بریدههای کتاب خردم کن Motahare 1402/12/26 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 75 اضافه میکند:"لااقل من راستگو ام." "تو خودت همین الان قبول کردی که دروغگویی!" ابروهایش را بالا می اندازد."لااقل راستش رو می گم که دروغگوام." 0 7 Mohadeseh 1404/1/4 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 76 اما همیشه امیدوار بودم که اگر دختر خوبی باشم،اگر همهی کارهایم درست باشد،اگر حرف های درستی بزنم یا اصلا هیچ حرفی نزنم،فکر می کردم پدر و مادرم نظرشان عوض می شود.فکر می کردم بلاخره به حرف هایم گوش می دهند.فکر می کردم به من یک شانس می دهند.فکر می کردم شاید بلاخره دوستم داشته باشند.همیشه این امید احمقانه را توی دلم داشتم. 0 1 دُژَم 1402/11/21 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 221 نرو.لمس دست های تو تنها چیزیه که نمیذاره عقلم رو از دست بدم. 0 17 nazanin 1403/12/16 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 132 (با چیزی که برای بودن به دنیا آمده ای نجنگید⚔️-!) 0 1 Nova 1403/2/2 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 228 "دارم از کوهی بالا می روم و پاهایم مدام لیز میخورند. باید دستآویزی پیدا کنم." 0 19 Sarina 1404/3/25 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 126 لبخند کوچکی می زند . لب هایش به هم فشرده می شود انگار سعی دارد نخندد . چشم هایش در حال که چشمهایم را به دقت می کاوند ملایم و مهربان می شود . « کاری نیست که برات انجام ندم.» 0 0 Saina 1403/2/28 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 75 0 2 حسنآ 1403/4/30 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 151 چشم هایش دو گلوله سبز رنگاند که قاب شیشه را سوراخ کرده اند. در وجودم رسوخ می کنند. 0 2 Mohadeseh 1404/1/4 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 61 من زندگی ام را لا به لای صفحات کتاب ها سپری کرده ام.در نبود ارتباطات انسانی با شخصیت های کاغذی پیوندی نزدیکه داشتم.در خلال داستان های بافته در تار و پود تاریخ عشق در هم تنیده ای از کلمات است،عضو را به عضو،استخوان را به زرد پی،و افکار و تصاویر را به هم متصل کرده است.وجود من متشکل از حروف است،شخصیتی که با جملات خلق شده،ساخته و پرداخته ی تخیلات داستانی است. 0 1 مریم ده نشین 1402/11/19 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 28 ماه مصاحب باوفایی است. هرگز ترکمان نمی کند . همیشه آن جاست ، مراقب ، استوار ، ما را در لحظات تاریک و روشنمان می شناسد ، و درست مثل ما مدام در تغییر است. هر روز نسخه ای متفاوت از خودش است . گاهی ضعیف و رنگ پریده است ، گاهی نیرومند و پر نور . ماه درک می کند انسان بودن یعنی چه... 0 6 Linda 1402/12/28 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 121 0 2 Saina 1403/2/28 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 174 0 4 محیا 1402/11/15 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 36 گرمای حضورش برایم اثر بخش تر از هر پتویی است..، -خردم کن- 0 10 ریحــ🌙ـانہ جنتی 1402/12/17 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 146 0 15 Saina 1403/2/28 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 146 0 2 Mohadeseh 1404/1/4 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 37 نمی توانم نگاهم را از او بگیرم.نمی دانم چطور بازگردم. اوه. خدایا. چشم هایش. 0 1 haniyeh samani 1402/9/10 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 21 ماه مصاحب باوفایی است. هرگز ترکمان نمی کند. همیشه آنجاست، مراقب، استوار، ما را در لحظات تاریک و روشنمان می شناسد، و درست مثل ما مدام در تغییر است. هرروز نسخه ای متفاوت از خودش است. گاهی ضعیف و رنگ پریده است، گاهی نیرومند و پر نور. ماه درک می کند انسان بودن یعنی چه. 0 30 Bahar 1403/2/24 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 110 0 5 Melina 1403/10/23 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 261 اوضاع دارد عوض می شود،اما این دفعه دیگر نمی ترسم.این دفعه می دانم چه کسی هستم.این دفعه انتخاب درستی کرده ام و برای حمایت از گروه درستی مبارزه می کنم.احساس امنیت می کنم. مطمئن و خاطر جمع. حتی،هیجان زده. چون این دفعه؟ "آماده ام." 0 2 Nova 1403/1/31 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 214 "لمس دست های تو تنها چیزیه که نمیزاره عقلم رو از دست بدم." 0 10
