معرفی کتاب جنگ و صلح (جلد اول و دوم) اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی مترجم سروش حبیبی

جنگ و صلح (جلد اول و دوم)

جنگ و صلح (جلد اول و دوم)

4.4
56 نفر |
15 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

27

خوانده‌ام

109

خواهم خواند

93

شابک
9789644480263
تعداد صفحات
748
تاریخ انتشار
1402/12/7

توضیحات

        کتاب جنگ و صلح اثر لی‌یو تولستوی، نویسنده‌ی مشهور روسیه است. این کتاب به کوشش سروش حبیبی به فارسی برگردانده شده است. این کتاب روایت مقاومت مردم روسیه در برابر حمله‌ی ارتش فرانسه به رهبری ناپلئون است. رمان ابتدا به صورت پاورقی به چاپ رسید؛ اما در نهایت در سال 1869 به طور کامل در یک کتاب چاپ شد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به جنگ و صلح (جلد اول و دوم)

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به جنگ و صلح (جلد اول و دوم)

یادداشت‌ها

زکیه

زکیه

1400/5/19

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب جنگ و صلح، که شاید بتوان آن را کامل‌ترین رمانِ تاریخ و به نظر برخی منتقدین اوج فکری تولستوی دانست. دارای قریب به ۷۰۰ کاراکتر است که خط شخصیت‌پردازی هیچکدام از آن‌ها در هیج جای داستان گم نمی‌شود. این همه نبوغ تولستوی جداً برای من وجدآور و تحسین برانگیز است. داستان در یک مهمانی اشرافی آغاز می‌شود و نُقلِ نَقل محفل، قدرت و درایت ناپلئون بناپارت است که جوانان اشراف با شوری وافر از او سخن می‌گویند؛ غافل از آن‌که لشکر فاتح ناپلئون به زودی بر سر مرزهای مسکو حاضر می‌شود. رمان، داستان زندگی و وقایع اتفاقیه‌ی 5خانواده اشراف، در گیر و دار جنگ روسیه و فرانسه است(فرانسه کشوری محبوب میان روسی‌ها بود، که اشراف آن غالبا به زبان فرانسه هم تسلط داشتند). کتاب جنگ و صلح جزییات، بسیار دارد، اما هرچیز سر جای خود است. پس خیالتان آسوده! رشته داستان از دست نویسنده و خواننده خارج نمی‌شود، و از مطالعه آن خسته و کسل نمی‌شوید. 
مثل دیگر آثار تولستوی، این رمان نیز ضمن درون‌مایه سیاسی و اجتماعی، بحث فلسفی و دینی، رنگ غلیظی دارد، خاصه در این رمان مسئله جبر و اختیار مورد توجه است. تولستوی در جنگ و صلح نمی‌خواهد قهرمان خاص و ویژه‌ای داشته باشد و این برخاسته از همان «جنگ و صلح» فراگیر و درونی انسان‌هاست.
مطالعه جنگ و صلح را نه به عنوان یک رمان تاریخی، سیاسی، اجتماعی و نه حتی یک متن فلسفی، بلکه (به قول ویرجینیا وولف) به عنوان مجموعه‌ای جذاب از تجربیات انسانی و زیسته، پیشنهاد می‌کنم. من با ترجمه کاظم انصاری خواندم و به نظرم ترجمه قابل تقدیری بود؛ ولی اکنون در ترجمه‌های موجود و متاخر از آثار تولستوی، سروش حبیبی چون از متن روسی به فارسی بر می‌گرداند، بنابراین تعهد بیشتری به متن، و ترجمه دقیق و خوش‌خوانی دارد.
        

