بریدههای کتاب بریت ماری این جا بود Samira Mohammadi 1404/2/13 بریت ماری این جا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 50 آدمها در سفر عوض میشوند، برای همین بریتماری همیشه از سفر نفرت داشت. دلش نمیخواهد عوض بشود. 0 0 ماریانا 1402/7/2 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 370 0 28 دختر کتابخوان 1403/2/23 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 30 1 56 مرضیه امانی 1402/12/1 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 1 0 3 معصومه 🦢 1403/3/13 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 165 0 11 دراکو 1402/8/8 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 1 تقدیم به مادرم؛ کسی که همیشه حواسش بود شکمم سیر و کتاب در کتابخانه ام موجود باشد... «فردریک بکمن» 4 41 دختر کتابخوان 1403/2/25 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 30 0 3 Fatemeh 1403/1/8 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 250 یک روز آدم از خواب بیدار میشود و میبیند عمری که پشت سر گذاشته، بیشتر از آن میزانی است که پیش رو دارد، بدون اینکه بداند چگونه این اتفاق افتاد. 0 2 فاطمـــه* 1402/9/15 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 346 آدم نمیتواند شرایط زندگی را انتخاب کند، ولی میتواند نوع رفتارش را خودش انتخاب کند. 0 11 Fatemeh 1403/1/5 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 164 گاهی زندگیکردن برای آدم راحتتر میشود؛ که اگر نمیداند کیست، حداقل بداند کجاست. 0 32 دختر کتابخوان 1403/2/22 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 118 0 47 دختر کتابخوان 1403/2/23 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 30 0 2 🌔🕊 1404/2/19 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 29 0 5 ida 1403/6/18 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 281 آدم وقتی به سن خاصی می رسد تقریبا همهی سوال هایی که از خودش می پرسد به یک چیز ختم می شود: چطور باید زندگی کرد؟ 0 30 حنا 1404/1/31 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 65 او همیشه کمربندش را میبست چون میخواست توجه مادرش را جلب کند.اما مادرش متوجه نشد،چون لازم نبود کسی به بریت ماری توجه کند.دلیل سادهای دارد، چون همیشه کارهایش را بدون اینکه کسی به او بگوید انجام میداد. 0 3 ida 1403/6/10 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 217 یک روز صبح از خواب بیدار می شوی و می بینی روزهایی که پشت سر گذاشته ای بیشتر از روزهای جلو رویت است و نمی فهمی چطور اینقدر زود گذشت. 0 3 🌔🕊 1404/2/24 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 60 آدم نمی فهمد عشق چه موقع شکوفه می دهد،یک روز صبح از خواب بیدار می شوی و می بینی که گل داده است .موقع پلاسیدن هم همین طور است ،یک روز بیدار می شوی و می بینی که دیگر خیلی دیر شده اصلا گلی نمانده است .. 0 4 Fateme.Varshabi 1402/10/12 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 78 بیش از هر چیزی، دلش برای بالکن خودش تنگ شده.وقتی در بالکن میایستید، دیگر تنها نیستید، اتومبیلها و خانهها و آدمها در خیابان، زیر پایتان، هستند. در میانشان هستید و در عین حال در میانشان نیستید. این بهترین ویژگی یک بالکن است. 0 10 ida 1403/6/18 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 305 آدم شاید شرایطی را که در آن است خودش انتخاب نکند، اما در اینکه در این شرایط چه رفتاری نشان بدهد حق انتخاب دارد. 0 4 عاطفه حسنی 1403/1/6 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 319 آخر سر به این اکتفا می کند:« بریت ماری، می خوام بدونی که هر بار که یه نفر در می زنه فکر می کنم اون یه نفر تویی. » 0 22
بریدههای کتاب بریت ماری این جا بود Samira Mohammadi 1404/2/13 بریت ماری این جا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 50 آدمها در سفر عوض میشوند، برای همین بریتماری همیشه از سفر نفرت داشت. دلش نمیخواهد عوض بشود. 0 0 ماریانا 1402/7/2 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 370 0 28 دختر کتابخوان 1403/2/23 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 30 1 56 مرضیه امانی 1402/12/1 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 1 0 3 معصومه 🦢 1403/3/13 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 165 0 11 دراکو 1402/8/8 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 1 تقدیم به مادرم؛ کسی که همیشه حواسش بود شکمم سیر و کتاب در کتابخانه ام موجود باشد... «فردریک بکمن» 4 41 دختر کتابخوان 1403/2/25 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 30 0 3 Fatemeh 1403/1/8 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 250 یک روز آدم از خواب بیدار میشود و میبیند عمری که پشت سر گذاشته، بیشتر از آن میزانی است که پیش رو دارد، بدون اینکه بداند چگونه این اتفاق افتاد. 0 2 فاطمـــه* 1402/9/15 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 346 آدم نمیتواند شرایط زندگی را انتخاب کند، ولی میتواند نوع رفتارش را خودش انتخاب کند. 0 11 Fatemeh 1403/1/5 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 164 گاهی زندگیکردن برای آدم راحتتر میشود؛ که اگر نمیداند کیست، حداقل بداند کجاست. 0 32 دختر کتابخوان 1403/2/22 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 118 0 47 دختر کتابخوان 1403/2/23 بریت - ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 30 0 2 🌔🕊 1404/2/19 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 29 0 5 ida 1403/6/18 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 281 آدم وقتی به سن خاصی می رسد تقریبا همهی سوال هایی که از خودش می پرسد به یک چیز ختم می شود: چطور باید زندگی کرد؟ 0 30 حنا 1404/1/31 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 65 او همیشه کمربندش را میبست چون میخواست توجه مادرش را جلب کند.اما مادرش متوجه نشد،چون لازم نبود کسی به بریت ماری توجه کند.دلیل سادهای دارد، چون همیشه کارهایش را بدون اینکه کسی به او بگوید انجام میداد. 0 3 ida 1403/6/10 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 217 یک روز صبح از خواب بیدار می شوی و می بینی روزهایی که پشت سر گذاشته ای بیشتر از روزهای جلو رویت است و نمی فهمی چطور اینقدر زود گذشت. 0 3 🌔🕊 1404/2/24 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 60 آدم نمی فهمد عشق چه موقع شکوفه می دهد،یک روز صبح از خواب بیدار می شوی و می بینی که گل داده است .موقع پلاسیدن هم همین طور است ،یک روز بیدار می شوی و می بینی که دیگر خیلی دیر شده اصلا گلی نمانده است .. 0 4 Fateme.Varshabi 1402/10/12 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 78 بیش از هر چیزی، دلش برای بالکن خودش تنگ شده.وقتی در بالکن میایستید، دیگر تنها نیستید، اتومبیلها و خانهها و آدمها در خیابان، زیر پایتان، هستند. در میانشان هستید و در عین حال در میانشان نیستید. این بهترین ویژگی یک بالکن است. 0 10 ida 1403/6/18 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 305 آدم شاید شرایطی را که در آن است خودش انتخاب نکند، اما در اینکه در این شرایط چه رفتاری نشان بدهد حق انتخاب دارد. 0 4 عاطفه حسنی 1403/1/6 بریت ماری اینجا بود فردریک بکمن 4.1 60 صفحۀ 319 آخر سر به این اکتفا می کند:« بریت ماری، می خوام بدونی که هر بار که یه نفر در می زنه فکر می کنم اون یه نفر تویی. » 0 22