بریدهای از کتاب جنگ و صلح (2جلدی) اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی
4 روز پیش
صفحۀ 265
اگرچه دستور داده شده بود که مجروحین را رها کنند معذلک بسیاری از آنان خود را به دنبال قشون میکشیدند و تقاضا میکردند که روی توپ ها بنشینند. در پای تپه پرچمدار هوسار رنگ پریدهای که یک دستش را با دست دیگر نگه داشته بود به سوی توشین آمد و تقاضا نمود که او را روی یکی از عراده های توپ سوار کنند. پرچمدار محجوبانه میگفت: سروان، برای رضای خدا دست من ضرب خورده است. برای رضای خدا مرا سوار کنید. من نمیتوانم پیاده بروم.
اگرچه دستور داده شده بود که مجروحین را رها کنند معذلک بسیاری از آنان خود را به دنبال قشون میکشیدند و تقاضا میکردند که روی توپ ها بنشینند. در پای تپه پرچمدار هوسار رنگ پریدهای که یک دستش را با دست دیگر نگه داشته بود به سوی توشین آمد و تقاضا نمود که او را روی یکی از عراده های توپ سوار کنند. پرچمدار محجوبانه میگفت: سروان، برای رضای خدا دست من ضرب خورده است. برای رضای خدا مرا سوار کنید. من نمیتوانم پیاده بروم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.