بریدههای کتاب نام تمام مردگان یحیاست سارا ایمانی 1404/4/4 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 97 "اگر آدم بتواند تمام عزیزانش را یکجا ببیند،مرگ چه خواستنی است." 0 9 سارا ایمانی 1404/4/10 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 106 وقتی نورسا با دولیلی جایی میرفت همه دست از کار میکشیدند و محو تماشای او به درگاه مغازهشان مثل لاشهی گوشت آویخته میشدند. یکبار یک بنده خدایی خر شد سر دولیلی را دور دید،رفت جلو نورسا خیس عرق گفت:《این همه در کوچه و بازار رفتی و آمدی،گشتی و تماشا کردی،اقلاً یک مرد باب دلت نبود؟》 نورسا گفت:《ممکن است یکی پولی بیندازد دیگری پیدا کند ولی عشق را توی کوچه بازار نمیریزند.》 0 6 امیررضا صدرا 1404/5/31 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 196 چه هراسناک است این دنیا که مدام مثل فاحشه ها خودش را بزک میکند تا جنس بنجلی را به آدم بیندازد.تف! 0 3 مائده 1404/4/13 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 6 چرا دلتنگی آدم مثل درخت خشک نمیشد؟ چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟ 0 8 مائده 1404/4/13 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 27 خستگی قالی به تن بافنده اش بافته میشود، قشنگی بافنده به تن قالی . 0 2 ftme 1404/4/13 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 48 اندازهی هیچکس دست دیگری نیست، فقط خود آدم است که میتواند قاعدهاش را بداند؛ برود در پستوی تنهایی خودش درون و برون خودش را با سرانگشت لمس کند، بفهمد اندازهاش چیست، کیست؟ کجاست؟ همه این را نمیدانند؛ همه این را نمیبندند به کار؛ برخی انگشت شمار. 0 2 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 66 دلتنگی یعنی غروب تو ، وقتی که من منتظر نورم 0 9 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 59 نمی فهمید چرا دلتنگی اینهمه زمان را لایه لایه میکند اما خودش تکان نمیخورد عوض نمیشود مثل یک سنگ آویخته در سرش تا ابد هست . 0 1 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 79 خدا گفت: «هوم! کار من عشق است عشق که دلالی ندارد! عشق با دلالی، یک رسوایی است. 0 1 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 80 «خدا جان! اینجور که تو از آدمها میدانی و میگویی هیچ جا نمی توانی فرار کنی. هیچ دلالی نمیتواند گوشه ی کار تو را بگیرد چاره ای نداری جز این که بروی توی دل آدم ها زندگی کنی توی جانشان جوری که هر کس بیخودی بیاید سراغت هفت فرسنگ ازت دور شود اما آن کسی که به تو محتاج است تا اسمت را صدا می کند بیایی توی دهنش روی لبهاش بگویی؛ جانم!» 0 0 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 91 آدمی که با تبر عشق دو نیم شده باشد همیشه نیمیش هست نیمیش نیست. بدبختی اینجاست که نمیداند نیمه ی زنده کدام است، نیمه ی مرده کدام. 0 1 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 104 اگر دوزخ را به من بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم از بهر آن که ،عشق خود او را صد بار سوخته است... 0 0 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 117 دلش را عشق آن بت میخراشید، چو بت بودش چرا بت می تراشید؟... هه اگر دوستم داری پس چرا دوستم نداری؟ 0 0 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 164 آدم وقتی عاشق باشد شروع میکند به شخم زدن قلبش ،کلنگ میزند، نقب میکند، خودش را از دنیا وا می نهد، تنش را از پا می اندازد که وقتی به خانه رسید فقط بخوابد 0 0 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 151 درست به هنگام شرافت و فقر است که آدمها شبیه هم میشوند؛ هیچ چیزی دیگر دروغ و ریا نیست. 0 0 Sara 1404/6/3 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 150 0 4 آیــــدا 1404/5/9 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 6 چرا دلتنگی آدم مثل درخت خشک نمیشود؟ چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟ 6 101 آیــــدا 1404/5/12 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 124 در کجای خاطره های من گریه میکردی که من هرچه دست و پا میزدم نمیتوانستم آرامت کنم؟ 0 43 meli najafi 1404/5/12 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 104 «هه!اگر دوزخ را به من بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم؛ از بهر آنکه عشق، خود او را صد بار سوخته است...» 0 3 Sara 1404/6/2 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 66 دلتنگی یعنی غروبِ تو، وقتی که من منتظر نورم. 0 6
