کتاب خیلی خوبی بود برای من؛ چون درمورد فرقهٔ صادق شیرازی و مرجعیت قلابیش تحقیق کرده بودم و باخوندن این کتاب دیدگاهم خیلی بیشتر بازتر شد و فهمیدم داستان دقیقاً از چه قراره.متوجه شدم نفوذ اینا صرفاً در هیئت‌ها و سخنرانی‌ها نیست؛ در دستگاه‌های امنیتی و اجرایی هم نفوذ و قدرت دارن! و حتی با بالادستی های مملکت هم، پیوند ناگسستی‌ای بستن!یعنی شما فکر کن تا چه حده که بعد از کلی تلاش بی‌وقفه و زدن به این در و اون در برای دستگیری چندنفر از رابطین‌شون با داخل و خارج از کشور، خیلی سکرت ماجرا تموم میشه و آزاد میشن و دوباره برمی‌گردن به برنامه‌های به ظاهر مذهبی و حسینی‌شون😑
واقعاً مع‌الأسف.

اما دربارهٔ کتاب: موضوع کتاب به طور کلی در رابطه با یه پروندهٔ امینتی هست که مربوط به یکی از فرقه‌های افراطی با مرجعیت سید صادق شیرازی و دار ودستهٔ این شیعهٔ انگلیسی نوشته شده. اینکه دارن با اسم مذهب و امام حسینی بودن، علیه نظام مقدس ما، لجن‌پراکنی می‌کنن و قصد آشوب داخلی از سمت مذهبیون رو در برنامه‌شون قرار دادن. 
به تصویر جلد کتاب توجه کنید؛
خیلی زیرکانه‌ست! یه بیرق امام حسین علیه‌السلامه که در بالای اون نوشته «به مجلس عزای امام حسین خوش آمدید» وسطش هم پرچم کشور انگلیسه که یه پارچه سبز رنگی هم بهش دخیل بسته شده. یه تصویر می‌تونه چقدر حرف داشته باشه برای گفتن.

اقای جهرمی توی این کتاب واقعاً حقایق خوبی رو، رو کردن و ان‌شاءالله خدا خیرشون بده🌹
      

        کفیلی عباس:)


کوتاه و دوست داشتنی✨
بخونید حتما.
      

        چیزی که باعث شد کتابو بخونم و منو جذب خودش کرد، اسم و طراحی جلد کتاب بود.
درواقع انتظار بیشتری داشتم ولی خب معمولی بود.

اما در رابطه با کتاب: 
این کتاب شامل ۱۴ داستان کوتاهه که دربارهٔ افراد مختلف و ماجراهاشون که مربوط به اربعین میشه، نوشته شده.
هر کدوم از داستان‌ها رو نویسنده‌های مختلفی نوشتن که جا داشت بعضی‌هاشون، بیشتر روی داستان‌شون فکر کنند.
مثلا داستان اولی که مربوط به اردلان میشد خیلی خیلی یهویی تموم‌ شد و تهش باز موند و من واقعاً نفهمیدم الان اردلان چی‌ شد؟ 🫥
اما سه چهارتا داستان‌شو هم واقعاً دوست داشتم.

یه نکته منفی دیگه کتاب هم بخوام بگم این بود که توی بعضی از داستانا از عراق خیلی جلوهٔ بدی نشون داده بودن؛ اینکه شهرشون کثیفه، دشمن ما بودن، کینه داریم هنوز و....
بیشتر باید روی قسمت مخلص بودن‌شون در خدمت از زوار تمرکز میشد.
چون فکر می‌کنم این موضوع در رابطه با اوضاع عراق، نباید در داستان‌های کوتاه مطرح بشه.
ارزش خرید هم نداره؛ از طاقچهٔ بینهایت بخونید یا به کتابخونه رجوع کنید.
      

