بریده‌ کتاب‌های قلعه حیوانات

..فقط به اندازه ای به ما غذا می‌دهند که بتوانیم زنده بمانیم و کسانی که ازبین ما دوام بیاورند،مجبورند با تمام توان و نیروی خود کار کنند و زمانی که دیگر منفعتی نداشته باشیم ، با کمال بی رحمی کشته می‌شویم.

همه باهم برابرند؛ اما برخی برابرترند! All animals are equal; but some animals are more equal than others!

حیوانات از پشت پنجره، چندین بار به چهره خوک ها و ادم ها، ادم ها و خوک ها و دوباره خوک ها و ادم ها نگاه کردند، اما دیگر نمی توانستند تشخیص دهند که کدام ادم است و کدام خوک!

دیگر نمی‌توانستند تشخیص دهند خوک کدام است و آدم کدام

او میگفت که گرسنگی، سختی و ناامیدی قوانین تغییرناپذیر زندگی هستند.

سر انجام توانست آن جمله را ادا کند و گفت :"اگر شما حیوانات زیر دست خود را دارید که باید با آنها شاخ به شاخ شوید، ما هم طبقات زیر دست خود را داریم!"

حیوانات پشت پنجره از خوک به انسان و از انسان به خوک نگاه میکردند ولی دیگر قادر به تشخصی انها از یکدیگر نبودند.

« همه حیوانات برابرند، اما برخی از آنها از بقیه برابرتر هستند .»

انسان تنها موجودی ست که مصرف می کند بی آن که تولید کند. انسان شیر نمی دهد، تخم نمی گذارد، قدرت کشیدن گاو آهن را ندارد، سرعتش آن قدر نیست که بتواند خرگوش بگیرد. بااین وجود، انسان اشرف مخلوقات است. اوست که حیوانات را به کار وا می ‌دارد و همه چیز را برای خودش تصاحب می کند.

همه خوک ها برابرند اما بعضی از خوک ها برابرتر از بقیه اند.

حیوانات، اول به ناپلئون گوش دادند و بعد به اسنوبال؛ ولی نمی‌توانستند تشخیص دهند که کدام‌یک از دو نظر صحیح است؛ درواقع در هر لحظه با آن کسی موافق بودند که در آن لحظه مشغول صحبت بود.