بریدههای کتاب جنگ و صلح (جلد اول و دوم) آوا 1403/10/9 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 148 به قول استرن: ما مردم را نه چندان به سبب محبت هایی که آن ها به ما کرده اند، بلکه بیشتر برای خوبی هایی که خودمان در حق آنها کرده ایم دوست میداریم. 0 0 پانیذ مالکی 1404/3/29 جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 116 شاهزاده خانم آهی عمیق کشیده گفت:" نه، پسرعموی عزیز! به خاطر خود خواهم سپرد که هرگز در این دنیا دیگر نباید انتظار پاداشی داشت، در این دنیا نه شرافت وجود دارد و نه عدالت. در این دنیا باید شریر و حیله گر بود." 0 7 آوا 1403/10/8 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 140 بیماری ، برادر، فقط مال سبکمغزان و شکمبارگان و هرزگان است. حال آن که تو مرا خوب می شناسی ، از بام تا شام مشغولم و در خورد و نوش اهل امساک. پس حالم خوب است. 0 0 بهار 1402/7/13 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 392 تنها چیزی که میتونیم بدونیم اینه که هیچ چیز نمیدونیم و این اوج خرد انسانیه 0 2 پانیذ مالکی 1404/3/28 جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 55 نمیفهمم، اصولا نمیفهمم که چرا مردان بدون جنگ نمیتوانند زندگانی کنند؟ چرا ما زنها این چیزها را نمیخواهیم، به این چیز ها احتیاج نداریم؟ 2 4 محمدقائم خانی 1402/9/14 جنگ و صلح (جلد چهارم از مجموعه چهارجلدی) جلد 4 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 1503 وقتی انسان جانوری در حال مرگ را میبیند وحشت میکند، زیرا زوال موجودی زنده را- وجود خودش را- در نظر میآورد؛ میبیند که موجودی زنده از حیطه هستی بیرون میرود. اما هنگامی که محتضر انسانی باشد، آن هم انسانی مورد علاقه، احساس گسیختگی نیز بر وحشت نیستی افزوده میشود. زخمی روحی که مانند زخم جسمانی گاه کشنده است و گاه التیام مییابد، اما جای آن همیشه دردناک میماند و از تماس جسمی خارجی که اسباب تحریک آن شود میگریزد. 0 21 محمد دهقانی 1403/9/4 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 1 0 0 سیده حمیده حسنی 🇮🇷 1404/2/16 جنگ و صلح (دوره چهار جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 270 و چنان شد که پنداشتی بعد از آن چاره ای نبود جز آنکه تفنگها را خالی و مهمات را منفجر کنند و هر کس هر چه زودتر سر کار و خانه و زندگی خود بازگردد . اما تفنگها پر ماندند و ... 0 16 آوا 1403/10/9 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 148 چون میدانی، من همیشه از آدم ها گریزان بوده امو حالا بیش از پیش اینطور هستم. 0 1 محمدقائم خانی 1402/8/24 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 387 همانگونه که نتیجه حرکات پیچیده چرخها و قرقرههای گوناگون و متعدد در ساختار ساعت جز حرکت آهسته و موزون عقربه نشاندهنده وقت نیست، حاصل اعمال پیچیده این یکصدوشصتهزار نفوس فرانسوی و روس نتیجه این همه سوداها، خواهشها، پشیمانیها و رنجها و خواریها، حاصل این تیزگامیهای غرور و آوارهای وحشت و تندجوشیهای وجدِ این مردم جز شکست در جنگ استرلیتس که به جنگ سه جهانجو معروف شده است نبود: جابهجایی عقربه تاریخ جهان بر ساعت صفحه تاریخ انسان. 0 5 yegane 1404/4/7 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 419 چه آرامشی، چه صلحی و شکوهی! ابرها بر سینهی این آسمان بلند و بی کرانه به نحو دیگری حرکت می کنند. من چطور پیش از این هرگز این آسمان بلند را نمیدیدم؟ چه سعادتی که عاقبت آن را شناختم آری از این آسمان بی پایان که بگذری همه چیز جز فریب و کبر توخالی نیست. از آن که بگذری دیگر هیچ چیز ارجمندی وجود ندارد. 0 1 علی 1402/5/19 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 1 سرچشمه همه عیبهای آدمی دو چیز است: یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات. و دو فضیلت بیشتر وجود ندارد: یکی کار و دیگری خرد. 0 7 yegane 1404/4/6 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 395 چون به مرگ خود اندیشید، ناگهان رشتهای خاطرات بسیار دور و با جانش عجین، در صفحهی خیالش زنده شد. واپسین وداعش را با پدر و زنش به یاد آورد. خاطرهی آغاز عشق خود به همسرش و بارداری او را به یاد آورد و دلش به حال او و نیز به حال خودش سوخت. فکر میکرد: بله، فردا، فردا! چه بسا که فردا همه چیز برای من به پایان برسد! و از آنچه در ذهن من است هیچ چیز باقی نماند. این خاطرات دیگر برای من معنایی نخواهد داشت. 0 1 yegane 1404/4/6 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 396 در آرزوی افتخار بی تابم و دوست دارم همه مرا بشناسند و دوست بدارند، چه کنم گناه از من نیست چه میتوانم بکنم این شوق زندگی من است و بی قرار آنم چه کنم که در زندگی جز این آرزویی ندارم و جز برای تحقق این آرزو زنده نیستم. بله، فقط برای همین.من این راز را هرگز به هیچ کس نخواهم گفت. 0 1 آوا 1403/10/9 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 147 اشخاصی که اهل تأمل بر اعمال خود هستند معمولا هنگام عزیمت به سفر یا دگرگونی روال زندگی عادی شاهد تغییری جدی و شگرف در اندیشه های خویش اند. در این دقایق گذشته را باز می سنجند و در جزئیات طرح آینده باریک می شوند. 0 1 حورا کثیر 1403/10/3 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 129 {نیکلای آندرهیویچ بالکونسکی} معتقد بود که سرچشمهٔ همهٔ عیبهای آدمی دو چیز است: یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات، و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد: یکی کار و دیگری خرد. 2 21 پانیذ مالکی 1404/4/12 جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 226 در شهر بریون درباریان و تمام کسانی که با دربار ارتباط داشتند بار و بُنه خود را میبستند. قشون روس با شتاب و بسیار و بی نظمی فوقالعاده از جاده میگذشتند. ارابه ها چنان جاده ها را مسدود ساخته بودند که حرکت با کالسکه امکان پذیر نبود. 0 3 پانیذ مالکی 1404/4/16 جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 265 اگرچه دستور داده شده بود که مجروحین را رها کنند معذلک بسیاری از آنان خود را به دنبال قشون میکشیدند و تقاضا میکردند که روی توپ ها بنشینند. در پای تپه پرچمدار هوسار رنگ پریدهای که یک دستش را با دست دیگر نگه داشته بود به سوی توشین آمد و تقاضا نمود که او را روی یکی از عراده های توپ سوار کنند. پرچمدار محجوبانه میگفت: سروان، برای رضای خدا دست من ضرب خورده است. برای رضای خدا مرا سوار کنید. من نمیتوانم پیاده بروم. 0 5 پانیذ مالکی 5 روز پیش جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 392 ناپلئون جسد نارنجکانداز روسی را که صورتش در خاک فرورفته و با قفای سیاه شده به رو افتاده و یک دست سرد و منجمدش را باز کرده بود نشان داده گفت: چه مردان رشیدی! 0 1 yegane 1404/4/7 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 437 چه خوب بود که انسان میدانست که در این جهان برای جستن یاری و دلداری به کجا پناه ببرد و پس از مرگ در خاک در انتظار چه باشد. 0 2
