بریدههای کتاب سیاه قلب niusha 1404/5/7 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 424 توی این دنیا هیولا زیاد پیدا میشه.بیش ترشان از نوع بشر هستند و هیچ کدامشان هم عمر ابدی ندارند. 0 2 Matilda 1404/5/10 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 301 0 1 مهشید عبداله زاده 1404/6/2 سیاه دل کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 21 اگر کتابی را با خودت به سفر ببری، اتفاق عجیبی میافتد، آن کتاب تمام خاطرات تو را جمع میکند. بعد از آن فقط کافی است لای آن کتاب را باز کنی تا یک بار دیگر به همان جایی برگردی که اولین بار کتابت را آنجا خواندی. درست با اولین واژه های کتاب، یک دفعه همه چیز در ذهنت زنده میشود. منظره هایی که آنجا دیدی، بوهایی که به مشامت خورد و حتی طعم و مزه بستنی ای که موقع خواندن کتاب خوردی... بله، کتابها مثل حشره کش نواری هستند. تمام خاطرات بهتر از هر چیز و هر جایی به صفحات چاپی کتاب میچسبند. 0 3 ✦𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉 1404/5/25 سیاه دل کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 404 کتابها به هرکسی که آنها را باز میکردند، عشق میورزیدند ،آنها با آدم دوست میشدند و احساس امنیت میبخشیدند و در عوض چیزی نمیخواستند. کتابها هیچوقت از پیش آدم نمیرفتند؛ حتی زمانی که با آنها بد تا میکردی. 1 22 آنیل 1403/4/7 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 101 هزاران دشمن بیرون از خانه بهتر از یک دشمن درون خانه است 0 23 آنیل 1403/12/22 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 442 1 9 سیدحسین موسوی 1403/4/11 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 500 2 24 سیدحسین موسوی 1403/4/7 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 220 0 11 ستایش 1402/4/2 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 95 کتاب بیماری سخت و تلخی است که روح را در خود غرق میکند. چهقدر ننگ آور است که انسان به انبوه بیجان کاغذ، کلمههای چاپی و احساسات مردان مرده وابسته باشد. آیا بهتر، باارزشتر و شجاعانهتر نیست که زباله را در همان جایی که هست رها کنیم و مثل سوپرمنی آزاد، بدون قید و بند و بیسواد قدم به جهان بیرون بگذاریم؟ سولومون ایگل، جابهجایی یک کتابخانه 0 19 joiboy 1403/4/9 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 582 نویسنده را می توان به سه صورت دید ، قصه گو، آموزگار، یا جادوگر. 0 15 دِنیز دانیِلا 1403/9/21 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 315 منطقهی حکمرانی من، من تهیدست، همان سالن کتابخانهام است. همین برایم کافی است. ویلیام شکسپیر، توفان 0 3 سیدحسین موسوی 1403/4/2 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 30 0 29 سیدحسین موسوی 1403/4/9 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 346 0 9 ماه آسمان 🇮🇷 1403/4/8 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 232 وقتی مو برگشت طرف ،پسرک عذاب وجدان بر پیشانی اش نقش بسته بود. پرسید: «اسمت چیه؟ اسمت توی... نبود.» مو حرفش را نیمه تمام گذاشت. پسرک با بدگمانی به او چشم دوخت. سپس سرش را پایین انداخت و با صدایی ضعیف گفت: «فرید. اسمم .فریده ولی گمان کنم حرف زدن در رویا، بدبختی به بار می آره چون ممکنه آدم دیگر نتونه برگردد. » 0 9 joiboy 1403/4/7 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 484 تو از آنچه من تصور میکردم خوشگل تر و نازنین تر هستی. 0 10 سیدحسین موسوی 1403/4/5 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 76 0 33 سیدحسین موسوی 1403/4/6 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 157 0 12 آنیل 1403/12/23 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 553 دنیا جای وحشتناکی بود. ظالم، بیرحم؛ به سیاهی یک کابوس. جای خوبی برای زندگی نبود. فقط داخل کتابها میتوانستی رحم، راحتی، خوشبختی …و عشق را پیدا کنی. 0 9 سیدحسین موسوی 1403/4/12 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 550 بدون تردید من باید کشته شوم. هیچ راهی برای نجات از این زندان وجود ندارد! 0 7 سیدحسین موسوی 1403/4/9 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 349 0 5
