بریدههای کتاب دزیره سیدحسین موسوی 1404/1/2 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 368 0 8 تندیس اسدآبادی 1402/6/18 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 19 درست است که من کسی را ندارم تا با او دربارهی این مرد جوان صحبت کنم.اما پدر خوب و مهربان من باید خوب دریافته باشد که وقتی اطرافیان انسان او را درک نمیکنند،چقدر احساس تنهایی و بیکسی میکند و به همین خاطر بود که این دفترچهخاطرات را به من هدیه کرد تا مونس تنهاییام باشد. 0 9 Mika 1403/11/14 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 176 "شب هایی هستند که هرگز پایان ندارند." 0 15 سیدحسین موسوی 1403/10/26 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 44 0 13 سیدحسین موسوی 1404/1/14 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 767 0 10 امت الزینب داودانی 1402/4/12 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 590 _ رسم و عادت نظامی این است که وقتی افسری زندانی می شود شمشیر خود را تسلیم می کند.من شمشیر خود را به همسر ولیعهد سوئد تسلیم می کنم زیرا ما به انتهای سرنوشت خود رسیده ایم.اوژنی تو در این مسابقه فاتح شدی. 0 2 سمیرا 1403/11/29 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 279 اگر کسی رو زخم کهنه که مدت هاست خوب شدا مرهم بگذارد چه میشود؟ کسی که زخم خورده به مرهم گذار میخندد. 0 2 راضیه.الف 1403/10/25 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 1 چرا توقع دارم که پسر کوچکم همیشه احساسات مرا درک کند؟ مگر نه این که خود من افکار مامان را عقب افتاده و قدیمی میدانم؟ مگر نه این که بارها در برابر مامان ناچار شده ام دروغهای کوچکی بگویم؟ پسر من هم یقیناً با من همین رفتار را خواهد کرد. به من دروغ خواهد گفت و مرا عقب افتاده و افکارم را کهنه خواهد دانست و حتی با من درشتی خواهد کرد. با تشدد با او حرف زدم: دشمن کوچولوی من که توی دل من جا گرفته ای که تو را دعوت کرده بود؟ 0 42 راضیه.الف 1403/10/25 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 1 به نظر من ملتهای عجیبی در دنیا وجود دارند تا وقتی کسی شهرهای آنها را تصرف نکرده است به علل نامعلومی خود را با ارزش تر و شجاع تر از همه ملتها میدانند. اما به محض این که شکست خوردند شروع به ناله و زاری میکنند و خیلی از آنها مدعی میشوند که پنهانی طرفدار دشمنانشان بوده اند. 0 3 سیدحسین موسوی 1403/11/17 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 244 0 15 سیدحسین موسوی 1403/10/26 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 63 وقتی آدم کسی را دوست دارد، زندگی چ ساده و آسان میشود. چون در آن صورت فقط به او تعلق دارد. 0 30 Abbszde 1403/10/24 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 70 0 1 Mika 1403/11/15 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 287 "به راستی اندیشیدن به وقایع گذشته، نوعی جنون نیست؟" 0 19 امت الزینب داودانی 1402/3/31 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 45 ناپلئون،من هم تاریخ جهان را بوجود خواهم آورد. از هر چیز بگذریم جهان از سرنوشت تمام افراد بشر تشکیل شده. نهتنها کسانی کهحکم اعدام امضا نمایند و یا آنهایی که توپهای سنگین برای شکست ملت ها با کار می برند و تاریخ جهان را بنا می کنند بلکه افراد دیگر و آنهایی که سر خود را باخته و یا تیر باران شده اند،بنیان تاریخ جهان را ریخته اند و هر مرد و زنی که زنده است و امید دارد،عشق می ورزد و می میرد تاریخ جهان را بوجود می آورد. 0 10 سیده محدثه موسوی 1403/8/29 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 170 0 0 سیدحسین موسوی 1404/1/12 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 697 0 15 فاطمه معروفی 1403/11/2 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 580 0 38 فاطمه معروفی 1403/11/1 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 544 «شبهایی وجود دارند که هرگز به پایان نمیرسند.» 2 58 مَشانا 1403/12/27 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 776 0 1 ت 1403/1/8 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 402 - با ژوزف خوشبخت هستی؟ ژولی درحالیکه برای احتزار از نگاه من، از پنجره چشم به باغ دوخته بود، گفت: «خیلی کم با او تنها میمانم.» 0 0