18

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          شما هرچقدر هم کتاب‌خون و عشق کتاب. هرچقدر هم علاقمند به ادبیات روس. ولی وقتی مدام بشنوی که یه کتاب یک عالمه شخصیت داره و چهار جلده و همه‌اش تو میدون جنگ می‌گذره احتمالاً خیلی تمایلی به خوندن این کتاب پیدا نمی‌کنید. 
مگر اینکه یه دوست کتاب‌خون داشته باشید که این کتاب رو خونده باشه و در حال خوندن مدام از کتاب تعریف کنه.
و اینجوری وسوسه میاد سراغ آدم.
نمی‌دونم بر اساس کدوم تعریف خیال می‌کردم که همه اتفاقات کتاب #جنگ_و_صلح فقط درباره جنگه. 
فقط حدود نیمی از کتاب مربوط میشه به جنگ. همون هم نه فقط میدان جنگ. جلسات فرماندهان. اردوهای نظامی و...
نیم دیگر کتاب درباره آدم‌هاییه که زندگی‌شون با این جنگ دگرگون میشه. 
چند خانواده از خانواده اشراف که عشق، نفرت، مرگ، تولد، ازدواج و جدایی و پیوند اونها با هم رو روایت کرده. خانواده‌هایی که پسران همه‌شون عازم میدان جنگ میشن و...
تعداد شخصیت‌ها زیاده به علاوه اینکه هرکدوم رو به چند اسم صدا می‌زنن. اما خیلی زود مخاطب با همه‌شون ارتباط می‌گیره. زبان اثر فاخره ولی واقعاً سخت‌خوان نیست. صحنه‌پردازی‌ها معرکه است.
لازم نیست بیش از این درباره این اثر فاخر صحبت کنم. چون درباره‌اش حرف زیاد زده شده. 
بعضی‌ها که خیلی اهل خوندن آثار کلاسیک نیستند به این کتاب ایرادهایی وارد می‌کنن ولی اون ایرادها در واقع ویژگی کتاب‌های کلاسیک مخصوصاً کتاب‌های روسه.
مثل دخالت‌های راوی توی متن و تحمیل نظر خودش و نتیجه‌گیری.
کتابی که من خوندم رو #نشر_نیلوفر منتشر کرده. ترجمه‌اش خوبه ولی ویرایشش خیلی بده.
پیشنهاد می‌کنم که مقدمه کتاب رو بعد از پایان کتاب بخونید.
متن‌های پشت جلد رو هم همینطور. به طرز مسخره‌ای کتاب رو اسپویل کردن توی مقدمه و پشت جلد. 
مخاطب به احتمال زیاد با کلیات کتاب آشناست. ولی لزوماً نمی‌دونه کی می‌میره و کی با کی،ازدواج می‌کنه.
متن پشت جلد و مقدمه نصف لذت کتاب رو برای من از بین برد.
        

15

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

جنگ و صلح
          جنگ و صلح

درباره‌ی «جنگ و صلح» چه می‌توان گفت؟ هیچ!
شاید به نظرتان این «هیچ» خیلی کلیشه‌ای و راهی برای فرار نویسنده از چیزهایی باشد که نمی‌تواند بگوید. یعنی چه که در مورد یک کتاب هزارصفحه‌ای که یکی از رمان‌های بزرگ ادبیات جهان هم هست هیچ نمی‌توان گفت؟ مثلاً همین عبارت «رمان بزرگ» خودش یک چیزهایی درباره‌ی این کتاب می‌گوید.
ببینیم این عبارت در مورد چنین کتابی چه می‌گوید.
«جنگ و صلح» کتابی است که تأثیری معنادار در علم تاریخ گذاشته و بسیاری از مورخان و نظریه‌پردازان این رشته در قرن بیستم نگاه تولستوی را به تاریخ و تاریخ‌نگاری پی گرفته‌اند: یک رساله در علم تاریخ.
«جنگ و صلح» کتابی است که باعث تغییر شهرت چند شخصیت سیاسی واقعی در نگاه مردم پس از خود شده است. قسمتی از شهرت ناپلئون، تزار نیکلای و به‌خصوص ژنرال کوتوزوف مدیون این کتاب است و نگاه بسیاری از مورخان سیاسی به این شخصیت‌ها تحت تأثیر این کتاب تغییر کرده است: یک مانیفست سیاسی.
«جنگ و صلح» کتابی است پر از پرسش‌های فلسفی و هر یک از این پرسش‌ها چنان خوب پرداخته شده‌اند که بسیاری از فلاسفه‌ی قرن بیستم تلاش کرده‌اند پاسخ‌هایی درخور برای آنها بیابند: یک کتاب فلسفی.
«جنگ و صلح» کتابی است که با وصف این که پنجاه سال پس از جنگ فرانسه و روسیه نوشته شده، هنوز هم مرجعی قابل اعتنا برای فهم جزئیات این جنگ است: یک گزارش خبرنگارانه.
«جنگ و صلح» کتابی است که روس‌ها به مدت دو قرن حول آن گرد آمده‌اند و افتخارات قومی و ملی خود را با آن جشن گرفته‌اند. کتابی که صحنه‌های حماسی‌اش چنان قدرت دارند که می‌توانند یک ملت بسازند: یک شاهکار حماسی.
می‌توان این لیست را همین‌طور ادامه داد اما همین‌قدر هم کافی است تا بدانیم که عبارت «رمان بزرگ» درباره‌ی این کتاب «هیچ» نمی‌گوید. وقتی تولستوی مدام اصرار می‌کرد که «این کتاب یک رمان نیست» منظورش همین بود: متنی که سبک‌های نویسندگانی مانند هومر و آریوست و هگل و گوگول و شوپنهاور و دیکنز را به هم آمیخته و از میان آنها اثری منحصربه‌فرد بیرون آورده که خواننده را حداقل با دویست شخصیت و هزاران رویداد عاشقانه و حماسی و خانوادگی و خیالی و واقعی آشنا می‌کند نه یک رساله‌ی تاریخی است نه یک گزارش روزنامه‌نگارانه، نه یک رساله‌ی فلسفی، نه یک داستان تاریخی، نه یک رمانس قرون وسطایی، نه یک رمان بزرگ و نه هیچ چیز دیگری غیر از چیزی که هست: کتابی یگانه در نوع خودش که شاید یکی از رفیع‌ترین قله‌هایی باشد که تا کنون بشر در نوشتار به آن رسیده است.
        

