بریدههای کتاب داستانهای کوتاه ادگار آلن پو کتاب اندود 1404/5/18 - 12:45 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 14 در عشق فداکار و ایثارگر یک حیوان چیزی هست که به دل می نشیند،آن هم به دل کسی که بارها دوستی دمدستی و وفاداری سست انسان ها را آزموده باشد. 0 6 کتاب اندود 1404/5/18 - 12:48 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 16 کیست که خود را بارها و بارها درحال ارتکاب عملی احمقانه یا نفرت انگیز ندیده باشد،آن هم کاری که فقط و فقط به این دلیل انجام می شود که نباید بشود؟آیا ما در بهترین قضاوت هایمان، تمایلی همیشگی به نقض قانون نداریم،تنها به این دلیل که قانون است؟ 0 5 بردیا طهماسبی 1404/6/26 - 22:54 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 16 آیا ما در قضاوتهایمان، تمایلی همیشگی به نقض قانون نداریم، تنها به این دلیل که قانون است؟ 0 7 امیررضا بیات 1403/2/31 - 21:51 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 326 0 12 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/8/4 - 19:31 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 16 آیا ما در بهترین قضاوت هایمان، تمایلی همیشگی به نقض قانون نداریم،تنها به این دلیل که قانون است؟ 0 16 ارغوان 1403/11/16 - 15:27 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 296 نه در ژرف ترین خواب ها! نه در هذیان! نه در خاموشی! نه در مرگ! حتی در گور هم همه چیز از دست نمی رود. 0 54 ارغوان 1403/11/16 - 15:33 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 278 بی تردید دنیاهای دیگری جز این وجود دارند_اندیشه های دیگری جز این اندیشه های بی شمار_گمانه زنی های دیگری جز گمانه زنی های سفسطه بازها. پس چه کسی می تواند رفتارت را زیر سوال بَرَد؟ چه کسی می تواند به سبب آن همه ساعت خیال پردازی سرزنشت کند یا آن مشغولیت ها را تلف کردن زندگی دانسته و نکوهشت نماید؟ مشغله هایی که جز فوران نیروهای جاودانی چیزی نبوده اند. 0 2 کتاب اندود 1404/5/30 - 22:08 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 218 اما الهه سیاهی می توانست مامن ما باشد، بنابراین حضورش را جعل می کردیم. هنگام سپیده دم پرده های سنگین خانه را می کشیدیم؛ یک جفت شمع روشن می کردیم که رایحه تندی می پراکند و پرتوی بینهایت وهمناک و ضعیف ساطع می کرد. 0 4
بریدههای کتاب داستانهای کوتاه ادگار آلن پو کتاب اندود 1404/5/18 - 12:45 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 14 در عشق فداکار و ایثارگر یک حیوان چیزی هست که به دل می نشیند،آن هم به دل کسی که بارها دوستی دمدستی و وفاداری سست انسان ها را آزموده باشد. 0 6 کتاب اندود 1404/5/18 - 12:48 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 16 کیست که خود را بارها و بارها درحال ارتکاب عملی احمقانه یا نفرت انگیز ندیده باشد،آن هم کاری که فقط و فقط به این دلیل انجام می شود که نباید بشود؟آیا ما در بهترین قضاوت هایمان، تمایلی همیشگی به نقض قانون نداریم،تنها به این دلیل که قانون است؟ 0 5 بردیا طهماسبی 1404/6/26 - 22:54 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 16 آیا ما در قضاوتهایمان، تمایلی همیشگی به نقض قانون نداریم، تنها به این دلیل که قانون است؟ 0 7 امیررضا بیات 1403/2/31 - 21:51 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 326 0 12 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/8/4 - 19:31 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 16 آیا ما در بهترین قضاوت هایمان، تمایلی همیشگی به نقض قانون نداریم،تنها به این دلیل که قانون است؟ 0 16 ارغوان 1403/11/16 - 15:27 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 296 نه در ژرف ترین خواب ها! نه در هذیان! نه در خاموشی! نه در مرگ! حتی در گور هم همه چیز از دست نمی رود. 0 54 ارغوان 1403/11/16 - 15:33 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 278 بی تردید دنیاهای دیگری جز این وجود دارند_اندیشه های دیگری جز این اندیشه های بی شمار_گمانه زنی های دیگری جز گمانه زنی های سفسطه بازها. پس چه کسی می تواند رفتارت را زیر سوال بَرَد؟ چه کسی می تواند به سبب آن همه ساعت خیال پردازی سرزنشت کند یا آن مشغولیت ها را تلف کردن زندگی دانسته و نکوهشت نماید؟ مشغله هایی که جز فوران نیروهای جاودانی چیزی نبوده اند. 0 2 کتاب اندود 1404/5/30 - 22:08 داستانهای کوتاه ادگار آلن پو پریسا سلیمانزاده اردبیلی 3.9 11 صفحۀ 218 اما الهه سیاهی می توانست مامن ما باشد، بنابراین حضورش را جعل می کردیم. هنگام سپیده دم پرده های سنگین خانه را می کشیدیم؛ یک جفت شمع روشن می کردیم که رایحه تندی می پراکند و پرتوی بینهایت وهمناک و ضعیف ساطع می کرد. 0 4