بریدههای کتاب گریه های امپراتور ‹ Ponyo › 13 ساعت پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 8 در چشم آفتاب، چو شبنم زیادیام چون زهر، هر چه باشم اگر کم، زیادیام! بیهوده نیست زوی زمینم نهادهاند، بارم که روی شانهٔ عالم زیادیام! 0 1 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/21 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 83 آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای ست که قربانی ات کنند 0 10 تاکومی 1403/6/19 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 35 0 5 تاکومی 1403/6/19 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 57 در غلغله جمعی و "تنها" شدهای باز/آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی 0 11 ida 1404/2/15 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 65 هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار 0 2 زهره عالیپور 1403/3/29 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 1 0 11 امیر حسین رضازاده 1404/1/21 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 83 یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای ست که قربانی ات کنند 0 16 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/21 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 53 تلخ و شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست مرگ پایان می دهد یک روز این کابوس را 0 8 محمدرضا مهدیزاده 1403/11/16 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 59 مگرد بیسبب ای ناخدا که غرق شدهست جزیرهای که به سودای آن به آب زدیم! 🥀 0 22 محمد جواد مولاخواه 1404/1/20 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 53 تلخ شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست مرگ پایان میدهد یک روز این کابوس را 0 18 فاطمه 1404/1/24 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 76 0 5 samin⋆ 1403/4/9 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 17 آنچه را عقل به یک عمر به دست آوردهست دل به یک لحظهی کوتاه به هم میریزد. 0 5 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/20 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 1 آدم خلیفه تنهای خدا روی زمین است امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاح اش (..... وسلاح او گریه است) 0 4 𝑺.𝑴𝒐𝒌𝒉𝒕𝒂𝒓𝒊 1403/12/12 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 25 0 3 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/20 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 17 آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد :) 0 5 ida 1404/2/15 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 63 من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم بیا شویم چو خاکستری رها در باد من و تو را برساند مگر نسیم به هم 0 1 AmirAli.Tohidi 1404/2/20 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 13 بیچاره آهویی که صید پنجهی شیریست بیچارهتر شیری که صید چشم آهویی... 0 5 Nazanin 1404/2/14 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 83 یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند که زندانی ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن میروی شاید به خاک مرده ای ارزانیات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند 0 0 گگاب 1403/7/7 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 28 0 3 مبینا 1403/9/2 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 86 0 1
بریدههای کتاب گریه های امپراتور ‹ Ponyo › 13 ساعت پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 8 در چشم آفتاب، چو شبنم زیادیام چون زهر، هر چه باشم اگر کم، زیادیام! بیهوده نیست زوی زمینم نهادهاند، بارم که روی شانهٔ عالم زیادیام! 0 1 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/21 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 83 آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای ست که قربانی ات کنند 0 10 تاکومی 1403/6/19 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 35 0 5 تاکومی 1403/6/19 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 57 در غلغله جمعی و "تنها" شدهای باز/آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی 0 11 ida 1404/2/15 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 65 هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار 0 2 زهره عالیپور 1403/3/29 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 1 0 11 امیر حسین رضازاده 1404/1/21 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 83 یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای ست که قربانی ات کنند 0 16 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/21 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 53 تلخ و شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست مرگ پایان می دهد یک روز این کابوس را 0 8 محمدرضا مهدیزاده 1403/11/16 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 59 مگرد بیسبب ای ناخدا که غرق شدهست جزیرهای که به سودای آن به آب زدیم! 🥀 0 22 محمد جواد مولاخواه 1404/1/20 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 53 تلخ شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست مرگ پایان میدهد یک روز این کابوس را 0 18 فاطمه 1404/1/24 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 76 0 5 samin⋆ 1403/4/9 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 17 آنچه را عقل به یک عمر به دست آوردهست دل به یک لحظهی کوتاه به هم میریزد. 0 5 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/20 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 1 آدم خلیفه تنهای خدا روی زمین است امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاح اش (..... وسلاح او گریه است) 0 4 𝑺.𝑴𝒐𝒌𝒉𝒕𝒂𝒓𝒊 1403/12/12 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 25 0 3 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/20 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 17 آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد :) 0 5 ida 1404/2/15 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 63 من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم بیا شویم چو خاکستری رها در باد من و تو را برساند مگر نسیم به هم 0 1 AmirAli.Tohidi 1404/2/20 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 13 بیچاره آهویی که صید پنجهی شیریست بیچارهتر شیری که صید چشم آهویی... 0 5 Nazanin 1404/2/14 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 83 یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند که زندانی ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن میروی شاید به خاک مرده ای ارزانیات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند 0 0 گگاب 1403/7/7 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 28 0 3 مبینا 1403/9/2 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 67 صفحۀ 86 0 1