شاید اگر این کتابو وقتی ۸ سالم بود می‌خوندم خیلی بهم کمک می‌کرد، نه الان که ده سال از اون اتفاق گذشته.
کتاب کوتاهی بود من خوندمش که از ریدینگ اسلامپ بیرون بیام ولی یه غم عجیبی برام داشت دوباره منو برگردوند به ۱۰ سال پیش وقتی که با خودم تکرار می‌کردم اگر اون شب رفته بودم خونه چی؟
و یادم بیاد چقدر خودمو مقصر مرگ مامانم می‌دونستم.
نمی‌دونم شاید این کتاب با این حجم کمش هیلی کمک کنه به گذروندن سوگ از دست دادن خانواده.
در عین حال یه طنز تلخی ام داشت که هم خندت می‌گرفت هم اینکه از فکر اینکه این خاطره برا کسیه ک الان وجود نداره یه غم سنگینی میاد رو دلت.
درکل خیلی زود خوندمش و پایان بندی خیلی خوبی داشت یعنی از اون کتابا بود ک با پایانش حال کردم.
شاید منم برا اینکه یکی از ریدینگ اسلامپ خارج بشه این کتابو بهش معرفی کنم🫠📚
      

        دنیای عجیبیه...
بین خواستن و خواسته نشدن.
مفهومش اینه که شاید تو بین همه خیلی محبوب باشی اما، اونی که تو می‌خواهی بهت توجه کنه به‌چشمش نمیای.
آدمایی که این کتابو می‌خونن دو دسته میشه یا خوششون نمیاد(قبل از اینکه بخرم و بخونم پرسیدم ازشون) یا اینکه به دید مفهومی تر کتاب رو می‌خونن نمی‌گم عاشقش میشن ولی خب بدشونم نمیاد.
یه جورایی می‌تونم کتاب رو ربطش بدم به کتاب شب های روشن، یعنی از نظر من اینطوری بود که یه ته شباهتی دارن.
شخصیت های کتاب یکیشون میس آملیا که یه شخصیت به ظاهر سنگدل و قدرت طلب و شجاع، پسر خاله لایمون یه شخصیت اجتماعی اما دورو، و ماروین میسی یه شخصیتی که بلده عشق رو در خودش بکشه حقیقتا من از این بیشتر از بقیه خوشم اومد.
چون اگر ضربه ای در عشق خورد، جوری خودش رو جمع کرد که شاید یه آدم عاشق نتونه.
و در نهایت کتاب ضربه عشق رو در غالب داستان 
نشون میده.
و تو نمی‌تونی بفهمی شخصیت اصلی کتاب کیه، یه جورایی همه به نوبه خودشون اصلی هستنمن از خوندنش پشیمون نیستم.
      

        باید به خودت اجازه شکست خوردن بدی💚🌱
گاهی یه کتاب، فقط کتاب نیست...
یه تلنگره‌ست. ⚡
به انتخاب‌هایی که سختن، به دوست‌هایی که نقطه‌ی عطف زندگی‌ان، به دردایی که از تو یه آدم دیگه می‌سازن.🫠
این‌کتاب جنگ بین عقلو احساسه🧠
«زیر نور آفتاب» از اون کتاب‌ها بود…
با اینکه حجمش زیاد بود، اما جوری تو خودش غرقم کرد که نفهمیدم کی تمومش کردم.📖💫
من عاشق جزئیاتم، و این کتاب یه صحنه‌هایی رو جوری توصیف کرده بود که مجبور شدم چشامو ببندم و تصور کنم…
انگار واقعاً اونجام، انگار دارم نفس می‌کشم توی همون فضا، با همون شخصیت‌ها.🥲
با ناراحتی شخصیت‌ها ناراحت شدم و بغض کردم… با شادی‌شون شاد شدم و خندیدم.
دیگه از یه رمان چی می‌خوایم؟ جز اینکه ما رو با خودش همراه کنه…

نکات مثبت کتاب:
ترجمه خوب🌱
توصیفات زیبا🌱
همراه کردن تو با داستان🌱
      

        به عنوان اولین کتابی که از این نویسنده خوندم نا امیدم کرد🫠
نمی‌دونم همه‌ی کتابای فریدا مک فادن اینطورین یا نه یهو یه بی منطقی پیش میاد که تو میگی لعنت بهت زن.
درکل اگر بخوام درباره این کتاب بگم این‌طوریه که اگر نخونیدش واقعا چیزیو از دست ندادید.
(حتی برای شروع جنایی خوانی هم که بگم در سطح مبتدی باشه خوب نیست) 🤭
      

        اولش گفتم خب کتاب کم حجمیه  یک روزه می‌خونمش تموم بشه بره صحفه هاشم که کوچکیه راحت خونده میشه.
ولی ب بسم الله رو گفتم دیدم یا خدا خیلی سخت خوانه، داستان های جذابی نداره چون پر از داستان کوتاهه این کتاب.
داستان درمورد یه دختر و همکلاسی هاش، همسایه هاشون، اقوامش و اعضای خانوادش.
من کتابو واقعا دوستش نداشتم ولی یه چیزیو که توصیف می‌کرد خیلی خوب توصیف می‌کرد.
داستان هاشم حول محور فقیر بودن در جریان بود.
درکل بنظرم اگر نخونیدش چیزیو از دست ندادید.
      

