بریده‌های کتاب Even Angels Ask: A Journey to Islam in America

روشنا

روشنا

1402/10/1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 19

This is what gives the angel's question such force, for it asks: "why create this patently corrupt and flawed being when it is within your power to create us?" Thus they say: "While we celebrate your praises and glorify your holiness?" Their question is given further amplification by the fact that it originates in heaven, for what possible purpose could be served by placing man in an environment where he could exercise freely his worst criminal inclinations? All of these considerations culminate in the obvious objection: Why not place man with a suitable nature in heaven from the start? We are not even a single verse into the story of man and we have already confrunted our (the atheists') main complaint. And, it is put in the mouth of angles! ترجمه: این چیزیه که سوال فرشتگان رو مهم میکنه زمانی که می‌پرسن: چرا میخوای این موجود رو که به طور آشکار فاسد و ناقصه رو خلق کنی، در حالی که اون قدر قدرت‌مندی که میتونی ما رو خلق کنی؟ اونا میگن: حال آن که ما تو را تسبیح و تقدیس می‌کنیم. سوال اونا با در نظر گرفتن این واقعیت که در بهشت پرسیده شده، مهم‌تر هم میشه؛ چون در واقع اونا می‌پرسن قرار دادن انسان در محیطی که میتونه آزادانه بدترین میل‌های گناهکارانه‌اش رو به کار ببره چه عواقبی میتونه داشته باشه؟ در نهایت همه‌ی این بحث‌ها به یک سوال بدیهی ختم میشه: چرا از اول انسان رو با طبیعت مناسب در بهشت قرار ندی؟ ما هنوز حتی یک آیه از داستان انسان رو تموم نکردیم که با شکایت اصلی خودمون (آتئیست‌ها) مواجه میشیم. و این سوال از زبان فرشتگان هم پرسیده میشه! پ.ن: متاسفم اگه ترجمه خوب نیست! به هر حال من مترجم نیستم و اینا رو هم سریع می‌نویسم... 😬🚶🏻

2

روشنا

روشنا

1402/9/22

6

روشنا

روشنا

1402/9/22

بریدۀ کتاب

صفحۀ 11

I continued to have problems with heaven, because every time I imagined that it was within god's power to create such a world, I had to wonder why He created this one. Why, in other words, did He not place us permanently in heaven from the start, with us free of the weaknesses for which He would punish us with earthly suffering? Why not simply make us into angles or something better? Of course, I heard all the talks of god's infinite sense of justice; but I did not choose my nature; I did not create temptation; I did not ask to be born; and I did not eat from the tree! Did it occur to no one that punishment far exceeded the crime?! Even if only an allegory, it does tell us something of the divine nature, something that is extremely difficult to reconcile with "love" and "mercy". ترجمه: من همیشه با بهشت مشکل داشتم، چون هر زمان به این فکر می‌کردم که خداوند قدرت خلق چنین دنیایی(بهشت) رو داره، تعجب می‌کردم که پس چرا این دنیا رو خلق کرده؟ به عبارت دیگه، چرا از همون اول ما رو تا ابد تو بهشت ساکن نکرد؟ بدون هیچ گونه ضعفی تا به خاطر اون ضعف‌ها ما رو با رنج‌های دنیایی عذاب نده؟ (یعنی بدون گناه تا به خاطر اون گناها ما رو به دنیای سراسر رنج نفرسته) چرا ما رو فرشته (یعنی خوب مطلق) یا بهتر از اون خلق نکرد؟ من همه‌ی حرفایی که درباره عدل بی‌نهایت خداوند زده میشد رو شنیده بودم ولی من طبیعتم رو انتخاب نکردم! من وسوسه‌ها رو خلق نکردم! من نخواستم که خلق شم! و من از اون درخت نخوردم! (اشاره به سیب خوردن آدم) تا حالا شده کسی حس کنه مجازاتش خیلی بیشتر از گناهیه که انجام شده؟ حتی اگه این فقط یه داستان افسانه‌ای و تمثیلی باشه، درباره طبیعت الهی چیزایی رو بهمون میگه، چیزایی که با "عشق" و "بخشش" جور در نمیاد.

روشنا

روشنا

1402/10/4

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

The Arabic verb azalla means to cause someone to unintentionally slip or lose his footing. But how can one of the most terrible wrongs ever committed be described as a momentary "slip"? Yet perhaps we are letting our own religious backgrounds, even though we rejected them, distort our reading. Perhaps the Qur'an considers this sin as nothing more thana temporary slip. After all, it is only a tree! Its only significance may be that it signals a new stage in man's development, that it causes man to depart from a previous state. ترجمه: کلمه عربی «ازل» در زبان عربی به معنای موجب لغزش یا عدم تعادل یک فرد شدن است. اما چگونه یکی از وحشتناک‌ترین اشتباهاتی که انجام شده است، به عنوان لغزش زودگذر توصیف می‌شود؟ شاید ما پیش‌زمینه دینی خود را، با این که آن را رد کردیم، در این مورد دخالت می‌دهیم و اجازه می‌دهیم فهم ما را دچار تحریف کند. شاید قرآن این گناه را چیزی بیشتر از یک لغزش موقت نداند. بالاخره اون فقط یه درخت بود! شاید تنها اهمیت آن این است که نشانه مرحله جدیدی در تکامل انسان است که باعث شد از مرحله گذشته خود جدا شود. پ.ن: فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ (بقره-۳۶) پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را بیرون آورد و گفتیم فرود آييد شما دشمن همديگر خواهید بود و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود

4

روشنا

روشنا

1402/9/23

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

The language of the Qur'an would have to be that of the prophet's milieu and reflect the intellectual, religious, social, and material customs of the seventh-century Arabs. But if the essential massage is universal, then it must transcend the very language and culture that was the vehicle of revelation. Since a community language grows with and out of its experiences, how then are realities outside that experience communicated? There appeares to be only one avenue: through the employment of allegory, that is the expression of truth through symbolic figures and actions or, as the famous Qur'an exegete Zamakhshari put it, "a parabolic illustration, by means of something which we know from our experience, of something that is beyond the reach of our perception." ترجمه: زبان قرآن ناگزیر باید به زبان جامعه پیامبر و منعکس‌کننده فرهنگ عقلی، دینی، اجتماعی اعراب قرن هفتم باشه. اما اگر پیام اصلی، عمومی و فراگیر باشه باید از زبان و فرهنگ به خصوصی که وسیله وحیه، فراتر بره. از اون جایی که زبان یک جامعه با تجربیات جامعه رشد میکنه، چطور واقعیاتی فراتر از اون تجربیات میتونن با همون زبان منتقل بشن؟ به نظر میرسه فقط یک راه وجود داشته باشه: با به کارگیریِ تمثیل به معنای بیان حقایق از طریق افراد و اعمال نمادین یا همون طور که مفسر معروف، زمخشری گفته: با یک حکایت تمثیلی از مسائل فراتر از درک ما با استفاده از چیزهایی که از تجربیات‌مون می‌دونیم.

4