معرفی کتاب جنگ و صلح اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی مترجم سروش حبیبی

جنگ و صلح

جنگ و صلح

4.6
51 نفر |
14 یادداشت
جلد 4

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

95

خواهم خواند

110

شابک
9789644484162
تعداد صفحات
350
تاریخ انتشار
1404/2/9

توضیحات

        کتاب جنگ و صلح اثر لئون تالستوی از آثار ادبی مشهور و ماندگار در مقیاس جهانی است. اولین بخش از این کتاب به صورت پاورقی در سال 1856 در مجله‌ی The Russian Herald چاپ می‌شد. نسخه‌ی چاپی آن هم برای اولین بار در سال 1868 عرضه شد. در مسیر منتهی به چاپ این شاهکار کلاسیک، نقش سوفیا همسر تالستوی هم در خواندن دست‌نوشته‌های او و رمزگشایی حواشی آن قابل‌چشم‌پوشی نیست. اگر بخواهیم این رمان طولانی را در یک خط و به طور خلاصه معرفی کنیم، این کتاب زندگی چهار خانواده‌ی اشرافی روس را در ایام پرالتهاب یورش ناپلئون به روسیه در سال 1812 ترسیم کرده است. کتاب جنگ و صلح شخصیت‌های متعددی دارد که هرکدام برحسب پیشینه و فرهنگ خود مشکلاتی دارند. سه شخصیت مهم‌تر این کتاب پی‌یر بزوخوف، شاهزاده آندرِی بالکونسکی و ناتاشا روستوف هستند. اولی فرزند نامشروع یک کنت و در تلاش و تقلا برای رسیدن به ارث و میراث است. دومی شاهزاده‌ای است که برای جنگ علیه ناپلئون خانواده‌اش را ترک می‌کند و سومی دختری زیبا و جوان است که شخصیت‌های اول و دوم هر دو شیفته‌ی او هستند. وجه مشترک این شخصیت‌ها تجربه‌های سختی است که از سر می‌گذرانند و در نهایت به فردی متفاوت تبدیل می‌شوند. جالب این‌که نویسنده هرکدام از این شخصیت‌ها را طوری ساخته و پرداخته کرده که مخاطب بدون هر گونه قضاوت، فقط نظاره‌گر اعمالشان باشد و به رفتارهای خاص آدم‌ها در شرایط خاص توجه کند. این کتاب به‌هیچ‌وجه یک رمان تاریخی نیست؛ اما می‌تواند چشم‌انداز دقیقی را از جامعه‌ی روسیه‌ی اوایل قرن نوزدهم در برابر چشمان خواننده به تصویر بکشد. این شاهکار ادبی با ترجمه‌ی سروش حبیبی منتشر شده است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به جنگ و صلح

