بریدههای کتاب دوستدار آرتمیس 1404/2/24 - 14:55 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 178 مرگ حقش بود. حقش بود که اتفاقی بدتر از این برایش بیفتد. با این حال من نباید میکشتمش. قتل کار اشتباهی است و این را میدانم. اما وقتی آن چاقو توی دستم بود، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. میل به فرو بردن چاقو در شکم نرمش تقریبا طاقت فرسا بود حقیقت هم این است که از تماشای مرگش لذت بردم. یکی از بهترین لحظات عمرم بود. 0 8 آرتمیس 1404/2/24 - 14:46 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 148 میگویم:«دیگه هیچوقت به مامانم آسیب نمیزنی.» پیش از اینکه گلویش را ببرم، این آخرین حرفی بود که شنید. 0 14 نهال 1404/6/2 - 17:14 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 55 کشتن کسی که حقشه،هیچ ایرادی نداره🫥😶🌫️ 0 5 انسانی در جستجوی معنا؛ 1404/5/14 - 14:08 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 37 0 12 فرفری موی غزلساز 1404/5/20 - 17:37 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 130 چیزی که بیشتر از همهی اینها دوست دارم بدانم، این است که چرا آن ارتباطات پایان یافتهاند. فکر میکنم اگر به اندازهی کافی با هم باشیم، متوجه میشوم. چنین چیزهایی همیشه برملا میشود. 0 6 فرفری موی غزلساز 1404/5/20 - 17:38 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 280 اگر فقط با نگاه کردن به اسم یک دختر قلبت به تپش بیفتد، یعنی در بد دردسری افتادهای. 0 5 Arna 1404/5/28 - 13:38 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 319 -دیگه هیچکس قرار نیست بمیره ... + حتی اگه حقشون باشه؟ - خب معلومه که این فرق داره ! 0 50 مالیس 1404/5/31 - 20:34 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 109 میخواست کسی را پیدا کند که زندگیاش را با او بگذراند. اما حالا هیچکدام از اینها اتفاق نمیافتد. هرگز عاشق نمیشود. هرگز گیتار نمینوازد. هرگز خانهای در ساحل نخواهد داشت. در عوض تا ابد توی خاک دفن میشود. 0 9 مونا 1404/6/15 - 10:01 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 27 قلب اکثر انسان ها در هر دقیقه بین شصت تا صد بار میتپد ..نمیدانم قلب دیزی چقدر سریع میتپد. اگر میتوانستم یک دقیقه تماشا کنم،میتوانستم تپش قلبش را محاسبه کنم. 0 2 Hami 1404/6/19 - 00:20 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 263 - گذشتهها گذشته. دیگه نمیتونی تغییرش بدی. + اما گاهی اوقات میتونی درستش کنی. 0 0 آرتمیس 1404/2/27 - 07:34 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 313 (دیگه کسی نباید بمیره.) سرش را خم میکند و میگوید:(حتی اگه سزاوارش باشن؟) تام بعد از مکثی میگوید:(خب معلومه که این فرق داره.) 0 8 دخترماه 1404/1/2 - 07:31 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 307 6 19 آرتمیس 1404/2/24 - 14:50 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 165 پیش از اینکه برای جا دادن جسد در صندوق عقب بیرون بروی، باید چراغهای مزخرف بیرون را خاموش کنی. 5 7
بریدههای کتاب دوستدار آرتمیس 1404/2/24 - 14:55 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 178 مرگ حقش بود. حقش بود که اتفاقی بدتر از این برایش بیفتد. با این حال من نباید میکشتمش. قتل کار اشتباهی است و این را میدانم. اما وقتی آن چاقو توی دستم بود، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. میل به فرو بردن چاقو در شکم نرمش تقریبا طاقت فرسا بود حقیقت هم این است که از تماشای مرگش لذت بردم. یکی از بهترین لحظات عمرم بود. 0 8 آرتمیس 1404/2/24 - 14:46 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 148 میگویم:«دیگه هیچوقت به مامانم آسیب نمیزنی.» پیش از اینکه گلویش را ببرم، این آخرین حرفی بود که شنید. 0 14 نهال 1404/6/2 - 17:14 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 55 کشتن کسی که حقشه،هیچ ایرادی نداره🫥😶🌫️ 0 5 انسانی در جستجوی معنا؛ 1404/5/14 - 14:08 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 37 0 12 فرفری موی غزلساز 1404/5/20 - 17:37 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 130 چیزی که بیشتر از همهی اینها دوست دارم بدانم، این است که چرا آن ارتباطات پایان یافتهاند. فکر میکنم اگر به اندازهی کافی با هم باشیم، متوجه میشوم. چنین چیزهایی همیشه برملا میشود. 0 6 فرفری موی غزلساز 1404/5/20 - 17:38 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 280 اگر فقط با نگاه کردن به اسم یک دختر قلبت به تپش بیفتد، یعنی در بد دردسری افتادهای. 0 5 Arna 1404/5/28 - 13:38 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 319 -دیگه هیچکس قرار نیست بمیره ... + حتی اگه حقشون باشه؟ - خب معلومه که این فرق داره ! 0 50 مالیس 1404/5/31 - 20:34 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 109 میخواست کسی را پیدا کند که زندگیاش را با او بگذراند. اما حالا هیچکدام از اینها اتفاق نمیافتد. هرگز عاشق نمیشود. هرگز گیتار نمینوازد. هرگز خانهای در ساحل نخواهد داشت. در عوض تا ابد توی خاک دفن میشود. 0 9 مونا 1404/6/15 - 10:01 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 27 قلب اکثر انسان ها در هر دقیقه بین شصت تا صد بار میتپد ..نمیدانم قلب دیزی چقدر سریع میتپد. اگر میتوانستم یک دقیقه تماشا کنم،میتوانستم تپش قلبش را محاسبه کنم. 0 2 Hami 1404/6/19 - 00:20 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 263 - گذشتهها گذشته. دیگه نمیتونی تغییرش بدی. + اما گاهی اوقات میتونی درستش کنی. 0 0 آرتمیس 1404/2/27 - 07:34 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 313 (دیگه کسی نباید بمیره.) سرش را خم میکند و میگوید:(حتی اگه سزاوارش باشن؟) تام بعد از مکثی میگوید:(خب معلومه که این فرق داره.) 0 8 دخترماه 1404/1/2 - 07:31 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 307 6 19 آرتمیس 1404/2/24 - 14:50 دوستدار فریدا مک فادن 4.1 35 صفحۀ 165 پیش از اینکه برای جا دادن جسد در صندوق عقب بیرون بروی، باید چراغهای مزخرف بیرون را خاموش کنی. 5 7