بریدههای کتاب تیستو سبز انگشتی مریم قاروبی 1403/8/29 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 106 بله میدانم، تو کشف کردی که مرگ تنها بدبختیای است که گلها نمیتوانند جلو آمدن آن را بگیرند. 0 0 مَریَم 1404/4/5 تیستوی سبزانگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 58 تیستو معتقد شد که جنگ، بزرگ ترین و بدترین بلا در دنیاست.چون هرکس عزیز ترین چیزش را در جنگ از دست میدهد. 0 22 مریم محسنیزاده 1404/5/27 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 3 من در زندگی روزانهام هرگز با بچهها بچهگانه حرف نزدهام، هیچ بچهای را دستکم نگرفتهام با این نگرانی که مبادا برای فهمیدن حرفهای من، خودش هم، خودش را دستکم بگیرد. 0 12 سیده زهرا ارجائی 1404/5/1 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 49 آدمهای بزرگ فکرهای از پیشساخته شدهای دارند و هرگز خیالبافی نمیکنند و هرگز هم نمیتوانند فکر کنند که چیز دیگری هم غیر از دانستههای آنها میتواند وجود داشته باشد. 0 6 °•zari•° 1404/6/1 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 23 ناراحتی،فکر غصهآوریست که از وقتی آدم از خواب بیدار میشود، به سر آدم میزند و تمام روز تو کلهی آدم همینطور میماند. ناراحتی هرکاری میکند تا سرانجام بتواند بهاتاقها راه پیدا کند: با باد جفت میشود،یا میان برگها میرود و یا با اسب،چهارنعل روی آواز پرندگان میتازد و تمام طول سیمها را طی میکند. 0 11 °•zari•° 1404/6/3 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 85 حس کردهبود که جنگ یا باید چیز زشتی باشد و یا یک نوع بیماری مخصوص آدمبزرگها.بیمارییی شاید بدتر از مستی،وحشتناکتر از فقر و خطرناکتر از آدمکشی. 0 9 مریم محسنیزاده 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 37 وقتی آدم خوشحال است، دلش میخواهد خوشحالیاش را به همه بگوید، حتی دلش میخواهد از خوشی فریاد بزند. 0 4 مریم محسنیزاده 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 4 تمام دوران کودکی به امید رسیدن به این آرزوی درست، و به امید معجزهٔ بزرگ شدن، میگذرد و وقتی بچهای بزرگ شد اغلب فراموش میکند که چه کارها میخواسته بکند، و اگر هم فراموش نکنند، آن را آگاهانه به فراموشی میسپارد. به همین دلیل هم چیزی اتفاق نمیافتد، فقط یک آدم بزرگ به جمع آدم بزرگها اضافه میشود، آن هم بدون پیش آمدن هیچ معجزهای. 0 2 لونا🌜 1404/5/31 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 62 -تیستو، این توپها سرمایه اصلی میرپوال است. هرکدامشان با هر شلیک، میتواند چهار خانه بزرگ، به بزرگی خانه تو را نابود کنند. به نظر هیچکس نیامد که تیستو از شنیدن این موضوع، همان غروری را که آقای ترونادیس حس می کرد، حس کرده باشد. باخودش فکر کرد:"پس با هر شلیک این توپها چهار تیستو بدون خانه میشوند، چهار کارلوس بی پلکان میشوند، چهار املی بی آشپزخانه می شوند..پس با این دستگاههاست که آدم باغش را، کشورش را، پایش را، و یا یکی از اعضای خانوادهاش را از دست میدهد؟خب، که اینطور!..." 0 4 فاطمه اصغری 1404/5/12 تیستوی سبزانگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 65 آقای سیبیلو، نظر شما درمورد جنگ چیست؟ _من مخالف جنگم +برای چه مخالف جنگ هستید؟ _چون یک جنگ کوچک بیاهمیت میتواند باغ بزرگی را نابود کند. +نابود کردن یعنی چه؟ _یعنی از بین بردن، تکه تکه کردن، به خاک تبدیل کردن. 0 4 °•zari•° 1404/6/3 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 57 آدم به همه چیز عادت میکند حتی اگر آن چیز،خیلی عجیب و کمیاب باشد. 1 45 لونا🌜 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 56 چیزی که تیستو از جنگ میفهمید، این بود که جنگ چیز خوبی نیست. چون خیلی آهسته درباره اش حرف می زدند. حس کردهبود که جنگ یا باید چیز زشتی باشد و یا یک نوع بیماری مخصوص آدمبزرگها. بیماریای شاید بدتر از مستی، وحشتناکتر از فقر و خطرناکتر از آدمکشی. 1 31 لونا🌜 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 45 -تو بدبخت که نیستی، هستی؟ +برای شناختن بدبختی باید اول خوشبختی را بشناسیم. من مریض به دنیا آمده ام. 0 2 لونا🌜 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 43 تیستو با گوش دادن به حرف های دکتر "متخصص امراض مختلف" متوجه شد که مراقبت از انسان ها، خیلی مشکل تر از باغبانی ست. پزشک بودن، یعنی دائم در حال جنگ و مبارزه بودن و لحظهای هم درنگ نکردن. از یک طرف همیشه باید آماده باشیم تا از وارد شدن بیماری به بدن آدمها جلوگیری کنیم و از طرف دیگر باید مراقب باشیم تا سلامتی از بدن انسانها خارج نشود. تازه سلامتی یکی ست و مرض، هزارتا! 0 4 لونا🌜 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 35 آدم بزرگها عشق غریبی دارند که چیزهای شرح ندادنی را شرح بدهند! از تمام چیزهایی که غافلگیرشان کند، ناراحت میشوند و از لحظهای که چیز تازهای در دنیا کشف شود و یا به وجودآید، کلی سعی میکنند تا ثابت کنند این چیز تازه، تازگی ندارد و قبلا هم آن را میشناختهاند. 0 5 رؤیا 1404/5/22 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 86 خیلی پیش میآید که وقتی آدمبزرگها با صدای بلند حرف میزنند، گوش بچهها به حرفشان نباشد. ... ... ولی همینکه آدمبزرگها شروع میکنند به یواش حرف زدن و رازهایشان را برای همدیگر میگویند، آنوقت بچهها گوشهایشان را تیز میکنند و سعی میکنند درست همان حرفهایی را بشنوند که دیگران نمیخواهند بچهها بشنوند. این یک عادت همهگیر است و تیستو هم در این مورد استثنا نیست. 0 0 رؤیا 1404/5/22 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 97 0 0 لونا🌜 1404/6/6 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 79 ژیمناستیک گفت: "گریه کن تیستو، گریه کن! برایت لازم است. آدمبزرگها جلوی گریهشان را میگیرند، ولی کار اشتباهی میکنند، چون اشکهایشان توی تنشان یخ میبندند و این همان چیزیست که باعث میشود قلبشان اینقدر سخت بشود." 0 0 Nahal 1403/9/20 تیستوی سبزانگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 144 تیستو یک فرشته بود. 0 2 محمد صدرا علی گو 1403/11/25 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 57 0 28
بریدههای کتاب تیستو سبز انگشتی مریم قاروبی 1403/8/29 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 106 بله میدانم، تو کشف کردی که مرگ تنها بدبختیای است که گلها نمیتوانند جلو آمدن آن را بگیرند. 0 0 مَریَم 1404/4/5 تیستوی سبزانگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 58 تیستو معتقد شد که جنگ، بزرگ ترین و بدترین بلا در دنیاست.چون هرکس عزیز ترین چیزش را در جنگ از دست میدهد. 0 22 مریم محسنیزاده 1404/5/27 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 3 من در زندگی روزانهام هرگز با بچهها بچهگانه حرف نزدهام، هیچ بچهای را دستکم نگرفتهام با این نگرانی که مبادا برای فهمیدن حرفهای من، خودش هم، خودش را دستکم بگیرد. 0 12 سیده زهرا ارجائی 1404/5/1 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 49 آدمهای بزرگ فکرهای از پیشساخته شدهای دارند و هرگز خیالبافی نمیکنند و هرگز هم نمیتوانند فکر کنند که چیز دیگری هم غیر از دانستههای آنها میتواند وجود داشته باشد. 0 6 °•zari•° 1404/6/1 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 23 ناراحتی،فکر غصهآوریست که از وقتی آدم از خواب بیدار میشود، به سر آدم میزند و تمام روز تو کلهی آدم همینطور میماند. ناراحتی هرکاری میکند تا سرانجام بتواند بهاتاقها راه پیدا کند: با باد جفت میشود،یا میان برگها میرود و یا با اسب،چهارنعل روی آواز پرندگان میتازد و تمام طول سیمها را طی میکند. 0 11 °•zari•° 1404/6/3 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 85 حس کردهبود که جنگ یا باید چیز زشتی باشد و یا یک نوع بیماری مخصوص آدمبزرگها.بیمارییی شاید بدتر از مستی،وحشتناکتر از فقر و خطرناکتر از آدمکشی. 