لیست‌های مرتبط به جنگ و صلح

نمایش همه
فهیم پورفهیم

فهیم پورفهیم

1404/5/25 - 21:42

انسان چقدر زمین نیاز دارد؟چه باید کرد؟رستاخیز

تولستوی | تفاوت‌های اصلی تولستوی و داستایفسکی

18 کتاب

فرق بین تولستوی و داستایفسکی : 1. زاویه دید و موضوعات تولستوی: بیشتر به زندگی روزمره، طبیعت، خانواده و اخلاق عملی می‌پردازد. شخصیت‌هایش معمولاً درگیر انتخاب‌های اخلاقی و معنوی‌اند و تغییراتشان آرام و پیوسته است. نگاهش به زندگی واقع‌گرایانه و خاکی است. مثال: در سعادت زناشویی یا آنا کارنینا، بحران‌ها از دل عادی‌ترین روابط انسانی بیرون می‌آید. داستایفسکی: بیشتر به بحران‌های روانی، فلسفی و مذهبی علاقه دارد. شخصیت‌هایش در لبه‌ی پرتگاه قرار می‌گیرند، با شک و ایمان می‌جنگند، و گاهی تا مرز جنون می‌روند. نگاهش تند و شدید است. مثال: در جنایت و مکافات یا برادران کارامازوف، سؤال «خدا هست یا نه؟» یا «انسان حق کشتن دارد؟» در مرکز است. 2. نوع شخصیت‌پردازی تولستوی: شخصیت‌هاش معمولاً آدم‌هایی عادی هستند که در مسیر داستان کم‌کم رشد می‌کنند یا دچار تغییر می‌شوند. او مثل یک دوربین بی‌طرف زندگی آن‌ها را ثبت می‌کند. داستایفسکی: شخصیت‌هاش اغلب مرزی و افراطی هستند؛ یا بسیار پاک و قدیس‌گونه، یا در آستانه‌ی جنایت و فساد کامل. تغییراتشان ناگهانی و انفجاری است. 3. سبک نثر تولستوی: نثرش ساده، روان، و پر از جزئیات ملموس است. تو حس می‌کنی داری همراه با شخصیت‌ها نفس می‌کشی. داستایفسکی: نثرش پر از گفت‌وگوهای طولانی، کشمکش‌های درونی، و جملات فلسفی است. گاهی احساس می‌کنی وسط یک مناظره‌ی دینی یا روان‌شناختی هستی. 4. نگاه به عشق و خانواده تولستوی: خانواده و زندگی مشترک را هسته‌ی اصلی معنای زندگی می‌داند (حتی وقتی تراژدی می‌نویسد، مثل آنا کارنینا). داستایفسکی: عشق برایش بیشتر یک آزمایش روحی و معنوی است تا یک پناهگاه آرام. 5. حس بعد از خواندن تولستوی: بعد از خواندنش حس روشنی و فهم بهتر زندگی پیدا می‌کنی، حتی اگر پایان تلخ باشد. داستایفسکی: بعد از خواندنش حس می‌کنی درگیر یک جدال عمیق با خودت و جهان شده‌ای.

10

پست‌های مرتبط به جنگ و صلح

اِل.کُردی 💫🦋

اِل.کُردی 💫🦋

1403/12/11 - 11:20

کتابفروشی من و بابا

قصه ی من و بابا و کتابای مربعی لاغر مردنی

42

نوید نظری

نوید نظری

1403/11/18 - 13:58

برای امر مقدس کتاب‌خوانی، توسعه دانش و مانایی بهخوان عزیز

در دنیا و در ۳۰ سال اخیر که دولت‌های سوسیالیستی ناپدید و یا کمرنگ شده‌اند، سیاست‌های خالص اقتصاد بازاری رنگ باخته‌اند و دولت‌های رفاه در جهان شکل گرفته‌اند. ادبیات با مضامین فناوری شهروندی و اخیرا نوآوری اجتماعی سر برآورده‌اند. این ادبیات مدافع مشارکت شهروندان در اداره جامعه و برداشتن بار اعتللای زندگی شهروندی از دوش دولت‌ها است. طرفه آن‌که این سنت در تاریخ خودمان سابقه‌ای دو چندان دارد؛ وقف، خیریه‌ها، تعاونی‌ها و ... همه مصادیق این امر در تاریخ ما هستند. مدتی قبل می‌خواستم همین پیشنهاد را به دوست عزیزم آقای حامد حمایت‌کار بدهم تا به‌خوان را با به‌خوان‌ی‌ها حفظ کرده و توسعه دهد. چه خوب‌تر آن‌که این مهم در ذهن خودشان بوده و اکنون به جامه عمل در‌آمده است. کم باشد اما مستمر! کارها از استمرار در‌می‌آید و پشت‌کار نه هیجان و سپس انکار! اگر ده درصد کاربران به‌خوان ماهانه ۱۰۰ هزار تومان برای حفظ و رشد به‌خوان هزینه که نه سرمایه‌گذاری کنند همه غصه‌های توسعه‌ای به‌خوان رفع خواهد شد. پیشنهاد می‌کنم به‌خوان گردانان بستری برای ثبت این اعانه‌ها به صورت سرمایه‌گذاری و مالکیت انجام دهند! این شاه‌کار مسئولیت ما به‌خوانی‌ها را در حفظ آینده آن دوچندان می‌کند؛ چه اینکه انسان حافظ ما یملک خود است.

