بریده کتابهای ایوانف فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 6 0 0 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 33 0 0 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 13 0 0 محدثه حسنی 4 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 36 0 10 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 33 0 0 معصومه طباطبائی 1403/10/9 ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 37 و حالا، میدانی، کمکم دارد از بیانصافی مردم حیرتم میگیرد : چرا جواب عشق را با عشق نمیدهند، چرا باید راستی را با ناراستی جواب بدهند؟ بگو ببینم، ننه بابام تا کی همین جور ازم نفرت دارند؟ آنها پنجاه فرسخ دورتر از اینجا زندگی میکنند، ولی من هر شب و هر روز، حتی توی خواب، تنفرشان را حس میکنم. دلتنگی نیکلای را چهکار کنم؟ میگوید فقط غروبها، وقتی که احساس ملال میکند، دوستم ندارد. من این موضوع را درک میکنم و فکر میکنم شاید حقیقت باشد، ولی با همه این احوال، آیا دیگر دوستم ندارد؟ البته غیرممکن است، ولی اگر نداشته باشد چی؟ نه، نه، حتی نباید فکرش را هم بکنم. (میخواند.) ای سار، ای سار، کجا بودی؟ (راه میافتد.) چه افکار ترسناکی دارم! دکتر، تو از خودت خانوادهای نداری و خیلی چیزها هست که درک نمیکنی... . 0 5 روشنا 6 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 73 0 14 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 27 0 0 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 24 0 0 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 17 0 0 بهارفلاح 4 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 18 زندگی همین است...به یک گل می ماند که شادوخندان توی چمن شکفته می شود،یک بز سر می رسد،می بلعدش وهمه چیز تمام می شود. 2 48 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 14 0 0 فاطمه ارجمند 1403/10/7 ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 1 زندگی آدم ها مانند گلی است که در دشتی میشکفد؛ بزی از کنارش میگذرد و آن را میخورد. دیگر از گل خبری نیست. 0 2
بریده کتابهای ایوانف فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 6 0 0 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 33 0 0 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 13 0 0 محدثه حسنی 4 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 36 0 10 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 33 0 0 معصومه طباطبائی 1403/10/9 ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 37 و حالا، میدانی، کمکم دارد از بیانصافی مردم حیرتم میگیرد : چرا جواب عشق را با عشق نمیدهند، چرا باید راستی را با ناراستی جواب بدهند؟ بگو ببینم، ننه بابام تا کی همین جور ازم نفرت دارند؟ آنها پنجاه فرسخ دورتر از اینجا زندگی میکنند، ولی من هر شب و هر روز، حتی توی خواب، تنفرشان را حس میکنم. دلتنگی نیکلای را چهکار کنم؟ میگوید فقط غروبها، وقتی که احساس ملال میکند، دوستم ندارد. من این موضوع را درک میکنم و فکر میکنم شاید حقیقت باشد، ولی با همه این احوال، آیا دیگر دوستم ندارد؟ البته غیرممکن است، ولی اگر نداشته باشد چی؟ نه، نه، حتی نباید فکرش را هم بکنم. (میخواند.) ای سار، ای سار، کجا بودی؟ (راه میافتد.) چه افکار ترسناکی دارم! دکتر، تو از خودت خانوادهای نداری و خیلی چیزها هست که درک نمیکنی... . 0 5 روشنا 6 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 73 0 14 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 27 0 0 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 24 0 0 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 17 0 0 بهارفلاح 4 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 18 زندگی همین است...به یک گل می ماند که شادوخندان توی چمن شکفته می شود،یک بز سر می رسد،می بلعدش وهمه چیز تمام می شود. 2 48 فاطمه فرجامی نیا 2 روز پیش ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 14 0 0 فاطمه ارجمند 1403/10/7 ایوانف آنتون چخوف 4.1 9 صفحۀ 1 زندگی آدم ها مانند گلی است که در دشتی میشکفد؛ بزی از کنارش میگذرد و آن را میخورد. دیگر از گل خبری نیست. 0 2