بریدههای کتاب نام تمام مردگان یحیاست سارا ایمانی 1404/4/4 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 97 "اگر آدم بتواند تمام عزیزانش را یکجا ببیند،مرگ چه خواستنی است." 0 9 سارا ایمانی 1404/4/10 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 106 وقتی نورسا با دولیلی جایی میرفت همه دست از کار میکشیدند و محو تماشای او به درگاه مغازهشان مثل لاشهی گوشت آویخته میشدند. یکبار یک بنده خدایی خر شد سر دولیلی را دور دید،رفت جلو نورسا خیس عرق گفت:《این همه در کوچه و بازار رفتی و آمدی،گشتی و تماشا کردی،اقلاً یک مرد باب دلت نبود؟》 نورسا گفت:《ممکن است یکی پولی بیندازد دیگری پیدا کند ولی عشق را توی کوچه بازار نمیریزند.》 0 6 امیررضا صدرا 1404/5/31 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 196 چه هراسناک است این دنیا که مدام مثل فاحشه ها خودش را بزک میکند تا جنس بنجلی را به آدم بیندازد.تف! 0 3 مائده 1404/4/13 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 6 چرا دلتنگی آدم مثل درخت خشک نمیشد؟ چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟ 0 8 مائده 1404/4/13 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 27 خستگی قالی به تن بافنده اش بافته میشود، قشنگی بافنده به تن قالی . 0 2 ftme 1404/4/13 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 48 اندازهی هیچکس دست دیگری نیست، فقط خود آدم است که میتواند قاعدهاش را بداند؛ برود در پستوی تنهایی خودش درون و برون خودش را با سرانگشت لمس کند، بفهمد اندازهاش چیست، کیست؟ کجاست؟ همه این را نمیدانند؛ همه این را نمیبندند به کار؛ برخی انگشت شمار. 0 2 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 66 دلتنگی یعنی غروب تو ، وقتی که من منتظر نورم 0 9 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 59 نمی فهمید چرا دلتنگی اینهمه زمان را لایه لایه میکند اما خودش تکان نمیخورد عوض نمیشود مثل یک سنگ آویخته در سرش تا ابد هست . 0 1 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 79 خدا گفت: «هوم! کار من عشق است عشق که دلالی ندارد! عشق با دلالی، یک رسوایی است. 0 1 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 80 «خدا جان! اینجور که تو از آدمها میدانی و میگویی هیچ جا نمی توانی فرار کنی. هیچ دلالی نمیتواند گوشه ی کار تو را بگیرد چاره ای نداری جز این که بروی توی دل آدم ها زندگی کنی توی جانشان جوری که هر کس بیخودی بیاید سراغت هفت فرسنگ ازت دور شود اما آن کسی که به تو محتاج است تا اسمت را صدا می کند بیایی توی دهنش روی لبهاش بگویی؛ جانم!» 0 0 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 91 آدمی که با تبر عشق دو نیم شده باشد همیشه نیمیش هست نیمیش نیست. بدبختی اینجاست که نمیداند نیمه ی زنده کدام است، نیمه ی مرده کدام. 0 1 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 104 اگر دوزخ را به من بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم از بهر آن که ،عشق خود او را صد بار سوخته است... 0 0 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 117 دلش را عشق آن بت میخراشید، چو بت بودش چرا بت می تراشید؟... هه اگر دوستم داری پس چرا دوستم نداری؟ 0 0 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 164 آدم وقتی عاشق باشد شروع میکند به شخم زدن قلبش ،کلنگ میزند، نقب میکند، خودش را از دنیا وا می نهد، تنش را از پا می اندازد که وقتی به خانه رسید فقط بخوابد 0 0 مائده 1404/4/14 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 151 درست به هنگام شرافت و فقر است که آدمها شبیه هم میشوند؛ هیچ چیزی دیگر دروغ و ریا نیست. 0 0 Sara 1404/6/3 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 150 0 4 آیــــدا 1404/5/9 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 6 چرا دلتنگی آدم مثل درخت خشک نمیشود؟ چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟ 6 101 آیــــدا 1404/5/12 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 124 در کجای خاطره های من گریه میکردی که من هرچه دست و پا میزدم نمیتوانستم آرامت کنم؟ 0 43 meli najafi 1404/5/12 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 104 «هه!اگر دوزخ را به من بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم؛ از بهر آنکه عشق، خود او را صد بار سوخته است...» 0 3 Sara 1404/6/2 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 22 صفحۀ 66 دلتنگی یعنی غروبِ تو، وقتی که من منتظر نورم. 0 6