        یکی از دوستان پیشنهاد داد که بیا کتاب «فتح خون» شهید آوینی رو بخونیم؛
اولش قبول کردم اما بعد از  کمی تأمل، با خودم گفتم: مگه میشه سیدو نشناسی و بری کتاباشو بخونی؟ بهتر نیست اول با خودش آشنا بشی و بعد با قلم و طرز تفکرش؟
اینجوری شد که تصمیم گرفتم این کتابو بخونم🫴🏼
و واقعاً برای خودم متأسفم که چرا با شهید آوینی از نزدیک آشنا نشده بودم و صرفاً یه شناخت دورادور بوده ://

اما دربارهٔ کتاب: 
کتاب سید مرتضی آوینی یه کتاب خیلی کوتاهی بود(۱۱۱صفحهٔ طاقچه‌ای) که به بخش کوچکی از زندگی شهید آوینی پرداخته؛
بیشتر، خاطراتِ مختلفِ یه صفحه‌ای هست که از طرف دوستان و همکاران نقل شده.
زندگی‌نامه طور نیست و فقط برای شناخت اولیه از شخصیت این سیدِ اهل قلم مناسبه؛ 
(یعنی انتظار نداشته باشید که از زمان تولد و کودکی و نوجوانی و ازدواج ایشون نوشته باشن) 
چند صفحهٔ اخر هم فهرستی از آثار تصویری و کتبی سید در طول فعالیت کاری‌شون هست.

بخوانید حتما، چون سریع تموم میشه.
      

        کتاب کوتاهی بود که طی ۹ فصل، نوشته شده.
اول هر فصل حدود دو، سه صفحه توضیح راجع به موضوع فصل گفته شده و بعد می‌رسه به خاطرات شهدا که در رابطه با موضوع هست؛( اینم در حد سه،چهار صفحه) 
کتاب حول محور تربیتی و خودسازیه.
اگر اشتباه نکنم، نسخهٔ پسرانه این کتاب هم موجوده.

یه کتاب جمع‌وجور و مناسب برای هدیه دادن به دخترای خانوم‌های نوجوون🤌🏼✨
      

        این کتابِ کوتاه رو از طاقچهٔ بینهایت خوندم.
در ظاهر انگار برای نوجوون‌ها نوشته شده اما خب من به شخصه به نوجوون‌ها توصیه‌اش نمی‌کنم!
چرا؟ چون ما چه بخواییم و چه نخواییم کلماتِ کتابی که مطالعه می‌کنیم روی ذهن ما اثر می‌ذاره؛
وقتی شخصیتِ اصلی داستان -که یه نوجوونه- به مادر و پدرش میگه احمق و ابله، این قطعا روی ذهنیتِ بچه‌های ما هم اثر منفی داره! 

به نظرم این کتاب می‌تونه برای آدم‌بزرگا و کسایی که به یه ثباتِ عقلی و شخصیتی رسیدن قابل خوندن باشه، نه نوجوون‌ها.

کتاب باید ویرایش بشه چون نیم‌فاصله‌ها در ساختارِ نوشتاریِ برخی کلمات رعایت نشده بود و واقعا این چسبندگی کلمات آزار می‌داد آدمو.

ارزش خرید و هدیه دادن هم نداره.
اگر قصد دارید بخونید، به صورت الکترونیکی مطالعه‌اش کنید یا از کتابخونه امانت بگیرید.

نکته مثبتش هم این بود که بعضی از جملاتش متأثر کننده بود🫴🏼
      

        مگه میشه از مولا بخونی و کیف نکنی؟!


خوشحالم که انتخابم برای شروع مطالعهٔ کتاب‌های خانم "نرجس شکوریان فرد" کتاب پدر بود✨

روایت‌هایی بودن که خودم بعضیاشو نشنیده بودم، 
مثل روایت پانزدهمی که خیلی برام جالب بود.
یه مرد یهودی فقط بابت نگاه کردن به امیرالمؤمنین و حُبی که به ایشون داشته، توی برزخ در آرامشه؛ حتی بااینکه مسلمان نبوده!