بریدههای کتاب جنگ و صلح (جلد اول و دوم) آوا 1403/10/9 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 148 به قول استرن: ما مردم را نه چندان به سبب محبت هایی که آن ها به ما کرده اند، بلکه بیشتر برای خوبی هایی که خودمان در حق آنها کرده ایم دوست میداریم. 0 0 پانیذ مالکی 1404/3/29 جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 116 شاهزاده خانم آهی عمیق کشیده گفت:" نه، پسرعموی عزیز! به خاطر خود خواهم سپرد که هرگز در این دنیا دیگر نباید انتظار پاداشی داشت، در این دنیا نه شرافت وجود دارد و نه عدالت. در این دنیا باید شریر و حیله گر بود." 0 7 آوا 1403/10/8 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 140 بیماری ، برادر، فقط مال سبکمغزان و شکمبارگان و هرزگان است. حال آن که تو مرا خوب می شناسی ، از بام تا شام مشغولم و در خورد و نوش اهل امساک. پس حالم خوب است. 0 0 بهار 1402/7/13 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 392 تنها چیزی که میتونیم بدونیم اینه که هیچ چیز نمیدونیم و این اوج خرد انسانیه 0 2 پانیذ مالکی 1404/3/28 جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 55 نمیفهمم، اصولا نمیفهمم که چرا مردان بدون جنگ نمیتوانند زندگانی کنند؟ چرا ما زنها این چیزها را نمیخواهیم، به این چیز ها احتیاج نداریم؟ 2 4 محمدقائم خانی 1402/9/14 جنگ و صلح (جلد چهارم از مجموعه چهارجلدی) جلد 4 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 1503 وقتی انسان جانوری در حال مرگ را میبیند وحشت میکند، زیرا زوال موجودی زنده را- وجود خودش را- در نظر میآورد؛ میبیند که موجودی زنده از حیطه هستی بیرون میرود. اما هنگامی که محتضر انسانی باشد، آن هم انسانی مورد علاقه، احساس گسیختگی نیز بر وحشت نیستی افزوده میشود. زخمی روحی که مانند زخم جسمانی گاه کشنده است و گاه التیام مییابد، اما جای آن همیشه دردناک میماند و از تماس جسمی خارجی که اسباب تحریک آن شود میگریزد. 0 21 محمد دهقانی 1403/9/4 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 1 0 0 سیده حمیده حسنی 🇮🇷 1404/2/16 جنگ و صلح (دوره چهار جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 270 و چنان شد که پنداشتی بعد از آن چاره ای نبود جز آنکه تفنگها را خالی و مهمات را منفجر کنند و هر کس هر چه زودتر سر کار و خانه و زندگی خود بازگردد . اما تفنگها پر ماندند و ... 0 16 آوا 1403/10/9 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 148 چون میدانی، من همیشه از آدم ها گریزان بوده امو حالا بیش از پیش اینطور هستم. 0 1 محمدقائم خانی 1402/8/24 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 387 همانگونه که نتیجه حرکات پیچیده چرخها و قرقرههای گوناگون و متعدد در ساختار ساعت جز حرکت آهسته و موزون عقربه نشاندهنده وقت نیست، حاصل اعمال پیچیده این یکصدوشصتهزار نفوس فرانسوی و روس نتیجه این همه سوداها، خواهشها، پشیمانیها و رنجها و خواریها، حاصل این تیزگامیهای غرور و آوارهای وحشت و تندجوشیهای وجدِ این مردم جز شکست در جنگ استرلیتس که به جنگ سه جهانجو معروف شده است نبود: جابهجایی عقربه تاریخ جهان بر ساعت صفحه تاریخ انسان. 0 5 yegane 1404/4/7 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 419 چه آرامشی، چه صلحی و شکوهی! ابرها بر سینهی این آسمان بلند و بی کرانه به نحو دیگری حرکت می کنند. من چطور پیش از این هرگز این آسمان بلند را نمیدیدم؟ چه سعادتی که عاقبت آن را شناختم آری از این آسمان بی پایان که بگذری همه چیز جز فریب و کبر توخالی نیست. از آن که بگذری دیگر هیچ چیز ارجمندی وجود ندارد. 