بریدههای کتاب خردم کن Motahare 1402/12/26 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 75 اضافه میکند:"لااقل من راستگو ام." "تو خودت همین الان قبول کردی که دروغگویی!" ابروهایش را بالا می اندازد."لااقل راستش رو می گم که دروغگوام." 0 7 Mohadeseh 1404/1/4 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 76 اما همیشه امیدوار بودم که اگر دختر خوبی باشم،اگر همهی کارهایم درست باشد،اگر حرف های درستی بزنم یا اصلا هیچ حرفی نزنم،فکر می کردم پدر و مادرم نظرشان عوض می شود.فکر می کردم بلاخره به حرف هایم گوش می دهند.فکر می کردم به من یک شانس می دهند.فکر می کردم شاید بلاخره دوستم داشته باشند.همیشه این امید احمقانه را توی دلم داشتم. 0 1 دُژَم 1402/11/21 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 221 نرو.لمس دست های تو تنها چیزیه که نمیذاره عقلم رو از دست بدم. 0 17 nazanin 1403/12/16 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 132 (با چیزی که برای بودن به دنیا آمده ای نجنگید⚔️-!) 0 1 Nova 1403/2/2 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 228 "دارم از کوهی بالا می روم و پاهایم مدام لیز میخورند. باید دستآویزی پیدا کنم." 0 19 Sarina 1404/3/25 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 126 لبخند کوچکی می زند . لب هایش به هم فشرده می شود انگار سعی دارد نخندد . چشم هایش در حال که چشمهایم را به دقت می کاوند ملایم و مهربان می شود . « کاری نیست که برات انجام ندم.» 0 0 Saina 1403/2/28 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 75 0 2 حسنآ 1403/4/30 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 151 چشم هایش دو گلوله سبز رنگاند که قاب شیشه را سوراخ کرده اند. در وجودم رسوخ می کنند. 0 2 Mohadeseh 1404/1/4 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 61 من زندگی ام را لا به لای صفحات کتاب ها سپری کرده ام.در نبود ارتباطات انسانی با شخصیت های کاغذی پیوندی نزدیکه داشتم.در خلال داستان های بافته در تار و پود تاریخ عشق در هم تنیده ای از کلمات است،عضو را به عضو،استخوان را به زرد پی،و افکار و تصاویر را به هم متصل کرده است.وجود من متشکل از حروف است،شخصیتی که با جملات خلق شده،ساخته و پرداخته ی تخیلات داستانی است. 0 1 مریم ده نشین 1402/11/19 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 28 ماه مصاحب باوفایی است. هرگز ترکمان نمی کند . همیشه آن جاست ، مراقب ، استوار ، ما را در لحظات تاریک و روشنمان می شناسد ، و درست مثل ما مدام در تغییر است. هر روز نسخه ای متفاوت از خودش است . گاهی ضعیف و رنگ پریده است ، گاهی نیرومند و پر نور . ماه درک می کند انسان بودن یعنی چه... 0 6 Linda 1402/12/28 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 121 0 2 Saina 1403/2/28 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 174 0 4 محیا 1402/11/15 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 36 گرمای حضورش برایم اثر بخش تر از هر پتویی است..، -خردم کن- 0 10 ریحــ🌙ـانہ جنتی 1402/12/17 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 146 0 15 Saina 1403/2/28 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 146 0 2 Mohadeseh 1404/1/4 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 37 نمی توانم نگاهم را از او بگیرم.نمی دانم چطور بازگردم. اوه. خدایا. چشم هایش. 0 1 haniyeh samani 1402/9/10 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 21 ماه مصاحب باوفایی است. هرگز ترکمان نمی کند. همیشه آنجاست، مراقب، استوار، ما را در لحظات تاریک و روشنمان می شناسد، و درست مثل ما مدام در تغییر است. هرروز نسخه ای متفاوت از خودش است. گاهی ضعیف و رنگ پریده است، گاهی نیرومند و پر نور. ماه درک می کند انسان بودن یعنی چه. 0 30 Bahar 1403/2/24 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 110 0 5 Melina 1403/10/23 خردم کن طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 261 اوضاع دارد عوض می شود،اما این دفعه دیگر نمی ترسم.این دفعه می دانم چه کسی هستم.این دفعه انتخاب درستی کرده ام و برای حمایت از گروه درستی مبارزه می کنم.احساس امنیت می کنم. مطمئن و خاطر جمع. حتی،هیجان زده. چون این دفعه؟ "آماده ام." 0 2 Nova 1403/1/31 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 142 صفحۀ 214 "لمس دست های تو تنها چیزیه که نمیزاره عقلم رو از دست بدم." 0 10