بریده‌ای از کتاب شما یک بچه گم کرده اید؟ اثر سپیده خلیلی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 5

خانم خرگوشه از آن طرف می‌گذشت. جوجه تیغی را دید و گفت: "گریه نکن کوچولو! بگو ببینم مامانت چه شکلیه؟" جوجه تیغی اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: "خیلی خوشگله!  پوزه‌ی دراز... دست و پای کوتاه... پشت خارخاری..." خانم خرگوشه که خودش بچه نداشت گفت: "پیدا کردن مامانت سخته! اصلاً بیا من خودم مامانت بشوم. ببین چه گوش‌هایی درازی دارم، چه دم پشمالویی دارم، چقدر سفیدم." جوجه تیغی دوباره زد زیر گریه و گفت: "نه! مامان خودم را می‌خواهم." خانم خرگوشه دیگر چیزی نگفت. جست زد و رفت.

خانم خرگوشه از آن طرف می‌گذشت. جوجه تیغی را دید و گفت: "گریه نکن کوچولو! بگو ببینم مامانت چه شکلیه؟" جوجه تیغی اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: "خیلی خوشگله!  پوزه‌ی دراز... دست و پای کوتاه... پشت خارخاری..." خانم خرگوشه که خودش بچه نداشت گفت: "پیدا کردن مامانت سخته! اصلاً بیا من خودم مامانت بشوم. ببین چه گوش‌هایی درازی دارم، چه دم پشمالویی دارم، چقدر سفیدم." جوجه تیغی دوباره زد زیر گریه و گفت: "نه! مامان خودم را می‌خواهم." خانم خرگوشه دیگر چیزی نگفت. جست زد و رفت.

9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.