بریده کتابهای در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر نیکی نصیری 19 ساعت پیش در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 459 حس میکردم زندگیام با آلبرتین، از یک طرف زمانی که حسودی نمیکنم سراسر ملال، و از طرف دیگر زمانی که حسودم فقط درد و رنج است. اگر به فرض شادکامیای هم بود دوامی نداشت. 0 4 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 365 کمتر تحمل اشکی را داریم که خود به چشم کسی میآوریم. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 302 اما با قطع موسیقی، آدمهایی که آنجا بودند همه بیش از حد بیرنگوبو به نظر میآمدند. 0 0 نیکی نصیری 19 ساعت پیش در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 450 اما، شاید اگر خودم یکسره به او وفادار بودم رنج نمیکردم از بیوفاییهایی که نمیتوانستم مجسم کنم. آنچه با تجسمش نزد آلبرتین عذاب میکشیدم آرزوی دائمی خودم به این بود که زنانی تازه را خوش بیایم، رمانهای تازهای را از سر بگیرم، آنچه عذابم میداد فرض همان نگاهی در او بود که خودم چند روز پیش، با آنکه او در کنارم بود، نتوانسته بودم به دختران دوچرخهسوار نشسته گرد میزهایی در جنگل بولونی نیندازم. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/10 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 284 آن شب چند دختر بسیار زیبا حضور داشتند که میشناختم. از دور برایم بهخوشامد لبخند میزدند. بدین گونه جو پیدرپی از لبخندهایی زیبا آذین مییافت. این است آرایهی گونهگون شبها، و نیز روزها. جوی را به یاد میآوریم چون دخترانی در آن خندیدهاند. 0 1 نیکی نصیری 1403/10/2 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 132 "میتوانستم سرش را به دست بگیرم، برگردانم، به لبانم بچسبانم، بازویش را دور گردنم بیندازم، خوابش همچنان ادامه مییافت، چون ساعتی که از کار بازنماند، چون حیوانی که در هر وضعیتی که به او بدهی به زندگی ادامه دهد، چون گیاه چسبندهای، نیلوفری، که به هرچه تکیهاش دهی شاخههایش بروید. فقط حالت نفس کشیدنش با هر کدام از تماسهای من تغییر مییافت، انگار سازی بود که مینواختم و با زخمه بر هر کدام از تارهایش نوای دیگری از آن برمیآوردم." 0 0 نیکی نصیری 19 ساعت پیش در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 455 دو ویژگی روحیهی آلبرتین در آن هنگام به یادم آمد، یکی تا تسکینم دهد، دیگری تا غمگینم کند، چه در حافظه هر چه بخواهی هست، حافظه نوعی داروخانه، یا آزمایشگاه شیمی است، که در آن اتفاقی دستت گاه به دارویی آرامبخش و گاه به زهری خطرناک میرسد. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/10 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 291 کنسرت آغاز شد، قطعهای را که نواخته میشد نمیشناختم، خود را در سرزمینی ناشناخته مییافتم. کدام سو بود؟ درون اثر کدام هنرمند بودم؟ دلم میخواست این را بدانم و چون کسی کنارم نبود که بپرسم، دلم میخواست آدمی از قصههای هزار و یک شبی باشم که مدام میخواندم و در آن، در لحظههای تردید ناگهان جنی یا دختر نوجوان بسیار زیبایی پدیدار میشود که به چشم هیچکس جز قهرمان حیرتزدهی قصه نمیآید، و آنچه را که او میخواهد بداند بر او فاش میکند. 0 1 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 301 کسان خوشایندتری کمی با من حرف زدند. اما در برابر جملهی موسیقایی ملکوتی که تا لحظهای پیش با آن گفتوگو داشتم چه بود گفتههایشان، که همانند هر گفتهی بشری بیرونی برایم آن همه بیبها بود؟ فرشتهای بودم که فروفتاده در پی سرمستیهای بهشتی از واقعیتی از همه سخیفتر سربرآورده باشد. و به همان گونه که برخی موجودات آخرین گواهان شکلی از زندگیاند که دیگر در طبیعت یافت نمیشود، از خود میپرسیدم که آیا موسیقی نمونهی یگانهای از آنی نیست که ارتباط جانها باید میبود (اگر ابداع زبان و شکلگیری واژهها و تحلیل اندیشهها وجود نداشت)؟ موسیقی چون امکانی است که دنباله نداشته، و بشریت به راههای دیگری، راه زبان گفتاری و نوشتاری افتاده است. اما این بازگشت به بیتحلیلی چنان سرمستکننده بود که هنگام بیرون آمدن از این بهشت، تماس با آدمهایی کم یا بیش هوشمند به نظرم بینهایت بیاهمیت میآمد. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/1 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 220 "چه شناخت جهان اختران آسانتر از شناخت اعمال واقعی انسانها، بهویژه کسانی است که دوست میداریم، بس که در مقابله با بدگمانی ما به دژ قصههایی پناه میبرند که میبافند. و چه سالیان سال این قصهها وجود خواهری، برادری، زن برادری را به عشق کاهل ما میباورانند که دلدار هرگز نداشته است!" 0 0