60

یادداشت‌ها

          از خودم ناراضی ام.
هر جور حساب میکنم، میتونستم و می‌بایست که این کتاب رو زودتر از اینها میخوندم.
اهل فن ميدونند و امثال من هم به تجربه، آهسته آهسته متوجه میشن که کلاسیک هایی که حسابشون رو پس دادن، تضمینی هستند و بی بدیل.. و خوندنشون ضروری.. 
جنگ و صلح، حجمش زیاده اما ارزشش رو داره، شخصیت پردازی هاش خیلی پیچیده‌ نیست و همزمان اندازه چهار پنج تا رمان حرف زده!.. بنابراین .. 'ای کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم!' 
.
نقطه روشن ماجرا اما، اینجاست که من این کتاب رو در سال 2024، در اوج تنش نظامی ایران و جبهه مقاومت در مقابل رژیم جعلی خوندم. تقریبا همزمان با حادثه پیجرها شروع کردم، تا امروز که همزمان با آتش بس لبنان تموم شد..
جالب توجه بود، و شمع امیدی در دلم روشن کرد، خوندن ماوقع نبرد 1812 در سال 2024 و نظر به 2024 از منظر 1812...
. 
میپرسید یعنی چه؟ چه ربطی است میان نبرد بارادینو، میان فرانسه و روس به سال 1812، و وضعیت امروز ما.. اسرائیل، مقاومت و سید حسن..؟ 
واقعیت امر، رابطه‌اش خیلی بعیده هستش (به قول خارجی ها :  counterintuitive). اصلا نمیتونیم یک به یک تطبیقش بدیم ولی باید لابلای سطور و تحلیل های جناب تولستوی پی‌اش بگردیم.. و چنین رابطه ای هست!
. 
وقتی در چنین ایامی این کتاب رو میخوندم ، ناخودآگاه بخشی از امیدها و یاس ها و مسائل رو به این کتاب عرضه میکردم.. و نتیجه این کار، به گمان من بسیار رضایت بخش بود.. 
خداروشکر که اگر این کتاب رو در 20 سالگی نخوندم، در موقعیت زمانی مناسبش خوندمش.. 
. 



        

3

فاطمه کنهانی

فاطمه کنهانی

1403/8/17 - 21:49

اگه تو کل
          اگه تو کل زندگیم فقط یک کتاب رو بخوام به همه معرفی کنم، فکر کنم اون کتاب جنگ و صلح باشه(البته علاقه‌ی افراطی من به ادبیات روس هم بی‌تاثیر نیست.)
این رمان شاهکار از بزرگترین آثار ادبیات کلاسیک و داستان زندگی اجتماعی و سرگذشت پنج خانواده‌‌ی اشرافی در دوران جنگ با ناپلئون بناپارت در زمان تزار الکساندره.
جنگ و صلح یک روایت داستانی از یک دوره‌ی تاریخی بین سال‌های ۱۸۰۵ تا ۱۸۱۴ در بستر دو جنگ با همه‌ی حوادث و شخصیت‌های واقعی و بعضاً غیر واقعیه.
در توصیف فضای کتاب باید بگم که شما وسط طوفانی از حوادث، شخصیت‌های جدید، احساسات و افکار مختلف، زیر رگبار گلوله، مهمانی‌های رقص، احساسات ظریف دخترهای جوان و افکار فلسفی، تاریخ روسیه و حتی درس‌هایی از جغرافیا نشستید و هر خط از این کتاب خیلی تأمل‌برانگیز و جالبه. شاخ و برگ و توصیفات خیلی زیادن و گاهی ممکنه خسته کننده باشه. مثل اکثر آثار ادبیات روسیه انرژی فکری و حوصله‌ی زیادی نیاز داره، ولی قطعاً ارزشش رو داره. 
در این کتاب میشه گفت هیچکس قهرمان اصلی نیست و قسمت زیادی از کتاب هم جهان‌بینی و دیدگاه‌های تولستوی بیان شدن. 