0 1 علی 1402/5/19 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 1 سرچشمه همه عیبهای آدمی دو چیز است: یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات. و دو فضیلت بیشتر وجود ندارد: یکی کار و دیگری خرد. 0 7 yegane 1404/4/6 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 395 چون به مرگ خود اندیشید، ناگهان رشتهای خاطرات بسیار دور و با جانش عجین، در صفحهی خیالش زنده شد. واپسین وداعش را با پدر و زنش به یاد آورد. خاطرهی آغاز عشق خود به همسرش و بارداری او را به یاد آورد و دلش به حال او و نیز به حال خودش سوخت. فکر میکرد: بله، فردا، فردا! چه بسا که فردا همه چیز برای من به پایان برسد! و از آنچه در ذهن من است هیچ چیز باقی نماند. این خاطرات دیگر برای من معنایی نخواهد داشت. 0 1 yegane 1404/4/6 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 396 در آرزوی افتخار بی تابم و دوست دارم همه مرا بشناسند و دوست بدارند، چه کنم گناه از من نیست چه میتوانم بکنم این شوق زندگی من است و بی قرار آنم چه کنم که در زندگی جز این آرزویی ندارم و جز برای تحقق این آرزو زنده نیستم. بله، فقط برای همین.من این راز را هرگز به هیچ کس نخواهم گفت. 0 1 آوا 1403/10/9 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 147 اشخاصی که اهل تأمل بر اعمال خود هستند معمولا هنگام عزیمت به سفر یا دگرگونی روال زندگی عادی شاهد تغییری جدی و شگرف در اندیشه های خویش اند. در این دقایق گذشته را باز می سنجند و در جزئیات طرح آینده باریک می شوند. 0 1 حورا کثیر 1403/10/3 جنگ و صلح (جلد اول و دوم) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 129 {نیکلای آندرهیویچ بالکونسکی} معتقد بود که سرچشمهٔ همهٔ عیبهای آدمی دو چیز است: یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات، و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد: یکی کار و دیگری خرد. 2 21 پانیذ مالکی 1404/4/12 جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 226 در شهر بریون درباریان و تمام کسانی که با دربار ارتباط داشتند بار و بُنه خود را میبستند. قشون روس با شتاب و بسیار و بی نظمی فوقالعاده از جاده میگذشتند. ارابه ها چنان جاده ها را مسدود ساخته بودند که حرکت با کالسکه امکان پذیر نبود. 0 3 پانیذ مالکی 1404/4/16 جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 265 اگرچه دستور داده شده بود که مجروحین را رها کنند معذلک بسیاری از آنان خود را به دنبال قشون میکشیدند و تقاضا میکردند که روی توپ ها بنشینند. در پای تپه پرچمدار هوسار رنگ پریدهای که یک دستش را با دست دیگر نگه داشته بود به سوی توشین آمد و تقاضا نمود که او را روی یکی از عراده های توپ سوار کنند. پرچمدار محجوبانه میگفت: سروان، برای رضای خدا دست من ضرب خورده است. برای رضای خدا مرا سوار کنید. من نمیتوانم پیاده بروم. 0 5 پانیذ مالکی 5 روز پیش جنگ و صلح (2جلدی) لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 392 ناپلئون جسد نارنجکانداز روسی را که صورتش در خاک فرورفته و با قفای سیاه شده به رو افتاده و یک دست سرد و منجمدش را باز کرده بود نشان داده گفت: چه مردان رشیدی! 0 1 yegane 1404/4/7 جنگ و صلح (جلد اول از مجموعه چهارجلدی) جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.4 53 صفحۀ 437 چه خوب بود که انسان میدانست که در این جهان برای جستن یاری و دلداری به کجا پناه ببرد و پس از مرگ در خاک در انتظار چه باشد. 0 2