0 9 مریم محسنیزاده 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 37 وقتی آدم خوشحال است، دلش میخواهد خوشحالیاش را به همه بگوید، حتی دلش میخواهد از خوشی فریاد بزند. 0 4 مریم محسنیزاده 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 4 تمام دوران کودکی به امید رسیدن به این آرزوی درست، و به امید معجزهٔ بزرگ شدن، میگذرد و وقتی بچهای بزرگ شد اغلب فراموش میکند که چه کارها میخواسته بکند، و اگر هم فراموش نکنند، آن را آگاهانه به فراموشی میسپارد. به همین دلیل هم چیزی اتفاق نمیافتد، فقط یک آدم بزرگ به جمع آدم بزرگها اضافه میشود، آن هم بدون پیش آمدن هیچ معجزهای. 0 2 لونا🌜 1404/5/31 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 62 -تیستو، این توپها سرمایه اصلی میرپوال است. هرکدامشان با هر شلیک، میتواند چهار خانه بزرگ، به بزرگی خانه تو را نابود کنند. به نظر هیچکس نیامد که تیستو از شنیدن این موضوع، همان غروری را که آقای ترونادیس حس می کرد، حس کرده باشد. باخودش فکر کرد:"پس با هر شلیک این توپها چهار تیستو بدون خانه میشوند، چهار کارلوس بی پلکان میشوند، چهار املی بی آشپزخانه می شوند..پس با این دستگاههاست که آدم باغش را، کشورش را، پایش را، و یا یکی از اعضای خانوادهاش را از دست میدهد؟خب، که اینطور!..." 0 4 فاطمه اصغری 1404/5/12 تیستوی سبزانگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 65 آقای سیبیلو، نظر شما درمورد جنگ چیست؟ _من مخالف جنگم +برای چه مخالف جنگ هستید؟ _چون یک جنگ کوچک بیاهمیت میتواند باغ بزرگی را نابود کند. +نابود کردن یعنی چه؟ _یعنی از بین بردن، تکه تکه کردن، به خاک تبدیل کردن. 0 4 °•zari•° 1404/6/3 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 57 آدم به همه چیز عادت میکند حتی اگر آن چیز،خیلی عجیب و کمیاب باشد. 1 45 لونا🌜 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 56 چیزی که تیستو از جنگ میفهمید، این بود که جنگ چیز خوبی نیست. چون خیلی آهسته درباره اش حرف می زدند. حس کردهبود که جنگ یا باید چیز زشتی باشد و یا یک نوع بیماری مخصوص آدمبزرگها. بیماریای شاید بدتر از مستی، وحشتناکتر از فقر و خطرناکتر از آدمکشی. 1 31 لونا🌜 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 45 -تو بدبخت که نیستی، هستی؟ +برای شناختن بدبختی باید اول خوشبختی را بشناسیم. من مریض به دنیا آمده ام. 0 2 لونا🌜 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 43 تیستو با گوش دادن به حرف های دکتر "متخصص امراض مختلف" متوجه شد که مراقبت از انسان ها، خیلی مشکل تر از باغبانی ست. پزشک بودن، یعنی دائم در حال جنگ و مبارزه بودن و لحظهای هم درنگ نکردن. از یک طرف همیشه باید آماده باشیم تا از وارد شدن بیماری به بدن آدمها جلوگیری کنیم و از طرف دیگر باید مراقب باشیم تا سلامتی از بدن انسانها خارج نشود. تازه سلامتی یکی ست و مرض، هزارتا! 0 4 لونا🌜 1404/5/30 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 35 آدم بزرگها عشق غریبی دارند که چیزهای شرح ندادنی را شرح بدهند! از تمام چیزهایی که غافلگیرشان کند، ناراحت میشوند و از لحظهای که چیز تازهای در دنیا کشف شود و یا به وجودآید، کلی سعی میکنند تا ثابت کنند این چیز تازه، تازگی ندارد و قبلا هم آن را میشناختهاند. 0 5 رؤیا 1404/5/22 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 86 خیلی پیش میآید که وقتی آدمبزرگها با صدای بلند حرف میزنند، گوش بچهها به حرفشان نباشد. ... ... ولی همینکه آدمبزرگها شروع میکنند به یواش حرف زدن و رازهایشان را برای همدیگر میگویند، آنوقت بچهها گوشهایشان را تیز میکنند و سعی میکنند درست همان حرفهایی را بشنوند که دیگران نمیخواهند بچهها بشنوند. این یک عادت همهگیر است و تیستو هم در این مورد استثنا نیست. 0 0 رؤیا 1404/5/22 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 97 0 0 لونا🌜 1404/6/6 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 79 ژیمناستیک گفت: "گریه کن تیستو، گریه کن! برایت لازم است. آدمبزرگها جلوی گریهشان را میگیرند، ولی کار اشتباهی میکنند، چون اشکهایشان توی تنشان یخ میبندند و این همان چیزیست که باعث میشود قلبشان اینقدر سخت بشود." 0 0 Nahal 1403/9/20 تیستوی سبزانگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 144 تیستو یک فرشته بود. 0 2 محمد صدرا علی گو 1403/11/25 تیستو سبز انگشتی موریس دروئون 4.5 48 صفحۀ 57 0 28