بریده‌ای از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر اثر مارسل پروست

در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر
بریدۀ کتاب

صفحۀ 291

کنسرت آغاز شد، قطعه‌ای را که نواخته می‌شد نمی‌شناختم، خود را در سرزمینی ناشناخته می‌یافتم. کدام سو بود؟ درون اثر کدام هنرمند بودم؟ دلم‌ می‌خواست این را بدانم و چون کسی کنارم نبود که بپرسم، دلم می‌خواست آدمی از قصه‌های هزار و یک شبی باشم که مدام می‌خواندم و در آن، در لحظه‌های تردید ناگهان جنی یا دختر نوجوان بسیار زیبایی پدیدار می‌شود که به چشم هیچ‌کس جز قهرمان حیرت‌زده‌ی قصه نمی‌آید، و آنچه را که او می‌خواهد بداند بر او فاش می‌کند.

کنسرت آغاز شد، قطعه‌ای را که نواخته می‌شد نمی‌شناختم، خود را در سرزمینی ناشناخته می‌یافتم. کدام سو بود؟ درون اثر کدام هنرمند بودم؟ دلم‌ می‌خواست این را بدانم و چون کسی کنارم نبود که بپرسم، دلم می‌خواست آدمی از قصه‌های هزار و یک شبی باشم که مدام می‌خواندم و در آن، در لحظه‌های تردید ناگهان جنی یا دختر نوجوان بسیار زیبایی پدیدار می‌شود که به چشم هیچ‌کس جز قهرمان حیرت‌زده‌ی قصه نمی‌آید، و آنچه را که او می‌خواهد بداند بر او فاش می‌کند.

11

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.