پ.ن‌: جایزه‌ی رو اعصاب‌ترین شخصیت تعلق می‌گیره به پرنس نیکلای بالکونسکی بزرگ که آدم رو یاد حشمت فردوس می‌ندازه از نوع ترسناک‌تر

نکات ایمنی:
۱. جنگ و صلح بیش از ۵۸۰ شخصیت داره و اگه یک درصد فکر می‌کنید ممکنه یادتون بره، تبریک میگم صددرصد یادتون میره و کاملاً داستان رو قاطی می‌کنید. 
۲. اگه با ادبیات روسیه الفت چندانی ندارید، لطفاً خوندن ادبیات روس رو با این کتاب شروع نکنید.
۳. ترجمه‌ی سروش حبیبی از نشر نیلوفر عالیه

#فاطمه_کنهانی 
        

41

سید علی مرعشی

سید علی مرعشی

1401/4/11 - 22:23

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          جنگ و صلح
جلد آخر(۴)
تصرف مسکو توسط ناپلئون، سپس گیر کردن ارتش ۶۰۰ نفری او در باتلاق روسیه و فرار به سوی فرانسه مقطعی جالب برای نویسندگان روس و فرانسوی ای است. قرائت های تاریخی مختلفی برای توجیه کارهای ارتشیان و فرمانده ها و پادشاهان وجود دارد ولی تولستوی با برداشتی خاص و ممتاز سعی در یافتن علل و انگیزه های اجزای موثر در صحنه نبرد داشته است و باید اذعان کرد (هرچند در مواردی دفاع او از عزت ملی و سلحشوری و متانت روس ها بر نقل داستانی تاریخی روایت پیشی می گیرد) که با رد دیدگاه بسیاری از تاریخ دانان در قامت پدیده شناسی ماهر و با موشکافی جذاب خود، سعی در به تصویر کشیدن و حفظ قسمتی از میراث تاریخی سرزمین اش دارد.
دست سرنوشت،تقدیر و نیرویی مرموز و ماورای ید انسیان در لابه لای صفحات کتاب موج می زند و پی در پی به انسان تجربه گر نهیب می‌زند که ذهن تجریدی تو قادر به تحلیل تمام زوایای یک اتفاق نیست.

ارزش اجتماعی،سیاسی،فرهنگی،روان کاوی و تاریخی کتاب عنصر پیشران روایت های کتاب در منظر مخاطبین خاص اش می باشد. 

مطالعه رمان های قطور دل شجاعی می خواهد که به دریا بزند و با طوفان ها و بادهای سهمگین حوادث دست و پنجه نرم کند ولی راه را گم نکند و پس از طی مراحلی به ساحل آرام و امن برسد. تنها در آن زمان است که شهد شیرین آرامش پس از سفری طولانی را در درون خود می یابد.
        

1

احمد بابائی

احمد بابائی

1402/11/6 - 18:17

«انسان برا
          «انسان برای خوشبخت‌بودن خلق شده است و اسباب خوشبختی در وجود او و در ارضای طبیعی احتیاجات انسانی او نهفته است و علت بدبختی انسان‌ها نه کمبود بلکه فراوانی است.»

⁉️فیلسوف یا رمان‌نویس؟!

📌پایانِ حمله‌ به مسکو و عقب‌نشینی مفتضحانه‌ی ناپلئون و بعدتر پایان حکومتش، کلان‌روایت های این جلد نهایی هستند.

🔹️در یادداشت هایی که برای سه جلد پیشین این کتاب نوشتم به اندازه کافی هنر داستان‌گویی و چیره‌دستی جناب تالستوی را خاطرنشان کردم و از این بابت دِین خود را پرداختم. اما وَجه دیگر تالستوی که کم‌تر اشاره‌ای به آن می‌شود و شخصاً هم در آن یادداشت‌ها به آن کم‌لطفی کردم، حکمت این مرد است. 

◽️تالستوی از جلد سوم کتاب شروع به فلسفه پردازی کرد و گهگاه جلوی دوربین آمد و شروع به ادای مونولوگ های اندیشمندانه کرد. آن مونولوگ ها لابه‌لای داستان گفته شدند و شخصیت ها را عمیقتر ترسیم کردند. اما اینبار آقای تالستوی به این سخنرانی های نسبتاً کوتاه قانع نبود و بعد از بستن پرونده شخصیت ها، به طور مفصل و در بخشی جداگانه در طی ۴۷ صفحه فلسفهٔ خود را ارائه کرد.