روایت ۳۷امی هم که راجع به «حارث‌بن‌نعمان فهری» بود و واقعا برحق بودن مولا رو نشونم داد.

همه چیز ساده و روان زیبا نوشته شده بود. 
یاددداشت‌های خانم شکوریان فرد پایان هر روایت هم، تلنگر خوبی به آدم می‌زد. 
خلاصه که هدیه مناسبی می‌تونه برای روز ولادت مولامون باشه👌🏼
      

        کتابی برگرفته از زندگی سردارِجاویدالاثر، حاج‌احمدمتوسلیان.
هروقت اسم‌ حاج احمد رو می‌شنوم، حالم عوض میشه.
یه حال عجیب اما دوست‌داشتنی و آشنا.
خیلی وقت بود که قصد داشتم حاج احمد رو عمیق بشناسم اما خب انگار سعادت نداشتم:)
تا همین چند وقت پیش که این کتابو دوستم خیلی تصادفی بهم امانت داد و در طی یه مدت کوتاهی تمومش کردم.
انتخاب خوبی برای شروعِ شناخت حاج احمد بود‌.

اما نکات کتاب:
روندش داستان‌طوره و در ۴۱و۴۲ فصل که هر فصل، تقریبا سه یا چهار صفحه بیشتر نیست، نوشته شده.کتاب حولِ محور حضور حاج احمد در جبههٔ جنگ و در بخش آخرش، روایت حضور حاج احمد در لبنانه.
البته علاوه بر حاج احمد، شما در کتاب با آقای سیدرضاهاشمی هم آشنا می‌شید؛ عزیزی که وابستگی زیادی به حاج احمد داشت.

در کل:
کتابِ کوتاهی بود و اطلاعات جامعی نداشت؛ اما من دوسش داشتم‌‌.
جرقه‌ای زده شد که بیشتر به زندگی این مردِ مبارزِ خستگی‌ناپذیر، بپردازم؛ ان‌شاءالله.

امیدوارم داستانِ بی‌پایان حاج‌احمد یک روزی به پایان برسه...
منتظرت هستیم سردار❤️:)
      

        اولین کتابِ صوتی و اولین کتاب روانشناسی‌ای بود که به لیست «خوانده شده‌ها» اضافه شد😅
از اون جایی که در ایام امتحانات قرار گرفتیم، تصمیم گرفتم به جای کتاب‌هایی که ذهنو درگیر خودش می‌کنه، چنین کتاب‌هایی رو مطالعه کنم تا در این زمان هم مفید واقع بشه.
کتاب یه سری تکنیک و تمرین برای "تمرکز کردن" داشت که فکر کنم مناسب من نبود چون اصلا نمی‌تونستم با اون تمرین‌ها ارتباط برقرار کنم 😶‍🌫️
در نتیجه رجوع می‌کنم به یه کتاب جامع‌تر و مفیدتر.
      

        

یه کتاب کوچیک و جمع‌وجورِ ۶۰ صفحه‌‌ای(توی بهخوان۴۸ صفحه‌ست) که مناسب نوجوون‌هاست.
راجع به پسری به نام عباسه که خانواده‌شو توی جنگ از دست میده و برادرش رو گم می‌کنه
اما حیف که پایان بازی داشت‌..
ذهنم تا مدت‌ها درگیر این میشه که آیا عباس برادرشو پیدا کرد یا نه؟ سرنوشتش چی میشه؟
کاش آقای سرشار ادامه‌اش می‌دادن..
حیف شد که اینجوری گنگ تموم شد☹️

‌پ.ن: چون توی بهخوان کتابه عکس  نداره، عکسی که خودم گرفتمو منتشر می‌کنم🌚.
      

        

بعضی از مشکلات اجتماعی رو‌ با زبان طنز بیان کرده‌ بودن.
بعضی از شعرا هم قدیمی شده بودن؛ چون مناسبتی بود. مثل انتخابات و...
یه جاهایی هم خط قرمز‌ها رو شرعا و عرفا شاعر رد کرده بود:/ 😂
قالب‌بندی هم یه جاهایی رعایت نشده بود؛
مثلا چند بیت مثنوی بود ولی یهو تغییر می‌کرد به یه قالب دیگه.

