اون وسطا که بودم جدا حس میکردم ازش داره خوشم نمیاد،ولی خب اون آخرا جدا داستان بهتر شد،ایده ی جذاب و جدید و دوست داشتنی ای داشت،ولی نه تا حدی که این جلد بتونه مورد علاقم باشه.
به نظرم دو جلد بعدی  احتمالا بهتر باشه،آخر این که الحمدلله نیمه باز بود،نمیتونم دربارش تصمیم قطعی بگیرم
احساس میکنم در ادامه بیشتر  دوستش خواهم داشت.
      

        من بعد از خوندن رقیب های ازلی،کلا دپرس شده بودم،دلم میخواست یه چیز دیگه هم از  نویسنده بخونم..الکی الکی اینو سفارش دادم.
البته سرش ریدینگ اسلامپ شده بودم،ولی بعد از اینکه شفا گرفتم دو روزه تمومش کردم
و وای.
عاشقشم،تا ابد هم عاشقش میمونم..
لحظه به لحظه‌ش پر از صحنه های اکلیلی بود،دلم همیشه واسه ی شخصیت های گوگولی مگولیش تنگ میشه 
      

        وای بر من.
یکی از بهترین دو جلدی هایی بود که تو عمرم خونده بودم
داستانش،روندش،شخصیتاش،فضاش..همچیش خیلیییی قشنگ بود.
صد البته من یکم وسطای این جلد احساس دپرس بودن می‌کرد چون فضا یهو خیلی تاریک میشد،یهو دلم میخواست خودمو بکوبم تو‌‌..دیوار،ولی خب،عوضش صحنه های گیلیلی  و اکلیلی و همینطور هیجان بیشتری نسبت به جلد اول داشت.
اصلا بهش که فکر میکنم تو دلم پر از اکلیلی میشه و دلم میخواد جیغ بکشم.
همیشه قراره تو قلبم بمونه،اون آخرا همش خدا خدا میکردم دیرتر تموم شه،اصلا دلم نمیخواد از دنیای قشنگش دل بکنم(:
فوق‌العاده بود..عاشقشم،خیلی خوشحالم که خوندمش
      

        خیلی..گوگولی بود.
دلم میخواد براش گریه کنم.
      

        وای،این جلد خیلی خوب بووودد.
میتونه جلد مورد علاقم باشه،حتی شده به خاطر پایان خوبش
کلا مجموعه ی بازی های میراث تبدیل شد به مجموعه ی مورد علاقم،مجموعه ای که همیشه قراره تو قلبم بمونه و دلم برای شخصیت های اکوری پکوریش تنگ بشه
اون آخرای کتاب واقعا واقعا نمیخواستم تمومش کنم،الان افسردم😭😂
دلم براش تنگ میشه خیلی زیاد..امیدوارم جلد چهارمشم ترجمه بشه به زودی..
      

        "کتاب ساحلی" تو ژانر خودش خیلی زیبا بود..
من خودم مدتی میشد که فقط کتابای فانتزی گونه میخوندم که پر از فراز و نشب بودن،این کتاب بعد اون کتاب ها واقعا لازم بود.
خیلی طرفدار  ژانر رئال نبودم ،ولی این..واااای،عاشقشم و تا ابد عاشق وایب و شخصیت های گوگولی مگولیش میمونم😭
یه طوری بود که واقعا از خوندنش خسته نمیشدم،همش دلم میخواست بشینم پاش تا ببینم چه اتفاقات گوگولی ای ممکنه بیوفته.
یه روند خیلی آروم و قشنگی داشت،درسته مشکلات خاصی پیش نمیومد که هیجانش ببره بالا،ولی همینطوریم قشنگ بود،
اینکه پایانشم خوش بود و دقیقا همونطوری که باید می‌بود شد،یکی از نقاط قوتش بود.
دلم میخواد دوباره بشینم تیکه های قشنگشو بخونم و ذوق کنم،به شدت ارزش خوندن داشت
      

        خیلی داستان قشنگی داشت.
اصلا وفتی میشستم پاش نمیفهمیدم چقدر زمان میگذره😂 واقعا نفهمیدم چطوری تموم شد.
در کللل،خیلی وایب عجیبی داشت ولی دوست داشتنی بود،روند داستان متوسطِ رو به تند بود.خیلی دوسش داشتم(:
ارزش خوندن داشت..