بریدههای کتاب سیاه قلب niusha 1404/5/7 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 424 توی این دنیا هیولا زیاد پیدا میشه.بیش ترشان از نوع بشر هستند و هیچ کدامشان هم عمر ابدی ندارند. 0 2 Matilda 1404/5/10 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 301 0 1 مهشید عبداله زاده 1404/6/2 سیاه دل کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 21 اگر کتابی را با خودت به سفر ببری، اتفاق عجیبی میافتد، آن کتاب تمام خاطرات تو را جمع میکند. بعد از آن فقط کافی است لای آن کتاب را باز کنی تا یک بار دیگر به همان جایی برگردی که اولین بار کتابت را آنجا خواندی. درست با اولین واژه های کتاب، یک دفعه همه چیز در ذهنت زنده میشود. منظره هایی که آنجا دیدی، بوهایی که به مشامت خورد و حتی طعم و مزه بستنی ای که موقع خواندن کتاب خوردی... بله، کتابها مثل حشره کش نواری هستند. تمام خاطرات بهتر از هر چیز و هر جایی به صفحات چاپی کتاب میچسبند. 0 3 ✦𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉 1404/5/25 سیاه دل کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 404 کتابها به هرکسی که آنها را باز میکردند، عشق میورزیدند ،آنها با آدم دوست میشدند و احساس امنیت میبخشیدند و در عوض چیزی نمیخواستند. کتابها هیچوقت از پیش آدم نمیرفتند؛ حتی زمانی که با آنها بد تا میکردی. 1 22 آنیل 1403/4/7 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 101 هزاران دشمن بیرون از خانه بهتر از یک دشمن درون خانه است 0 23 آنیل 1403/12/22 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 442 1 9 سیدحسین موسوی 1403/4/11 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 500 2 24 سیدحسین موسوی 1403/4/7 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 220 0 11 ستایش 1402/4/2 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 95 کتاب بیماری سخت و تلخی است که روح را در خود غرق میکند. چهقدر ننگ آور است که انسان به انبوه بیجان کاغذ، کلمههای چاپی و احساسات مردان مرده وابسته باشد. آیا بهتر، باارزشتر و شجاعانهتر نیست که زباله را در همان جایی که هست رها کنیم و مثل سوپرمنی آزاد، بدون قید و بند و بیسواد قدم به جهان بیرون بگذاریم؟ سولومون ایگل، جابهجایی یک کتابخانه 0 19 joiboy 1403/4/9 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 582 نویسنده را می توان به سه صورت دید ، قصه گو، آموزگار، یا جادوگر. 0 15 دِنیز دانیِلا 1403/9/21 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 315 منطقهی حکمرانی من، من تهیدست، همان سالن کتابخانهام است. همین برایم کافی است. ویلیام شکسپیر، توفان 0 3 سیدحسین موسوی 1403/4/2 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 30 0 29 سیدحسین موسوی 1403/4/9 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 346 0 9 ماه آسمان 🇮🇷 1403/4/8 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 232 وقتی مو برگشت طرف ،پسرک عذاب وجدان بر پیشانی اش نقش بسته بود. پرسید: «اسمت چیه؟ اسمت توی... نبود.» مو حرفش را نیمه تمام گذاشت. پسرک با بدگمانی به او چشم دوخت. سپس سرش را پایین انداخت و با صدایی ضعیف گفت: «فرید. اسمم .فریده ولی گمان کنم حرف زدن در رویا، بدبختی به بار می آره چون ممکنه آدم دیگر نتونه برگردد. » 0 9 joiboy 1403/4/7 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 484 تو از آنچه من تصور میکردم خوشگل تر و نازنین تر هستی. 0 10 سیدحسین موسوی 1403/4/5 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 76 0 33 سیدحسین موسوی 1403/4/6 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 157 0 12 آنیل 1403/12/23 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 553 دنیا جای وحشتناکی بود. ظالم، بیرحم؛ به سیاهی یک کابوس. جای خوبی برای زندگی نبود. فقط داخل کتابها میتوانستی رحم، راحتی، خوشبختی …و عشق را پیدا کنی. 0 9 سیدحسین موسوی 1403/4/12 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 550 بدون تردید من باید کشته شوم. هیچ راهی برای نجات از این زندان وجود ندارد! 0 7 سیدحسین موسوی 1403/4/9 سیاه قلب کورنلیا فونکه 4.2 58 صفحۀ 349 0 5