اما در کل
برای تایم بیکاری و بین مطالعه‌تون بد نیست.
(هرچند که آثارِ طنزِ قوی‌تری هم موجوده)
      

        ایده‌شو دوست داشتم، نگاه جدیدی به جنین و مشکلاتش بود😂
      

        این کتابو یه دوست مجازی محبت کرد و بهم عیدی داد. 
حقیقتا اولش و با توجه به اسمش فکر می‌کردم با یه کتابی طرفم که پر از جملات قلمبه و سلبمه‌ست و قراره نصف‌شو متوجه نشم! 
ولی خداروشکر ۳۶۰ درجه با نظریه من فرق داشت.
یه متن کاملا روون، پر از جملات ادبیِ خوش‌ذوق و قلم خواهرانهٔ[و حتی میشه گفت مادرانهٔ] شهیده صدر.
چقدر این زن مهربون بودن🫠،
چقدر دلسوزانه واژه‌ها رو کنار هم چیدن،
چقدر جملات‌شون به دلم نشست.

این اولین کتابی بود که از بانوی شهیدهٔ فقیه، خانم بنت‌الهدیٰ صدر خوندم و قلم ایشون منو علاقمند کرد که بقیه آثارشون رو هم بخونم❤️

برای کسایی که فکر می‌کنن اسلام ارزش و بهایی به زن و جایگاهش نداده کتاب خیلی مناسبیه؛ 
علی‌الخصوص برای شروع و تحقیق در این موضوع.  

اما یه جای کتاب هم یه تناقض دیدم؛
نوشته شده بود: زمانی که برای حضرت فاطمه‌الزهرا(سلام‌الله‌علیها) خواستگاری می‌آمده پیامبر بدون مشورت با حضرت، اون خواستگار رو رد نمی‌کردن و حتما نظر حضرت فاطمه رو می‌پرسیدن و بعد به خواستگار جوابو می‌دادن.
اما در فصل بعد نوشته شده که: بارها اتفاق افتاده افرادی بانو رو از پیامبر خواستگاری کردن و پیامبر بدون اینکه نظر حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) رو جویا بشه، پاسخ منفی بهشون داده.
و خب اینا هم‌خوانی ندارن با هم😅

اما در کل
بخونیدش حتما.
      

        هیچ اطلاعاتی از داعش نداشت و صرفا یه داستان آبکی بود.
      

        

همینطور بین قفسه های کتابِ کتابخونه داشتم می‌گشتم که اسم این کتاب باعث شد از قفسه برش دارم. 
از اونجایی که اسم اکثر کتاب های شهدا رو شنیده بودم، اما این اسم برام ناآشنا بود؛ و همین توجه منو به کتابه جلب کرد. 
در نتیجه آوردمش خونه و شروع به خوندنش کردم. 

اگه بخوام یه توضیح مختصری هم بدم، باید بگم همونطور که از اسم کتاب مشخصه، شهید یه تازه داماد بودن که دو روز میمونه به پایان ماموریت تا ایشون برگردن به شهرشون برای برگزاری مراسم عروسی، اما جون شون رو برای امنیت ما فدا می‌کنن و توسط گروهک های تروریستی پژاک در سال ۸۹ به شهادت می‌رسن🫠
و امان از دل تازه عروس:)

فرایند کتاب هم به طور کلی، زندگی نامه طوره و خاطرات مختلفی از شهید نوشته شده

اما نقدی که بهش وارده اینه که در قسمت شهادت و بعدش به فاطمه خانم(همسر شهید) خیلی پرداخته نشده بود و من انتظار بیان بیشتر و بازتری از آغاز شهادت تا پایان کتاب رو داشتم. 

ولی در کل فرصت داشتید بخونیدش یه بار، برای شناخت شهید مهدی جودکی کتاب مناسبیه.