      

        به شدت کتاب قشنگی بود.
وای،پایانش..تو خماری موندم و دارم میمیرم(:::
نمیتونم نظرمو کامل بگم،چون پایانش باز بود و به جلد بعدی ربط داشت،بعد از جلد دوم بالاخره میتونم حسمو نسبت بهش بگم🫴🏻.
      

        افسون خارها یکی از قشنگ ترین کتاب‌هایی بود که تو این مدت خوندم.
فضای داستان خیلی قشنگ و جادویی بود طوری که می‌شد توش غرق شد، وقتی  که صفحه هارو بو میکردی،میتونستی بوی جادو رو  حس کنی🫴🏻.
با  کتاب تمامی حس هارو تجربه کردم،وقتی شخصیت ها ناراحت بودن باهاشون ناراحت شدم،وقتی خوشال بودن خوشحال شدم و وقتی احساس میکردن به بن‌بست خوردن خودمم یه همچین حسی بهم دست می‌داد و یه جورایی حس میکردم سردرگمم.
خیلی غیر قابل پیش بینی بود اتفاق ها طوری که تو نمیتونی تشخیص بدی که یه صفحه بعد قرار چه اتفاقی بیوفته 
متن داستان خیلی روون و خوب بود،وقتی میشستم پاش متوجه نمی‌شدم چقدر گذشته و چند صفحه ازش  رو خوندم،اصلا نمیشد ازش دل کند.رودندش تند بود  و این باعث میشد کسل کننده نباشه.
ولی خب مثل هر کتاب دیگه ای برای خودش نقاط ضعفی داشت که باعث شد یک ستاره بهش کم بدم،برای مثال، داستان میتونست قوی تر و پر کشش تر باشه تا یه فانتزی قوی تر از آب دربیاد.
ولی خب بازم با تموم کمبود هاش، خوبی ها و بدی هاش این کتاب همیشه تو قلبم میمونه و وقتی به شخصیتاش و حال و هوای کتاب فکر میکنم اکلیلی میشم و دلم براشون تنگ میشه.

_و در آخر،واقعا ارزش خوندن داشت و خوشحالم که خوندمش،به شدت پیشنهاد میشه،برای شروع فانتزی خوندن هم میتونه گزینه ی خوبی باشه))
      

        کتاب عجیبی بود.
نمیتونم احساسمو دربارش بگم..
اون اولاش یه شدت حوصله سر بر بود و خیلی کسل کننده
به خاطرِ همین هم اون اولاش اسلامپ شده بودم
ولی خب..بعدش بهتر شد و با هیجان و مقدار خیلی کمی از ترس مخلوط شد
ولی در آخر..یه سری مسائل هنوز گنگ موند و حل نشد
ولی خب تجربه ی خوبی بود خوندنش،از اینکه خوندمش پشیمون نمیشم ولی به قدری هم عاشقش نشدم که دوباره بشینم پاش و با شور و هیجان بخونمش
      

        وای اصلا😭😭
اشک های بسیار زیاد-
میتونم بگم یکی از قشنگ ترین کتاب هایی بود که خوندم،صفحه های آخر به قدری قشنگ بود که من تمام مدت درحال ذوق کردن بودم طوری که که نمیتونستم سر جام بشینم،بعد از خوندن هر کلمه یه دور پا میشدم کل خونه رو میدویدم بعد میشستم ادامه‌ش رو میخوندم
فضای داستان خیلی رویایی و قشنگ بود،طوری که می‌شد براش مرد..اصن ااشششککککک
روند داستان اصلا کسل کننده  نبود و تقریبا هم داستان تند پیش میرفت،به همین خاطر آدم جذبش میشد..
تا ابد این کتاب تو قلبم میمونه.
اون آخرا..واقعا دلم نمیخواست تموم شه از بس که قشنگ و جذاب بود،دلم نمیخواست از فضای داستان جدا بشم😭

"دانلود یه آدم خیری که پیدا شه و بقیه ی جلد هارو برام بگیره"
      

        جلد اول این مجموعه ی شیش جلدی هم تموم شد.
زیبایی های خودش رو داشت و آدمو درگیر داستان میکرد.روند متوسطی داشت..نه خیلی کند بود نه خیلی تند
ولی به اندازه ی کافی جذاب و خیره کننده بود که باعث شد یک روزه تمومش کنم؛
امیدوارم در جلد های آینده با داستان هیجان انگیز تر و جذاب تری روبه رو باشم،با امتیاز بالاتر