بریده کتابهای در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر نیکی نصیری 19 ساعت پیش در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 459 حس میکردم زندگیام با آلبرتین، از یک طرف زمانی که حسودی نمیکنم سراسر ملال، و از طرف دیگر زمانی که حسودم فقط درد و رنج است. اگر به فرض شادکامیای هم بود دوامی نداشت. 0 4 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 365 کمتر تحمل اشکی را داریم که خود به چشم کسی میآوریم. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 302 اما با قطع موسیقی، آدمهایی که آنجا بودند همه بیش از حد بیرنگوبو به نظر میآمدند. 0 0 نیکی نصیری 19 ساعت پیش در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 450 اما، شاید اگر خودم یکسره به او وفادار بودم رنج نمیکردم از بیوفاییهایی که نمیتوانستم مجسم کنم. آنچه با تجسمش نزد آلبرتین عذاب میکشیدم آرزوی دائمی خودم به این بود که زنانی تازه را خوش بیایم، رمانهای تازهای را از سر بگیرم، آنچه عذابم میداد فرض همان نگاهی در او بود که خودم چند روز پیش، با آنکه او در کنارم بود، نتوانسته بودم به دختران دوچرخهسوار نشسته گرد میزهایی در جنگل بولونی نیندازم. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/10 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 284 آن شب چند دختر بسیار زیبا حضور داشتند که میشناختم. از دور برایم بهخوشامد لبخند میزدند. بدین گونه جو پیدرپی از لبخندهایی زیبا آذین مییافت. این است آرایهی گونهگون شبها، و نیز روزها. جوی را به یاد میآوریم چون دخترانی در آن خندیدهاند. 0 1 نیکی نصیری 1403/10/2 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 132 "میتوانستم سرش را به دست بگیرم، برگردانم، به لبانم بچسبانم، بازویش را دور گردنم بیندازم، خوابش همچنان ادامه مییافت، چون ساعتی که از کار بازنماند، چون حیوانی که در هر وضعیتی که به او بدهی به زندگی ادامه دهد، چون گیاه چسبندهای، نیلوفری، که به هرچه تکیهاش دهی شاخههایش بروید. فقط حالت نفس کشیدنش با هر کدام از تماسهای من تغییر مییافت، انگار سازی بود که مینواختم و با زخمه بر هر کدام از تارهایش نوای دیگری از آن برمیآوردم." 0 0 نیکی نصیری 19 ساعت پیش در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 455 دو ویژگی روحیهی آلبرتین در آن هنگام به یادم آمد، یکی تا تسکینم دهد، دیگری تا غمگینم کند، چه در حافظه هر چه بخواهی هست، حافظه نوعی داروخانه، یا آزمایشگاه شیمی است، که در آن اتفاقی دستت گاه به دارویی آرامبخش و گاه به زهری خطرناک میرسد. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/10 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 291 کنسرت آغاز شد، قطعهای را که نواخته میشد نمیشناختم، خود را در سرزمینی ناشناخته مییافتم. کدام سو بود؟ درون اثر کدام هنرمند بودم؟ دلم میخواست این را بدانم و چون کسی کنارم نبود که بپرسم، دلم میخواست آدمی از قصههای هزار و یک شبی باشم که مدام میخواندم و در آن، در لحظههای تردید ناگهان جنی یا دختر نوجوان بسیار زیبایی پدیدار میشود که به چشم هیچکس جز قهرمان حیرتزدهی قصه نمیآید، و آنچه را که او میخواهد بداند بر او فاش میکند. 0 1 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 301 کسان خوشایندتری کمی با من حرف زدند. اما در برابر جملهی موسیقایی ملکوتی که تا لحظهای پیش با آن گفتوگو داشتم چه بود گفتههایشان، که همانند هر گفتهی بشری بیرونی برایم آن همه بیبها بود؟ فرشتهای بودم که فروفتاده در پی سرمستیهای بهشتی از واقعیتی از همه سخیفتر سربرآورده باشد. و به همان گونه که برخی موجودات آخرین گواهان شکلی از زندگیاند که دیگر در طبیعت یافت نمیشود، از خود میپرسیدم که آیا موسیقی نمونهی یگانهای از آنی نیست که ارتباط جانها باید میبود (اگر ابداع زبان و شکلگیری واژهها و تحلیل اندیشهها وجود نداشت)؟ موسیقی چون امکانی است که دنباله نداشته، و بشریت به راههای دیگری، راه زبان گفتاری و نوشتاری افتاده است. اما این بازگشت به بیتحلیلی چنان سرمستکننده بود که هنگام بیرون آمدن از این بهشت، تماس با آدمهایی کم یا بیش هوشمند به نظرم بینهایت بیاهمیت میآمد. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/1 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 3.7 2 صفحۀ 220 "چه شناخت جهان اختران آسانتر از شناخت اعمال واقعی انسانها، بهویژه کسانی است که دوست میداریم، بس که در مقابله با بدگمانی ما به دژ قصههایی پناه میبرند که میبافند. و چه سالیان سال این قصهها وجود خواهری، برادری، زن برادری را به عشق کاهل ما میباورانند که دلدار هرگز نداشته است!" 0 0