بریدههای کتاب دزیره سیدحسین موسوی 1404/1/2 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 368 0 8 تندیس اسدآبادی 1402/6/18 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 19 درست است که من کسی را ندارم تا با او دربارهی این مرد جوان صحبت کنم.اما پدر خوب و مهربان من باید خوب دریافته باشد که وقتی اطرافیان انسان او را درک نمیکنند،چقدر احساس تنهایی و بیکسی میکند و به همین خاطر بود که این دفترچهخاطرات را به من هدیه کرد تا مونس تنهاییام باشد. 0 9 Mika 1403/11/14 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 176 "شب هایی هستند که هرگز پایان ندارند." 0 15 سیدحسین موسوی 1403/10/26 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 44 0 13 سیدحسین موسوی 1404/1/14 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 767 0 10 امت الزینب داودانی 1402/4/12 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 590 _ رسم و عادت نظامی این است که وقتی افسری زندانی می شود شمشیر خود را تسلیم می کند.من شمشیر خود را به همسر ولیعهد سوئد تسلیم می کنم زیرا ما به انتهای سرنوشت خود رسیده ایم.اوژنی تو در این مسابقه فاتح شدی. 0 2 سمیرا 1403/11/29 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 279 اگر کسی رو زخم کهنه که مدت هاست خوب شدا مرهم بگذارد چه میشود؟ کسی که زخم خورده به مرهم گذار میخندد. 0 2 راضیه.الف 1403/10/25 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 1 چرا توقع دارم که پسر کوچکم همیشه احساسات مرا درک کند؟ مگر نه این که خود من افکار مامان را عقب افتاده و قدیمی میدانم؟ مگر نه این که بارها در برابر مامان ناچار شده ام دروغهای کوچکی بگویم؟ پسر من هم یقیناً با من همین رفتار را خواهد کرد. به من دروغ خواهد گفت و مرا عقب افتاده و افکارم را کهنه خواهد دانست و حتی با من درشتی خواهد کرد. با تشدد با او حرف زدم: دشمن کوچولوی من که توی دل من جا گرفته ای که تو را دعوت کرده بود؟ 0 42 راضیه.الف 1403/10/25 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 1 به نظر من ملتهای عجیبی در دنیا وجود دارند تا وقتی کسی شهرهای آنها را تصرف نکرده است به علل نامعلومی خود را با ارزش تر و شجاع تر از همه ملتها میدانند. اما به محض این که شکست خوردند شروع به ناله و زاری میکنند و خیلی از آنها مدعی میشوند که پنهانی طرفدار دشمنانشان بوده اند. 0 3 سیدحسین موسوی 1403/11/17 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 244 0 15 سیدحسین موسوی 1403/10/26 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 63 وقتی آدم کسی را دوست دارد، زندگی چ ساده و آسان میشود. چون در آن صورت فقط به او تعلق دارد. 0 30 Abbszde 1403/10/24 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 70 0 1 Mika 1403/11/15 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 287 "به راستی اندیشیدن به وقایع گذشته، نوعی جنون نیست؟" 0 19 امت الزینب داودانی 1402/3/31 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 45 ناپلئون،من هم تاریخ جهان را بوجود خواهم آورد. از هر چیز بگذریم جهان از سرنوشت تمام افراد بشر تشکیل شده. نهتنها کسانی کهحکم اعدام امضا نمایند و یا آنهایی که توپهای سنگین برای شکست ملت ها با کار می برند و تاریخ جهان را بنا می کنند بلکه افراد دیگر و آنهایی که سر خود را باخته و یا تیر باران شده اند،بنیان تاریخ جهان را ریخته اند و هر مرد و زنی که زنده است و امید دارد،عشق می ورزد و می میرد تاریخ جهان را بوجود می آورد. 0 10 سیده محدثه موسوی 1403/8/29 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 170 0 0 سیدحسین موسوی 1404/1/12 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 697 0 15 فاطمه معروفی 1403/11/2 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 580 0 38 فاطمه معروفی 1403/11/1 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 544 «شبهایی وجود دارند که هرگز به پایان نمیرسند.» 2 58 مَشانا 1403/12/27 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 776 0 1 ت 1403/1/8 دزیره آنه ماری سلینکو 4.2 74 صفحۀ 402 - با ژوزف خوشبخت هستی؟ ژولی درحالیکه برای احتزار از نگاه من، از پنجره چشم به باغ دوخته بود، گفت: «خیلی کم با او تنها میمانم.» 0 0