🔸️کلمه فلسفه البته بسیار وسیع است و طبعاً حتی تالستوی که چیره‌دست‌ترينِ نویسندگان است می‌داند که در ۴۷ صفحه نمی‌تواند این هدف را میسر کند. این جستار کوتاه ضمیمه می‌شود به هرآنچه ۴ جلد داستان در پی آن بود و آن پاسخی به این پرسش بود: "جنگ ها چگونه رخ می‌دهند و چه کسانی آنها را پیش می‌برند؟'' 
این جستار به راحتی قابلیت چاپ جداگانه و نقد و بررسی های مفصل دارد که این را به اهلش می‌سپارم. 

◾️اما یک سوال در نهایت برای مخاطب حرفه‌ای رمان پیش می‌آید: آیا جنگ و صلح به راستی یک رمان عظیم است؟ یا حماسه‌ای مدرن؛ فرزند ایلیاد و شاهنامه در عصر صنعتی؟
پاسخ همان است که تالستوی گفت: این نوعی داستان‌گویی متفاوتِ روسی است که از زندگی متفاوت روس‌ها نشأت گرفته است.

💠این بود تجربه خواندن رقیب سرسخت جنایت و مکافات برای من. نتیجه نبرد را به بعد از بازخوانی داستان راسکولنیکف موکول می‌کنم:)
        

70

ابوالفضل

ابوالفضل

1403/6/19 - 15:28

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

کیمیا کرباسی

کیمیا کرباسی

1404/4/30 - 01:13

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        و من تا اخرین لحظه مرگ پرنس آندره ی امید به بازگشتش به زندگی و ناتاشا رو داشتم ولی امیدم واهی بود
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

 علیرضا

علیرضا

دیروز

        در سال ملتهب ۱۸۱۲ اروپا شاهد عظیم‌ترین موج حرکت از غرب به جانب شرق است. ناپلئون با ارتشی بالغ‌بر ششصد هزار نفر متشکل از ملیت‌های گوناگون اروپایی(فرانسوی، اتریشی، آلمانی، ایتالیایی، پروسی) عازم مسکو شده است. ارتش روسیه به فرماندهی کوتوزوف به‌منظور متوقف کردن ناپلئون در بارادینو با ارتش فرانسه، از حیث شمار دو برابر، درگیر می‌شود. طی این نبرد نیمی از ارتش روسیه کشته و کوتوزوف مجبور به عقب‌نشینی می‌شود و مسکو بی‌دفاع به دست ناپلئون می‌افتد. ناپلئون ابتدا خود را فاتح میخواند. اما، وقتی ناپلئون وارد مسکو می‌شود، در  اولین بهت خود فرو می‌رود و شهر را تقریبا خالی از سکنه می‌بیند. هیچکس حاضر به زندگی در جایی که ناپلئون حاکمش باشد نیست. بعد از گذشت حدود یک ماه از اشغال مسکو، کوتوزوف برخلاف میل امپراطور اکساندر و فرماندهان ارتش هنوز خیال درگیر شدن با ارتش فرانسه را ندارد زیرا این کار را خودکشی بی‌حاصلی می‌داند. در این‌مدت شهر مسکو بواسطه‌ی سربازان فرانسوی چپاول می‌شود و در آتش می‌سوزد. پس از گذشت یک ماه از اشغال مسکو ناپلئون در بهت دیگر خود فرو می‌رود چرا که پیش از این فاتح هر کشوری که بود با استقبال بی‌نظیر مردم و اشراف مواجه می‌شد. در ابتدا که شهر را خالی از سکنه دید به گمانش مردم از ترس گریخته‌اند و کافی است بدانند که امپراطور فرانسه یعنی ناپلئون چقدر بزرگوار است و بدین ترتیب کم‌کم اعتماد ساکنین گریخته را جلب کند. برخلاف رویه‌ی پیشین، حالا نه تنها خبری از استقبال و ثبات نیست بلکه شرایط به‌تدریج رو به وخامت می‌گذارد. ناپلئون به‌منظور کنترل اوضاع فرمان‌های بسیاری صادر می‌کند. ناپلئون امر می‌کند که کسی به دارایی مردم دستبرد نزند. برای میل به این‌هدف، قوانینی وضع می‌کند که مسوبین آتش‌سوزی‌ و دزدی‌ها به موجب آن مجازات شوند. همچنین، به دهقانان و روستائیان اطراف پیام می‌فرستد که دادوستد را آغاز کنند و امر می‌کند که هیچ کس حق تعدی و ایجاد مزاحمت برای ساکنین روس  را ندارد. اما، هیچ یک از فرمان‌هایش اجرا نمی‌شود چرا که سربازان و حتی  گاهی فرماندهان فرانسوی چندان توجهی به دستورات ناپلئون نشان نمی‌دهند و  چپاول ادامه پیدا می‌کند. دهقانان اطراف نیز حاضر به همکاری نیستند و علوفه و علیق خود را آتش می‌زنند. ذخائر ارتش روبه کاهش می‌رود چرا که هیچ قانونی برای مدیریت غلات کاگر نمی‌افتد. کم‌کم مبارزات پارتیزانی در اطراف شکل می‌گیرد. در این گذار هم، الکساندر جواب هیچ یک از نامه‌های ناپلئون را نمی‌دهد. کوتوزوف هم به هر دو بار درخواست برقراری صلح از طرف ناپلئون  چنین پاسخ می‌دهد: ملت روس صلح را نمی‌پذیرد. در طول این یک ماه، قوای روس کم‌کم وضعیت خود را بهبود می‌بخشد. همه این موارد باعث می‌شود شرایط از کنترل ناپلئون به‌تدریج خارج  و در نهایت او مجبور به عقب‌نشینی شود.

