بریدهای از کتاب دخترانه اثر عبدالعزیز فاتحی مجرد
دختری که در اعماق کتابها افتاد
1404/4/1
صفحۀ 96
وقت استراحتمان بود و داشتیم اوقات فراغت را سپری میکردیم. من مشغول صحبت با یکی از مسئولان بودم که نگاهم به احمد افتاد. گوشهای نشسته بود و کتابی از شهید مطهری را مطالعه میکرد. صحبتهایم که تمام شد، صدایش کردم تا به سنگر برویم. وقتی آمد دیدم کتاب دستش نیست. گفتم:« اونجا داشتی کتاب میخوندی، ولی الآن کتاب دستت نیست! کتابو چیکار کردی؟» دکمههای پیراهنش را باز کرد و کتاب را از زیر لباس بیرون آورد و گفت:« این کتاب همیشه اینجاس، وقتهایی که فراغت داشته باشم،میخونمش». -شهید احمد عوضکننده قراقی-
وقت استراحتمان بود و داشتیم اوقات فراغت را سپری میکردیم. من مشغول صحبت با یکی از مسئولان بودم که نگاهم به احمد افتاد. گوشهای نشسته بود و کتابی از شهید مطهری را مطالعه میکرد. صحبتهایم که تمام شد، صدایش کردم تا به سنگر برویم. وقتی آمد دیدم کتاب دستش نیست. گفتم:« اونجا داشتی کتاب میخوندی، ولی الآن کتاب دستت نیست! کتابو چیکار کردی؟» دکمههای پیراهنش را باز کرد و کتاب را از زیر لباس بیرون آورد و گفت:« این کتاب همیشه اینجاس، وقتهایی که فراغت داشته باشم،میخونمش». -شهید احمد عوضکننده قراقی-
نظرات
دختری که در اعماق کتابها افتاد
1404/4/1
حالا امروز تموم میشه توی یادداشت یه جزئیاتی ازش بیان میکنم😁 @Mirai
0
دختری که در اعماق کتابها افتاد
1404/4/1
0