معرفی کتاب جنگ و صلح اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی مترجم سروش حبیبی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
7
خواندهام
95
خواهم خواند
110
توضیحات
کتاب جنگ و صلح اثر لئون تالستوی از آثار ادبی مشهور و ماندگار در مقیاس جهانی است. اولین بخش از این کتاب به صورت پاورقی در سال 1856 در مجلهی The Russian Herald چاپ میشد. نسخهی چاپی آن هم برای اولین بار در سال 1868 عرضه شد. در مسیر منتهی به چاپ این شاهکار کلاسیک، نقش سوفیا همسر تالستوی هم در خواندن دستنوشتههای او و رمزگشایی حواشی آن قابلچشمپوشی نیست. اگر بخواهیم این رمان طولانی را در یک خط و به طور خلاصه معرفی کنیم، این کتاب زندگی چهار خانوادهی اشرافی روس را در ایام پرالتهاب یورش ناپلئون به روسیه در سال 1812 ترسیم کرده است. کتاب جنگ و صلح شخصیتهای متعددی دارد که هرکدام برحسب پیشینه و فرهنگ خود مشکلاتی دارند. سه شخصیت مهمتر این کتاب پییر بزوخوف، شاهزاده آندرِی بالکونسکی و ناتاشا روستوف هستند. اولی فرزند نامشروع یک کنت و در تلاش و تقلا برای رسیدن به ارث و میراث است. دومی شاهزادهای است که برای جنگ علیه ناپلئون خانوادهاش را ترک میکند و سومی دختری زیبا و جوان است که شخصیتهای اول و دوم هر دو شیفتهی او هستند. وجه مشترک این شخصیتها تجربههای سختی است که از سر میگذرانند و در نهایت به فردی متفاوت تبدیل میشوند. جالب اینکه نویسنده هرکدام از این شخصیتها را طوری ساخته و پرداخته کرده که مخاطب بدون هر گونه قضاوت، فقط نظارهگر اعمالشان باشد و به رفتارهای خاص آدمها در شرایط خاص توجه کند. این کتاب بههیچوجه یک رمان تاریخی نیست؛ اما میتواند چشمانداز دقیقی را از جامعهی روسیهی اوایل قرن نوزدهم در برابر چشمان خواننده به تصویر بکشد. این شاهکار ادبی با ترجمهی سروش حبیبی منتشر شده است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به جنگ و صلح
لیستهای مرتبط به جنگ و صلح
نمایش همه8 ساعت پیش
1404/5/25 - 21:42
1404/5/8 - 02:25
پستهای مرتبط به جنگ و صلح
1403/11/18 - 13:58

در دنیا و در ۳۰ سال اخیر که دولتهای سوسیالیستی ناپدید و یا کمرنگ شدهاند، سیاستهای خالص اقتصاد بازاری رنگ باختهاند و دولتهای رفاه در جهان شکل گرفتهاند. ادبیات با مضامین فناوری شهروندی و اخیرا نوآوری اجتماعی سر برآوردهاند. این ادبیات مدافع مشارکت شهروندان در اداره جامعه و برداشتن بار اعتللای زندگی شهروندی از دوش دولتها است. طرفه آنکه این سنت در تاریخ خودمان سابقهای دو چندان دارد؛ وقف، خیریهها، تعاونیها و ... همه مصادیق این امر در تاریخ ما هستند. مدتی قبل میخواستم همین پیشنهاد را به دوست عزیزم آقای حامد حمایتکار بدهم تا بهخوان را با بهخوانیها حفظ کرده و توسعه دهد. چه خوبتر آنکه این مهم در ذهن خودشان بوده و اکنون به جامه عمل درآمده است. کم باشد اما مستمر! کارها از استمرار درمیآید و پشتکار نه هیجان و سپس انکار! اگر ده درصد کاربران بهخوان ماهانه ۱۰۰ هزار تومان برای حفظ و رشد بهخوان هزینه که نه سرمایهگذاری کنند همه غصههای توسعهای بهخوان رفع خواهد شد. پیشنهاد میکنم بهخوان گردانان بستری برای ثبت این اعانهها به صورت سرمایهگذاری و مالکیت انجام دهند! این شاهکار مسئولیت ما بهخوانیها را در حفظ آینده آن دوچندان میکند؛ چه اینکه انسان حافظ ما یملک خود است.
