یک داستان تمیز و جذاب
از پسرهایی که برای خوردن میوههای رسیده و شیرین، بیاجازه وارد باغ کیانوش میشوند.
از کیانوشی که به موقع مچ بچهها را میگیرد و کتکشان میزند
ولی همین کیانوش و بچههایی که با هم درگیرند، در مقابل دشمن متحد میشوند و اختلافشان را فراموش میکنند.
و خلبانی که بمب بر سر مردم ریخته و بعد اسیر میشود.
و نوجوانی که با غلبه بر ترسش و با خاطرات مقاومت پدربزرگش در برابر روسها، راهحل را پیدا میکند.
همهچیز داستان، بعد از این جنگ ۱۲ روزه برایم آشنا بود و البته خیلی دوستداشتنی.
قلم آقای عزتیپاک روان و زیباست.
البته عمو کیانوش دست به فحشش خوب است و در ابتدای داستان، بچهها و صدام را بینصیب نمیگذارد.
داستان مناسب بالای ۱۳ سال است.
این داستان جوابیست به همهی آنهایی که دربارهی #دفاع_مقدس به جای نوشتن از حماسهی #شجاعت و #مقاومت از #ترس و #سیاهی(#ضد_جنگ) مینویسند.
داستان کتاب با فیلمنامهاش تفاوتهایی دارد ولی قطعا اقتباس از این کتاب زیبا، انتخاب بهجا و خوبی بودهاست.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.