 این روایت کوتاهی از آخرین نبرد میان فرانسه و روسیه در آن سالهاست. درباره‌ی علل این نبرد تاریخ‌نویسان° بسیار نوشته و گفته‌اند و هر کدام از بی‌شمار طرح‌هایی که توسط فرماندهان ارتش روسیه پیشنهاد می‌شده - و می‌توانست صورت بگیرد- و کوتوزوف مخالفت می‌کرده است حرف زده‌اند. سخنان و متن‌های متناقض زیادی در باب بی‌لیاقتی و  شایستگی کوتوزوف گفته و نوشته شده است. تولستوی تمام این قضاوت‌ها را پوچ و بی‌معنا و خالی از خرد می‌داند و آن‌ها را به سخره می‌گیرد. او نجات روسیه را نه به‌سبب نقشه‌های زیرکانه و طرح‌های نبوغ آمیز فرماندهان روس بلکه در اراده‌ی جمعی مردمی می‌بیند که تن به سرسپردگی در پیشگاه ناپلئون نمی‌دهند. او باور دارد ارتش روسیه نقش درخور توجهی در نجات روسیه ایفا نکرده است. در بخش پایانی، برای فهماندن بهتر نگاهش تالستوی نگاهی روانشناسانه و فلسفی به مفهوم قدرت، آزادی اراده‌ی انسان و مسئله‌ی جبر و اختیار ارائه می‌کند و  با استدلال محکم نقش شخصیت‌های تاریخی در وقوع یا عدم وقوع پدیده‌های تاریخی را بسیار ناچیز می‌انگارد. 

نتیجه‌گیری:
برای تفهیم نگاه و استدلال عمیق تولستوی حتما باید تمام کتاب از اول با دقت مطالعه شود. در واقع من با خواندن این کتاب متوجه این منظور شدم که بسیاری از راویان امروزی وقایعِ سیاسی کامل در اشتباهند. به‌طورمثال اینکه گفته می‌شود اگر فلانی این کار را نمی‌کرد و فلان حرف را نمی‌زد و  اگر به جایش فلان کس می‌بود، فلان کار را می‌کرد و فلان فاجعه و افتضاح به بار نمی‌آمد، جز حرفی چرت و مهمل که در واقع هیچ ارزش و معنای معرفتی ندارد نیست. این افراد دچار توهم دانایی اند. هیچکس نمی‌داند و هیچ کس نمی‌تواند چنین ادعاهایی و پیش‌بینی‌هایی کند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0