یادداشتها
1401/3/14 - 10:32
2 روز پیش
دیروز
در سال ملتهب ۱۸۱۲ اروپا شاهد عظیمترین موج حرکت از غرب به جانب شرق است. ناپلئون با ارتشی بالغبر ششصد هزار نفر متشکل از ملیتهای گوناگون اروپایی(فرانسوی، اتریشی، آلمانی، ایتالیایی، پروسی) عازم مسکو شده است. ارتش روسیه به فرماندهی کوتوزوف بهمنظور متوقف کردن ناپلئون در بارادینو با ارتش فرانسه، از حیث شمار دو برابر، درگیر میشود. طی این نبرد نیمی از ارتش روسیه کشته و کوتوزوف مجبور به عقبنشینی میشود و مسکو بیدفاع به دست ناپلئون میافتد. ناپلئون ابتدا خود را فاتح میخواند. اما، وقتی ناپلئون وارد مسکو میشود، در اولین بهت خود فرو میرود و شهر را تقریبا خالی از سکنه میبیند. هیچکس حاضر به زندگی در جایی که ناپلئون حاکمش باشد نیست. بعد از گذشت حدود یک ماه از اشغال مسکو، کوتوزوف برخلاف میل امپراطور اکساندر و فرماندهان ارتش هنوز خیال درگیر شدن با ارتش فرانسه را ندارد زیرا این کار را خودکشی بیحاصلی میداند. در اینمدت شهر مسکو بواسطهی سربازان فرانسوی چپاول میشود و در آتش میسوزد. پس از گذشت یک ماه از اشغال مسکو ناپلئون در بهت دیگر خود فرو میرود چرا که پیش از این فاتح هر کشوری که بود با استقبال بینظیر مردم و اشراف مواجه میشد. در ابتدا که شهر را خالی از سکنه دید به گمانش مردم از ترس گریختهاند و کافی است بدانند که امپراطور فرانسه یعنی ناپلئون چقدر بزرگوار است و بدین ترتیب کمکم اعتماد ساکنین گریخته را جلب کند. برخلاف رویهی پیشین، حالا نه تنها خبری از استقبال و ثبات نیست بلکه شرایط بهتدریج رو به وخامت میگذارد. ناپلئون بهمنظور کنترل اوضاع فرمانهای بسیاری صادر میکند. ناپلئون امر میکند که کسی به دارایی مردم دستبرد نزند. برای میل به اینهدف، قوانینی وضع میکند که مسوبین آتشسوزی و دزدیها به موجب آن مجازات شوند. همچنین، به دهقانان و روستائیان اطراف پیام میفرستد که دادوستد را آغاز کنند و امر میکند که هیچ کس حق تعدی و ایجاد مزاحمت برای ساکنین روس را ندارد. اما، هیچ یک از فرمانهایش اجرا نمیشود چرا که سربازان و حتی گاهی فرماندهان فرانسوی چندان توجهی به دستورات ناپلئون نشان نمیدهند و چپاول ادامه پیدا میکند. دهقانان اطراف نیز حاضر به همکاری نیستند و علوفه و علیق خود را آتش میزنند. ذخائر ارتش روبه کاهش میرود چرا که هیچ قانونی برای مدیریت غلات کاگر نمیافتد. کمکم مبارزات پارتیزانی در اطراف شکل میگیرد. در این گذار هم، الکساندر جواب هیچ یک از نامههای ناپلئون را نمیدهد. کوتوزوف هم به هر دو بار درخواست برقراری صلح از طرف ناپلئون چنین پاسخ میدهد: ملت روس صلح را نمیپذیرد. در طول این یک ماه، قوای روس کمکم وضعیت خود را بهبود میبخشد. همه این موارد باعث میشود شرایط از کنترل ناپلئون بهتدریج خارج و در نهایت او مجبور به عقبنشینی شود. این روایت کوتاهی از آخرین نبرد میان فرانسه و روسیه در آن سالهاست. دربارهی علل این نبرد تاریخنویسان° بسیار نوشته و گفتهاند و هر کدام از بیشمار طرحهایی که توسط فرماندهان ارتش روسیه پیشنهاد میشده - و میتوانست صورت بگیرد- و کوتوزوف مخالفت میکرده است حرف زدهاند. سخنان و متنهای متناقض زیادی در باب بیلیاقتی و شایستگی کوتوزوف گفته و نوشته شده است. تولستوی تمام این قضاوتها را پوچ و بیمعنا و خالی از خرد میداند و آنها را به سخره میگیرد. او نجات روسیه را نه بهسبب نقشههای زیرکانه و طرحهای نبوغ آمیز فرماندهان روس بلکه در ارادهی جمعی مردمی میبیند که تن به سرسپردگی در پیشگاه ناپلئون نمیدهند. او باور دارد ارتش روسیه نقش درخور توجهی در نجات روسیه ایفا نکرده است. در بخش پایانی، برای فهماندن بهتر نگاهش تالستوی نگاهی روانشناسانه و فلسفی به مفهوم قدرت، آزادی ارادهی انسان و مسئلهی جبر و اختیار ارائه میکند و با استدلال محکم نقش شخصیتهای تاریخی در وقوع یا عدم وقوع پدیدههای تاریخی را بسیار ناچیز میانگارد. نتیجهگیری: برای تفهیم نگاه و استدلال عمیق تولستوی حتما باید تمام کتاب از اول با دقت مطالعه شود. در واقع من با خواندن این کتاب متوجه این منظور شدم که بسیاری از راویان امروزی وقایعِ سیاسی کامل در اشتباهند. بهطورمثال اینکه گفته میشود اگر فلانی این کار را نمیکرد و فلان حرف را نمیزد و اگر به جایش فلان کس میبود، فلان کار را میکرد و فلان فاجعه و افتضاح به بار نمیآمد، جز حرفی چرت و مهمل که در واقع هیچ ارزش و معنای معرفتی ندارد نیست. این افراد دچار توهم دانایی اند. هیچکس نمیداند و هیچ کس نمیتواند چنین ادعاهایی و پیشبینیهایی کند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.