        خب توی ژانر رمنتزی من واقعاااا دوستش داشتم خیلی برام جذاب بود.
فضا سازی خوبی داشت و نکته مثبتش این بود که شخصیت پردازی خیلی خوبی داشت کتاب🧡✨️
من خودم به شخصه از رایدن خیلی خوشم اومد توی شخصیت هایی که تعریف شده بود.
و درمورد داستان یه جورایی یه سری سرنخ ها بهت می‌داد تا یه سری چیز هارو حدس بزنی.
این کتاب و کتاب فابل یه سری وجه اشتراک ها داشتن اما این کجا و اون کجا.
به طرفدار های این ژانر حتما پیشنهادی می‌کنم و بنظرم آره ارزش خوندن داره🧡🪽
      

        داستان قوی شروع شد، قوی ادامه داده شد، جوری که اصلا نمی‌تونی حدس بزنی قراره پایانش چی بشه و صحفه بعد چه اتفاقی منتظر تو هست.
اما اما اما پایان کتاب، پایان کتاب به شدتتتت افتضاح یعتی قشنگ تو ذوقت می‌زنه چرا اینطوری شد چرا فلان شد، اصلا پایان خوبی نداشت از نظر من‌کل محتوای کتابو زیر سوال برد.
و اینکه توی کتاب جملات قشنگی ام بود که شاید شما دوست داشته باشید بخونیدش من که پیشنهادش نمی‌کنم برای خوندن.
      

        اولین کتابی بود که توی ژانر عاشقانه کلاسیک خوندم و واقعا دوستش داشتم خیلی قشنگ و ملایم بود برای شروع کلاسیک عاشقانه خوانی واقعا فوق‌العاده هست.
و اینکه تو نمی‌تونی پایان کتابو حدس بزنی و این جذابش می‌کنه.
فقط اینکه این کتابو از نشر افق خوندم که سانسور شده بود حتی یه بوسه ساده، شما از این نشر نخونید🩵🦋🪽
      

        از روز اولی که کتاب خون شدم دوست داشتم این کتابو بخونم همش درموردش کنجکاو بودم و توی لیستم بود تا اینکه بالاخره خریدم و خوندمش.
با یه حس ذوق خوندم و یه حس بد چون خیلیا درموردش بد گفته بودن که کتاب خوبی نیست و فلان.
باید بگم آره کتاب ضعیف بود زیاد جذاب ارائه نشده بود می.تکنست بهتر ارائه بشه اما داستان جذابی داشت، شاید نوجوان ها بپسندنش فقط من دوستش داشتم چون اره تم تینجری داشت ولی یکی که مثلا ۲۵ سالشه شاید این کتاب به نظرش ساده بیاد و دوستش نداشته باشه، تاکید می‌کنم چون برا نوجوان ها نوشته شده نباید ازش انتظار اونقدر زیاد داشت که سن های بالاتر رو هم راضی کنه.
ولی افسردگی کتاب تا مدت ها با من بود قشنگ جس می‌کردم من عشق زندگیمو از دست دادم اشکم رو در نیاورد ولی تا هفته ها به خاطرش غمگین بودم.

      

        خب من داستان رو دوست داشتم ولی برام جذاب نبود،چرا؟
چون فضا سازی خیلی ضعیفی داشت، اونقدرام فانتزی نبود.
یعنی اگر شما فردی هستی که چند ساله داری کتاب فانتزی می‌خونین یا حداقل ۱۰ تا کتاب فانتزی خوندی اصلا از نظرت جذاب نیست، نمی‌گم داستان کشش نداره داره ولی اونقدرا که ازت تعریف کردن جذاب نبود بازم باید جلد دومو بخونم تا نظر قطعی رو بگم.
ولی اگر خواستین این کتاب رو بخرین از نشر آذرباد بگیرید📚🫡
چون نشر مجازی هم چاپش بعضی صفحات کم‌رنگ بود هم اینکه بعضی از قسمت های کتاب دوباره چاپ شده بود حدودا ۲۰ صحفه تکرار شده بود.
از طرفی صحفه ها به هم چسبیده بود جوری که بدون پارگی جدا نشد.
در خصوص سانسور هم اتفاقات خاصی نداشت که خیلی نیاز به سانسور باشه ولی کتابو بخونید اون قسمت هارو متوجه میشید که اینجا سانسور شده.