بریدهای از کتاب دوستدار اثر فریدا مک فادن
1404/2/27
صفحۀ 313
(دیگه کسی نباید بمیره.) سرش را خم میکند و میگوید:(حتی اگه سزاوارش باشن؟) تام بعد از مکثی میگوید:(خب معلومه که این فرق داره.)
(دیگه کسی نباید بمیره.) سرش را خم میکند و میگوید:(حتی اگه سزاوارش باشن؟) تام بعد از مکثی میگوید:(خب معلومه که این فرق داره.)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.