بریدههای کتاب اتللو ᥲv𝗂ᥢᥲ; 1404/3/31 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 143 مرگی که به کیفر دوست داشتن باشد خلاف طبیعت است ! 0 11 Sobhan 1403/7/19 اتلو: داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 21 وقتیکه زندگی شکنجهاست زیستن سفاهت است. آنجا که معالجه بدست مرگاست درمان جز مردن نیست. 0 18 احمدرضا حسینی نژاد 1403/7/15 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 76 0 4 حسین 1403/9/6 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 87 مرد حسود قرینه های ناچیزی به سبکی هوا را مانند آیات کتاب خدا دلیل متقن میشمارد. 0 1 سمانه نظیری 1404/1/5 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 112 اتللو: به خدا سوگند که خروارها فریب خوردگی بهتر از یک جو بدگمانی است 0 0 ᥲv𝗂ᥢᥲ; 1404/3/31 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 143 گناهم همان عشقی است که به شما دارم . 0 13 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 59 دزدی که پول مرا میدزدد، چیز ناقابلی را از من میرباید که پیش از من هزار صاحب داشته، چند دقیقهٔ پیش مال من بوده و حالا در دست اوست. شاید هم دزد آدم فقیری است که با همان پول ناچیز دارا میشود. اما کسی که نام نیک مرا ضایع میکند، چیزی را از من میدزدد که برای خودش هیچ فایده ندارد و جبرانش برای من غیرممکن است. 0 12 fatemeh 1403/1/27 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 31 0 4 حسنشونم 1403/7/15 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 89 من خودم را دوست تو گفتهام، و باور کن با رشتههای بس محکمی به وجود شایستهٔ تو پایبندم. 0 4 Sobhan 1403/7/22 اتلو: داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 56 مرد باید چنان باشد که مینماید وگرنه آن به که هیچ ننماید. 0 1 محمدماهان بوذری 1403/2/2 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 35 0 9 حسنشونم 1403/7/15 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 46 کسی که مالش را دزدیدهاند و لبخند میزند، خود چیزی از کف دزد میرباید؛ و آن کس که بیهوده افسوس میخورد از مایهٔ خود میدزدد. 0 1 علیرضا علیمی 1404/4/1 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 131 اتللو:از شما خواهشی دارم:در نامههایتان ،وقتی شرح این پیشآمد جانگداز را مینویسید،من را چنان که هستم بنمایید.نه از خوی و کردار من چیزی بکاهید و نه چیزی از روی بد سرشتی به آن بیفزایید.پس باید بگویید مردی بود که در راه عشق سرشار خود پیروی عقل را نکرد .مردی بود که دیو رشک به آسانی در دل او راه نیافت بلکه اول به دام فریب و خوش باوری افتاد آنگاه دیوانه شد.مردی بود که چشمهایش با آنکه به اشک ریختن خوی نگرفته بود حالا بی اختیار اشک از آنها میریزد. 0 2 Bêhzad Muhemmedî 1403/1/5 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 73 امیلیا: در یک سال و دو سال هم نمیشود مردها را شناخت. اول گرسنه ما هستند اما همین که سیر شدند با تنفر ما را از خودشان دور میکنند... 0 6 Sobhan 1403/7/19 اتلو: داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 21 اگر در ترازوی وجود ما کفّهای از فکر و اندیشه نباشد که با کفّهٔ شهوت موازنه کند شرارهٔ درون و بدی که در نهاد ما است سرانجام کار ما را به تباهی خواهد رسانید. 0 0 hastea 1403/9/17 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 33 اما سخن نیز همه باد است، و من تاکنون هرگز نشنیدهام که از راه گوش بتوان به قلب افسرده راه یافت. 0 1 حسین 1403/9/4 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 31 زاری از پس مصیبت گذشته نزدیکترین راه برای جلب بدبختی های دیگر است.آنچه روزگار میستاند نگهداریش محال است،اما شکیبایی لطمات سرنوشت را به بازی میگیرد.کسی که مالش را دزدیدهاند و لبخند میزند،خود چیزی از کف دزد میرباید؛و آنکس که بیهوده افسوس میخورد از مایهی خود میدزدد. 0 9 ᥲv𝗂ᥢᥲ; 1404/3/31 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 35 عشق تنها یک جوشش خون است ؛ که ارادهٔ ما مجازش میدارد. 0 43
