بریده‌ای از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر اثر مارسل پروست

بریدۀ کتاب

صفحۀ 284

آن شب چند دختر بسیار زیبا حضور داشتند که می‌شناختم. از دور برایم به‌خوشامد لبخند می‌زدند. بدین گونه جو پی‌درپی از لبخندهایی زیبا آذین می‌یافت. این است آرایه‌ی گونه‌گون شبها، و نیز روزها. جوی را به یاد می‌آوریم چون دخترانی در آن خندیده‌اند.

آن شب چند دختر بسیار زیبا حضور داشتند که می‌شناختم. از دور برایم به‌خوشامد لبخند می‌زدند. بدین گونه جو پی‌درپی از لبخندهایی زیبا آذین می‌یافت. این است آرایه‌ی گونه‌گون شبها، و نیز روزها. جوی را به یاد می‌آوریم چون دخترانی در آن خندیده‌اند.

14

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.