1

        اگه از من بپرسن ویژگی یه کتاب خوب چیه؟
اولین چیزی که میگم اینکه بتونم باهاش تمام احساسات مختلف رو تجربه کنم.
بخندم،گریه کنم،هیجانی بشم، دچار ترحم بشم، عصبانی بشم و...
جنگ و صلح برای من آینه ی تمام این احساسات بود، و بنظرم همین تنها کافیه تا یه اثر شاهکار محسوب بشه و بنظرم بقیه چیزا هر چند مهم در جزئیات قرار میگیرن.
رمان جنگ و صلح رمان بی عیب و نقصی نبود، اما خوبی هاش خیلی بیشتر به چشم میاد و ارزش خوندن داره.

یه نکته ی مهمی رو که شاید دوست داشتم قبل از شروع کتاب میدونستم اما کسی بهم نگفت، این بود که؛ رمان جنگ و صلح فقط داستان نیست، بخشی از تاریخ جنگ روسیه و فرانسه رو در دل خودش داره و تحلیل هایی که تولستوی از جنگ و مسائل پیرامونش میده.
من بیشتر این تحلیل ها رو دوست داشتم، اما سخن آخر کتاب رو فقط خوندم تا تموم کنم، چون چیز زیادی ازش متوجه نشدم.
در مورد شخصیت های داستان باید بگم که با روابط ماریا با پدرش به شدت همزاد پنداری کردم. و برای من جزو قشنگترین و احساس برانگیزترین بخشای کتاب بود.
اونقدر تو جنگ و صلح همه چیز خوب بود که هر چی ایرادم که داشته باشه در سایه ی خوبی هاش محو میشه.
احساسات آندره ی بعد از عاشق ناتاشا شدن،خیانت ناتاشا فوق العاده بودن. 
تولستوی جوری داستان رو شخصیت پردازی کرده بود که حس می کردم توی داستان خدای شخصیت هاش شده، و هیچ کدوم از اعمال شخصیت های داستان از زندگی واقعی جدا نبود.
طوری که حس می کردم شخصیت ها شخصیت های واقعی هستن و من توی حباب شیشه ای از بیرون دارم داستان زندگی شون رو تماشا می کنم.
اما واقعیتش در اواخر داستان تولستوی اون هویت خدای داستان رو برای من از دست داد و تا مقام نویسنده پایین اومد.
پایان بسیار زیبا بود، اما برای من اندکی غیر قابل باور شاید نیاز به توضیحات بیشتری داشتم و یه جورایی حالت درام داشت و از اون حالت زندگی واقعی خارج شد.
چه طور شد که ناتاشا یه شخصیتی که همش تو مهمونی و مجلس رقص بود یکدفعه یه زن خانه دار عاشق پیشه و وفادار میشه؟ 
یکم شخصیت خشن نیکلای رستف که دست بزن داشت، به جز آخرای داستان چیزی ازش ندیدم و یکم برام یهویی بود و جای سوال داشت.