بریدههای کتاب اتللو ᥲv𝗂ᥢᥲ; 1404/3/31 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 143 مرگی که به کیفر دوست داشتن باشد خلاف طبیعت است ! 0 11 Sobhan 1403/7/19 اتلو: داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 21 وقتیکه زندگی شکنجهاست زیستن سفاهت است. آنجا که معالجه بدست مرگاست درمان جز مردن نیست. 0 18 احمدرضا حسینی نژاد 1403/7/15 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 76 0 4 حسین 1403/9/6 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 87 مرد حسود قرینه های ناچیزی به سبکی هوا را مانند آیات کتاب خدا دلیل متقن میشمارد. 0 1 سمانه نظیری 1404/1/5 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 112 اتللو: به خدا سوگند که خروارها فریب خوردگی بهتر از یک جو بدگمانی است 0 0 ᥲv𝗂ᥢᥲ; 1404/3/31 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 143 گناهم همان عشقی است که به شما دارم . 0 13 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 59 دزدی که پول مرا میدزدد، چیز ناقابلی را از من میرباید که پیش از من هزار صاحب داشته، چند دقیقهٔ پیش مال من بوده و حالا در دست اوست. شاید هم دزد آدم فقیری است که با همان پول ناچیز دارا میشود. اما کسی که نام نیک مرا ضایع میکند، چیزی را از من میدزدد که برای خودش هیچ فایده ندارد و جبرانش برای من غیرممکن است. 0 12 fatemeh 1403/1/27 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 31 0 4 حسنشونم 1403/7/15 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 89 من خودم را دوست تو گفتهام، و باور کن با رشتههای بس محکمی به وجود شایستهٔ تو پایبندم. 0 4 Sobhan 1403/7/22 اتلو: داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 56 مرد باید چنان باشد که مینماید وگرنه آن به که هیچ ننماید. 0 1 محمدماهان بوذری 1403/2/2 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 35 0 9 حسنشونم 1403/7/15 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 46 کسی که مالش را دزدیدهاند و لبخند میزند، خود چیزی از کف دزد میرباید؛ و آن کس که بیهوده افسوس میخورد از مایهٔ خود میدزدد. 0 1 علیرضا علیمی 1404/4/1 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 131 اتللو:از شما خواهشی دارم:در نامههایتان ،وقتی شرح این پیشآمد جانگداز را مینویسید،من را چنان که هستم بنمایید.نه از خوی و کردار من چیزی بکاهید و نه چیزی از روی بد سرشتی به آن بیفزایید.پس باید بگویید مردی بود که در راه عشق سرشار خود پیروی عقل را نکرد .مردی بود که دیو رشک به آسانی در دل او راه نیافت بلکه اول به دام فریب و خوش باوری افتاد آنگاه دیوانه شد.مردی بود که چشمهایش با آنکه به اشک ریختن خوی نگرفته بود حالا بی اختیار اشک از آنها میریزد. 0 2 Bêhzad Muhemmedî 1403/1/5 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 73 امیلیا: در یک سال و دو سال هم نمیشود مردها را شناخت. اول گرسنه ما هستند اما همین که سیر شدند با تنفر ما را از خودشان دور میکنند... 0 6 Sobhan 1403/7/19 اتلو: داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 21 اگر در ترازوی وجود ما کفّهای از فکر و اندیشه نباشد که با کفّهٔ شهوت موازنه کند شرارهٔ درون و بدی که در نهاد ما است سرانجام کار ما را به تباهی خواهد رسانید. 0 0 hastea 1403/9/17 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 33 اما سخن نیز همه باد است، و من تاکنون هرگز نشنیدهام که از راه گوش بتوان به قلب افسرده راه یافت. 0 1 حسین 1403/9/4 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 31 زاری از پس مصیبت گذشته نزدیکترین راه برای جلب بدبختی های دیگر است.آنچه روزگار میستاند نگهداریش محال است،اما شکیبایی لطمات سرنوشت را به بازی میگیرد.کسی که مالش را دزدیدهاند و لبخند میزند،خود چیزی از کف دزد میرباید؛و آنکس که بیهوده افسوس میخورد از مایهی خود میدزدد. 0 9 ᥲv𝗂ᥢᥲ; 1404/3/31 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 صفحۀ 35 عشق تنها یک جوشش خون است ؛ که ارادهٔ ما مجازش میدارد. 0 43