بهترین فانتزی عمرم و فوق العاده ترین کتابی بود که تا حالا خوندم ، حرف نداشت.
فضا سازی که محشر بود و بی نظیر ، شخصیت پردازیش هم فوق العاده بود و به معنای واقعی هیچی کم نداشت.
قطعا پیشنهاد میکنم!
( من عاشق آندرنا شدم اخه چقدر گوگولیه این موجودددد😭🤏🏻)
      

        اولین کتابی بود که از داستایفسکی خوندم و چون نمیدونم بقیه شون چجوریه نمیتونم دقیق نظر بدم ولی کتاب جالبی بود ، سبک قشنگی داشت ولی گنگ و مبهم بود. از اون کتاباییه که باید صوتی باشه و گوشش بدین چون لحنی که باهاش کتاب خونده میشه تاثیر زیادی رو درک و فهم کلی کتاب داره. مرد یا همون شخصیت اصلی داستان که قضیه از زبان اون تعریف میشد ، خیلی دمدمی مزاج ، خودشیفته و غیرقابل درک بود.
ولی کلا داستان جالبی داشت و برای شروع خوندن کتاب های داستایفسکی خوب بود.
      

        یه اثر ضعیف از فریدا مک فادن ! چی بگم ، بقیه آثاری که ازش خوندم خیلی بهتر از این بودن ، سطح جناییش واقعا پایین بود . یجورایی میشه گفت اصلا جنایی نبود. بیشتر کثیفی دنیای غرب و نشونم داد ، واقعا هم پایانش غیرمنطقی بود. [ اکثر آثار این نویسنده اینطوری ان ، یعنی یه اتفاق غیر منطقی باعث میشه که آدم نتونه حدس بزنه ] ، اینجا هم همینطوری بود و روند کتاب اینطوری عوض شد که ایو زنده موند. اصلا غیر منتظره نبود ، اواسط کتاب قشنگ میشد فهمید داستان از چه قراره و آنچنان کشش نداشت. از نظر من بجای خوندن این برین سراغ مجموعه خدمتکار و بخش دی ، حالا خود دانید!
      

        کتاب به امید دل بستم هم تموم شد ، من نتونستم خوب با داستانش انس بگیرم اما خیلی درس بهم داد ، باهاش اشک ریختم. کتابی بود که عمیق و پر از احساسات بود ، مشخص بود این سناریوها واسطه ای هستن تا بهمون درس بدن. در نهایت درس گرفتم که ما انسان ها زاده دردیم ، باید درد رو تحمل کنیم. امید شکننده است ، ولی بی پایانه. امید شرط بقاست و درهر صورت شکست تو هر زندگی ای هست ، این شکست ها و غم ها مرحمی ندارن و ماییم که باید خودمون رو با امید تقویت کنیم که عمرمون رو با همین درد ها بگذرونیم. شادی و خوشحالی احساسی زودگذرن و چه بخوایم و چه نخوایم ، غم و درد فرا میرسه و این ماییم که باید با غم بجنگیم. وقتی غم وارد وجودمون میشه ، مثل یه آفته که به گیاه ریشه میزنه و به سختی رهاش میکنه. در آخر این اراده ماست که باعث میشه با غم مقابله کنیم و امیدمون رو از دست ندیم و این به خودمون و قدرت درونی مون بستگی داره.
      

        کتابیه که نیاز به قوه ی تخیل بالا داره ، برای درک شخصیت ها و فضای داستان باید اونهارو تجسم کنین و درغیر اینصورت قابل فهم نیست. اینم بگم که شخصیت پردازی داستان واقعا فوق العاده بود!
در هر صورت من خوشم اومد و واقعا کتاب قشنگی بود ، برای سرگرمی خوبه و بین کتابای سنگین یه تفریح خوب محسوب میشه.
      

        از نظر من این کتاب فوق العاده بود ، همه چیزش به اندازه بود و یه اثر جذاب و خوندنی برام محسوب میشه. اینکه نورا زندگی های مختلف رو تجربه میکرد واقعا برام جذاب بود ، کتابی بود که تونست ساعت ها فکر من رو درگیر خودش کنه و حتما ارزش خوندن داره ، از نظر من خوندن این اثر فوق العاده لازمه ی هرکسیه!
      

        کتاب جالبی بود ، از نظر من خوب بود ولی قضیه دکتر و دارودرمانی مادر اپریل خیلی اغراق شده بود و منطقی نبود .
داستان از وقتی شروع میشه که پسر اپریل یعنی بابی غیب میشه و اپریل بعد کلی گشتن میفهمه پیش همسایه اش یعنی ماریا بوده ، از اونجا به بعد کم کم داستان جوری پیش میره که فکر میکنیم همه چی زیر سر ماریاست ولی کم کم به رابطه پنهان اپریل با مربی فوتبال بابی پی میبریم و در آخر داستان وقتی از زبان جید روایت میشه همه چی اشکار میشه و از نظر من واقعا شکه کننده بود.

      

        من این کتاب رو که تموم کردم ، سراغ جلد های بعدیش نرفتم. چون تا حدودی توی پایان این جلد قانع شدم که داستان چی بود و پایان منطقی ای داشت و من نیازی ندیدم که ادامه اش بدم. خیلی ترند شده بود و اونطوری که تعریف میکردن داستانش گیرا و خوب نبود و توی روند داستان اتفاقات فرعی زیادی افتاد که از تمرکزم روی اتفاقات اصلی کم کرد و داستان برام پراکنده شد. در نهایت بگم که من زیاد دوستش نداشتم و جذبم نکرد ، ارزش خوندن داره اما کاملا طبق سلیقه است که چه نوع روندی رو برای پیشبرد داستان بپسندید. از نظر من همین یه جلد کافی بود.
      

        کتاب جالبی بود ، اولین فانتزی ای بود که خوندمش و باعث شد که ژانر فانتزی بشه ژانر مورد علاقه م. 
اما داستان از چه قراره؟
الساندرا یه دختر زیبا و فریبنده اس ، اما بی رحم و تشنه ی قدرت. 
بعد از مرگ مادرش ، الساندرا با خواهرش و پدرش زندگی میکنه.
جذابیت داستان خیلی زود شروع میشه!
الساندرا به قصر میره و با جذبه ی ذاتیش کاری میکنه بین اونهمه دختر توی قصر ، پادشاه سایه ها اونو انتخاب کنه...
      

        من این کتابو تو ۴ روز تموم کردم ، عجیب به دلم نشست
وقتی میخوندمش فقط منتظر بودم به بخشی برسم که کای روایت میکنه چون عشقش به پیدین انقدر قشنگ بود که فقط میخواستم تعریف کنه و من بخونمش. ارزش خوندن داره و بهترین فانتزی ایه که خوندم. از دستش ندید و وقتی تمومش کردین یه راست برین سراغ جلد دوم.
      

        واقعا کتاب قشنگی بود ولی خیلی غمگین بود و اشکم رو در آورد ،
فضا سازی و شخصیت پردازی خیلی خوبی داشت.
 داستان از زبان یه پسر روایت میشه که در زمان جنگ تحمیلی بوده ، پدر و مادر و خواهر و برادرش رو طی بمباران از دست میده و خودشو مادر بزرگش جون سالم به در میبرن و چون خونشون کاملا تخریب شده به محل اسکان جنگ زده ها میرن و اونجا زندگی میکنن...