البته اینا برای من فقط جای سوال بود شاید با گذر زمان که اطلاعاتم کاملتر بشه بتونم شخصیت ها بیشتر درک کنم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          جنگ و صلح رو خیلی وقت پیش خوندم، وقتی دبیرستانی بودم. 
خیلی دوستش داشتم خیلی! یعنی این کتاب کت کلفت رو بعضا چند ساعت دستم می‌گرفتم و پشت سر هم می‌خوندم! یادمه حتی عاشق صحنه‌های طولانی جنگش بودم تا جایی که وقتی تموم می‌شد و می‌رفت تو شهر دلم براشون تنگ می‌شد (البته وقتی تو صحنه‌های جنگ بودم هم دلم برای صحنه‌های شهری تنگ می‌شد! و خودم از این حسم تعجب می‌کردم!) خیلی دوست دارم دوباره بخونمش و ببینم بازم به اندازهٔ قبل ازش خوشم میاد؟
 
کلا سیر رمان‌های تولستوی برای من اینطوریه:
جنگ و صلح که کلا تو طبقهٔ اشراف می‌چرخه،
آنا کارنینا که گاهی تو طبقهٔ اشرافه و گاهی میره بین مردم عادی. ولی بازم این بین مردم عادی بودن از دید یه نجیب‌زاده روایت می‌شه،
و رستاخیز که بالاخره ما یه زاویهٔ دید از مردم عادی رو تو کار تولستوی می‌بینیم.
از اونجایی که من این زاویهٔ دید مردم عادی و کلا رفتن تولستوی بین مردم عادی و حسش نسبت به اونا رو خیلی دوست دارم، با خودم میگم آیا اگه جنگ و صلح رو دوباره بخونم بازم ازش خوشم میاد؟

https://taaghche.com/book/138801
        

2

          اتفاق‌ها، زندگی‌ها، جنگ‌ها، بالا و پایین شدن‌ها و آدم‌ها و فکرهایی که تو این کتاب بود برام انقدر جالب و جدید بود که فکر نمی‌کنم حالا حالاها یادم بره. 
تعداد شخصیت‌ها زیاد بود ولی آزاردهنده نبود. شخصیت‌های مهم جوری معرفی میشن که به خاطر سپردنشون سخت نیست و من مشکلی با تعداد و اسم‌هاشون نداشتم. از بین شخصیت‌ها، خانواده‌ی بالکونسکی برام خیلی دوست‌داشتنی و جالب بود، طوری که دو بار باعث شدن گریه کنم. آندره‌ی و نیکلای بالکونسکی، دولوخف و دنیسف موردعلاقه‌ام بودند. دلم برای مادام بورین و سونیا هم زیاد می‌سوخت. پی‌یر تا قبل از تحولاتی که براش پیش اومد روی اعصابم بود، البته بعد از اون هم خیلی دوستش نداشتم. پسر ساده و بی‌تجربه‌ای بود که به خاطر موقعیت و اطرافیانش بلد نبود جدی و عمیق‌ فکر کنه و تصمیمات بهتری بگیره. نمی‌دونست چی می‌خواد و چه جوری باید بهش برسه. با دیدن اولین گزینه تلاشی برای بررسی و فکر بیشتر نمی‌کرد. درمورد ازدواجش، پیوستنش به فراماسون‌ها و حتی دوئلش همینطور رفتار ‎کرد.
اوایل کتاب قسمت‌های مرتبط به جنگ برام جذاب نبود و درک و تصورشون سخت بود ولی جلوتر، مخصوصا تو جلد سوم، جذاب و نفسگیر شد. راستش خوندن آخرای کتاب برام راحت نبود و خسته کننده بود. چند بار شد که برگشتم عقب و دوباره خوندم ولی باز هم نمی‌فهمیدم و انگار رشته‌ی کلام و هرچیزی که تا اون موقع فهمیده بودم از دستم در می‌رفت. آخر سر تصمیم گرفتم کمتر سخت بگیرم و سعی کنم به همون یه ذره‌ای که متوجه میشم قانع باشم. 
خوندن جنگ و صلح برای من دو ماه طول کشید، یعنی تقریبا هر جلد رو توی دو هفته خوندم. احساسی که دارم برام شبیه تموم شدن سریال موردعلاقه‌امه.
        

0

زینب جمشیدی

زینب جمشیدی

2 ساعت پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0