بریده کتابهای دروازه مردگان؛ شب خندق رعنا حشمتی 1402/11/4 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 158 گاهی برای حرف زدن باید اختلاف سطح به وجود بیاید. همانطور که جریان الکتریسیته با اختلاف سطح به وجود میآید. مثل یک پارچ آب که باید خم بشود تا آب از آن جریان پیدا کند. آدمها هم وقتی روبهروی هم قرار میگیرند، باید یکی برود کمی پایینتر و اجازه بدهد دیگری خم بشود طرفش، باید او را بکشد سمت خودش تا حرفهایش به جریان بیفتند. وگرنه ممکن است آن آدم هی پر بشود و پر بشود اما نتواند حرف بزند، تا جایی که یا حرفهایش برای همیشه بمیرند یا منفجر بشود و همینجوری حرفهایی بزند که هیچ ربطی به آنچه که میخواسته بگوید، ندارد. 1 38 جامیوگر(گربه ماهی سابق) 1403/4/18 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 159 0 4 سادات خانوم 1402/9/11 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 122 همه به ظاهر از هم سراغ میگیرن اما هیشکی جواب درست نمیده. هر کسی هم مریض باشه میگه به لطف خدا کسالتی نیست. اینجوری همه این تلگراف ها و بند و بساط ها بی فایدهان. اول آدما باید تصمیم بگیرن که میخوان با دیگرون حرف راست بزنن، بعد برن سراغ تلگراف. ارتباط مردم با هم وقتی فایده داره که مطمئن باشی حرفی که میشنوی حقیقت داره. 0 4 جامیوگر(گربه ماهی سابق) 1403/4/18 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 152 0 2 مینآ 1402/12/23 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 115 بعضی وقت ها بعضی حرف های راست را نباید گفت تا وقتش برسد 0 4 مینآ 1402/12/18 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 29 اگر حادثه ای دیروز ، هفته ی قبل ، یک ماه پیش یا صد سال گذشته رخ داده باشد ولی حسش در تو زنده باشد آن حادثه مال امروز است . مال وقتی است که تو با آن درگیری و هنوز تمام نشده. این طوری که نگاه می کردم می دیدم من جزو همان گذشته ام . 0 3
بریده کتابهای دروازه مردگان؛ شب خندق رعنا حشمتی 1402/11/4 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 158 گاهی برای حرف زدن باید اختلاف سطح به وجود بیاید. همانطور که جریان الکتریسیته با اختلاف سطح به وجود میآید. مثل یک پارچ آب که باید خم بشود تا آب از آن جریان پیدا کند. آدمها هم وقتی روبهروی هم قرار میگیرند، باید یکی برود کمی پایینتر و اجازه بدهد دیگری خم بشود طرفش، باید او را بکشد سمت خودش تا حرفهایش به جریان بیفتند. وگرنه ممکن است آن آدم هی پر بشود و پر بشود اما نتواند حرف بزند، تا جایی که یا حرفهایش برای همیشه بمیرند یا منفجر بشود و همینجوری حرفهایی بزند که هیچ ربطی به آنچه که میخواسته بگوید، ندارد. 1 38 جامیوگر(گربه ماهی سابق) 1403/4/18 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 159 0 4 سادات خانوم 1402/9/11 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 122 همه به ظاهر از هم سراغ میگیرن اما هیشکی جواب درست نمیده. هر کسی هم مریض باشه میگه به لطف خدا کسالتی نیست. اینجوری همه این تلگراف ها و بند و بساط ها بی فایدهان. اول آدما باید تصمیم بگیرن که میخوان با دیگرون حرف راست بزنن، بعد برن سراغ تلگراف. ارتباط مردم با هم وقتی فایده داره که مطمئن باشی حرفی که میشنوی حقیقت داره. 0 4 جامیوگر(گربه ماهی سابق) 1403/4/18 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 152 0 2 مینآ 1402/12/23 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 115 بعضی وقت ها بعضی حرف های راست را نباید گفت تا وقتش برسد 0 4 مینآ 1402/12/18 دروازه مردگان؛ شب خندق حمیدرضا شاه آبادی 4.4 31 صفحۀ 29 اگر حادثه ای دیروز ، هفته ی قبل ، یک ماه پیش یا صد سال گذشته رخ داده باشد ولی حسش در تو زنده باشد آن حادثه مال امروز است . مال وقتی است که تو با آن درگیری و هنوز تمام نشده. این طوری که نگاه می کردم می دیدم من جزو همان گذشته ام . 0 3