نمی دونم می دونین یا نه ولی داستان واقعیه ،و خیلی برام نارحت کننده بود که واقعا یه همچین چیزی هست
      

        حکایت هاش کم بود ولی جالب
      

        بد  تموم نشد خیلی و کتاب قشنگی بود در کل، ولی ایکاش اینجوری بود که ماهم وقتی  جین فهمید ماجرا رو می فهمیدیم و اینطوری نبود که از اول متوجه ماجرا بشیم
      

        راستش من از کتاب خوشم میومد تا حدودی ،چون تعداد کتاب های زیادی با موضوع دو برادر و یه دختر ،نخوندم. با اینکه از این جور موضوعات زیاد هست.
ولی خب کتاب کلیشه ایه با جزئیات جالب و جدید ،آدما ی عادی و غیر عادی که بر عکس اکثریت داستان ها  ، عادی ها از غیر عادی ها بهترن،اینکه طاعون باعث قدرت شد ،اینکه انقد قدرت های متفاوت رو ابداع کرد .
ولی خب بازم اونقدرا عالی نیست ،شاید اولاش خیلی مجذوب کننده باشه ولی با مرور زمان دیگه براتون خوندن یا نخوندنش فرق نمی کنه

      

        خوندن کتاب حس خوبی بهم میداد ،اینکه هانا به چیزهای کوچیک زندگیش هم واکنش نشون میده و با اینکه اکثر شخصیت های بادیگارد های زن دیگه تو فیلم یا کتابای دیگه یکم خشن طور و جدی ان، اما این کتاب اونا رو با احساسات انسانی با ترس ها و با علایق نشون داد.
      

        کتاب به نظرم باید با یه اسم و مشخصات دیگه نوشته می‌شد تا به غیر آدمای مذهبی کسای دیگه هم دنبال کنن.ما برامون ثابت شده چه عقایدی داریم و این کتاب به درد کسی می خوره که براش هنوز ثابت نشده و سردرگمه،ولی حالا که می بینن کتاب کامل مذهب طوره میگن بی خیال و دیگه نمی تونن به محتوای کتاب پی ببرن .که البته به نظرم این مشکل تمام کتاب های از این دسته .حالا کار به واقعی بودنش ندارم اما اگه بخوان کتابی بنویسن که از خیالات نویسنده اس ،هرچند بعد واقعی داره،به نظرم نباید کسی توش همون اولا مسلمون شه یا اقل اندش نباید همون اول کتاب ربطی داشته باشه ،فوقش ۲۰صفحه ی آخر.که اول کمرنگ باشه و بعدا حضور اسلام پر رنگ شه.
ولی در کل ممنون از نویسنده کتاب جامع و خوبی بود🌿
      

        کتاب کلیات جالبی داشت .اما ژانر ش ترسناک و فانتزی حالت بود دیگه،درسته؟
ولی حتی به  یه ذره هم اینجوری نبود که مو به تنت سیخ شه .من انگار داشتم یه رمان فانتزی کوچیک می خوندم که بهتره برای بچه های ۸تا ۱۱ یا فوقش۱۲ سال باشه .
کتاب خوبی بود ، تخیل نویسنده به شدت خوب ،اما اونطور که می خواست یا می خواستم ترسناک نبود صد در صد.ولی ارزش فیلم شدن داره.شاید اگه فیلم باشه ترسناک تر بشه🤌🏻
      

        کتاب کند پیش می‌رفت و اینجوری بود که من گه گاهی چند صفحه میزدم جلو
ولی به طور کلی قشنگ بود ،هرچند تا حدودی کلیشه ای اما قشنگ بود
      

        کتاب در کل با غم همراه بود ،از اسم و جمله اولش هم میشه فهمید .اما به نظرم  واقعا ارزش به شدت معروف شدن رو داره ،یه زندگی روزمره ،افکاری که نیازه بهش پی ببریم ،دنیای جدا ،دنیای یه آدم خسته،خیلیا ادعای خسته بودن دارن ،اما واقعا خسته ایم؟
      

        جز اولیت کتاب های ۲۰۰ صفحه به بالایی بود که خوندم و مال ۴سال پیشه تقریبا
به نظر من که قشنگ بود،خیلی قشنگ ...
شاید بخاطر این باشه که جز خاطره انگیز ترین ها بود اما...
بازم  هیچی تکون نمی خوره و هنوز قشنگه
      

        اول کتاب خیلی با غم همراه بود و تا یه جایی بیشتر شد
اما در کل اینکه بخوای زندگی یه دلقک رو توصیف کنی همیشه جز چیزای محبوب من بوده و هست و کتاب سنگدل هم برام زندگیش جذاب بود...
      

        اینکه کتاب یکم کند پیش می‌رفت بد بود .
یا اینکه اصن نویسنده به خودش اجازه نداد رابطه طولانی تر بشه و همون لحظه ی رابطه گرفتن جداشون کرد و  اینکه امپراطور رو برگردوند اونم چند صد سال بعد و  اون مردم هم باورشون شد که اون امپراطوره و این سطح عقلی اون جامعه رو خیلیییی می کشه پایین  و این اول داستان هم معلوم میشد،هرچند واقعیت بود اما منطق نه، و به نظرم امپراطور می مرد بهتر بود
ولی در کل کتاب قشنگی بود
آمل به نظرم این کتاب اونقدر عالی و فوق العاده نیست که ۱۰۰ از ۱۰۰ باشه.نقص هایی داره که از چشممون دور موند
      

        به نظرم کتاب جامع و خوبیه هرچند  که چند تا قصه اس ولس انگار داری کلا یه کتاب می خونی ،اینا  همه افکار یه نویسنده اس که سبک اونو نشون میده ،رابینسون آدم آروم و کلاسیک و عاشقی به نظر میاد که داستان هاش عمق احساساته .این داستان ها تو یه خط جلو میره هیجان زده ات نمی کنه اما یه احساساتی مثل غم رو برات به همراه داره و یه مشکلش به نظرم جلدشه که انگار کتاب بچگونه اس ولی ادبیات ش به درد بچه ها نمی خوره