امیر حسن نواب

تاریخ عضویت:

مهر 1401

امیر حسن نواب

@amirhasan

25 دنبال شده

9 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        این اثر مانند موارد دیگری که حضرت آقا در سخنرانی ۲۱ تیر ۱۴۰۲ خطاب به مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه بیان کرده‌اند از مصادیق تبلیغ در حوزه‌های علمیه توسط علمای تراز اول است.
شهید ثانی در واقع مصیبتی که برای خودش به وجود آمده است را زمینه‌ای برای خلق این اثر ترویجی کرده است و از مقدمه می‌توان فهمید که حالات انسان مصیبت دیده را به خوبی درک می‌کند. ایشان در مقدمه اشاره می‌کنند به این که فقدان فرزند یا کسانی که انسان آنان را دوست دارد برای انسان یک امتحان بسیار سخت است تا آن جا که اگر نتواند حالات خودش را مدیریت کند به ورطه‌ی کفر و شقاوت ابدی می‌افتد بعد از آن که در دنیا هم مصیبت دیده است.
باید توجه داشت که شاید برخی از المان‌های فرهنگی در زمان شهید ثانی با امروز متفاوت باشد ولی با ترجمه‌ی خوب و نکات تکمیلی جناب استاد واسطی کتاب در مجموع برای مخاطب امروز هم کتاب قابل استفاده‌ای است.
استفاده از روایات اهل سنت در این کتاب برای بنده جالب بود که با مکتب فکری شهید ثانی و علمای جبل عامل و همین طور زمینه و زمانه‌ی ایشان از نظر جغرافیای فرهنگی نسبت دارد.
اگر بخواهیم با نگاهی درجه دو به کتاب نگاه کنیم می‌توان مقایسه‌ای داشت میان پاسخی که تراثی از این دست به مومنین در خصوص مسئله‌ی سوگ و مصیبت می‌دهند و پاسخی که روان شناسی امروز به این مسئله می‌دهد. آن چه به نظر می‌رسد تفاوت فاحش در توصیف و تجویز در خصوص فقدان فرزندان و نزدیکان است. در نگاه توحیدی مسائلی این چنین با مفهوم «بلاء» توصیف می‌شود که حامل نوعی گذار از خود و تعلقات نفسانی است. بلاء چیزی نیست که به آن بی‌توجه شویم یا آن را پنهان کنیم بلکه حقیقتی است در عالم که باید با تعامل درست که ریشه در نگاه درست دارد آن را نردبانی برای سیر به سوی حق قرار بدهیم. فی المثل در نگاه توحیدی جزع و فزع در مصائب دنیا مذموم است ولی روان‌شناسی سوگ (این مقدار که بنده صوت گوش داده‌ام یا تجربیات نزدیکانم را تحلیل کرده‌ام) اساسا جزع و فزع، اعصاب خردی، پرخاش و حتی نسبت‌های ناروا دادن به مقدسات در این موارد را نه تنها مذموم نمی‌داند بلکه مقاومت در برابر آن را مذموم می‌داند زیرا این‌ها را جزئی از فرآیند سوگ توصیف کرده و طی شدن آن را ضروری می‌داند.
در کل مطالعه‌ی این کتاب بسیار لذت بخش بود و به برکت مطالعه‌ی این کتاب تعداد زیادی از احادیث اهل بیت در این زمینه را هم که مرحوم شهید ثانی گزینش کرده بود مطالعه کردم که این هم از بخش‌های لذت بخش و قابل استفاده‌ی کتاب بود.
      

0

        این کتاب دریچه‌ی ورود من به عالم مواجهه‌ی آگاهانه با تمدن غرب بود اولین بار در دوران دانشجویی این کتاب را با استاد خواندیم و این مرتبه‌ی دوم شاید بعد از حدود ۸ سال دوباره آن را خواندم. ادبیات کتاب در قیاس با آثار متفکرین دیگری که در این حوزه قلم زده‌اند خیلی روان‌تر است و راحت‌تر می‌توان با آن ارتباط گرفت لذا برای شروع مطالعات غرب شناسی کتاب خوبی است.
اگر بخواهیم مروری کلی بر مباحث کتاب داشته باشیم باید گفت که دغدغه‌ی شهید آوینی در این کتاب این است که مرزی پررنگ میان آرمان توسعه و تمدن غرب با هویت اسلامی ما بکشد.
در تحلیل تمدن غرب بعد از طرح مباحث اصطلاح شناختی ادعایی را مطرح می‌کند مبنی بر این که آرمان توسعه که آرمان بشر امروز است و تمدن غرب از پی‌جویی این آرمان بنا شده مبتنی بر یک قضاوت غلط در مورد جهان و انسان است که عبارت است از «اصالت ماده»؛ به این معنا که آن امر اصیل که تمام شؤون دیگر زندگی بشر بر پایه‌ی آن طراحی می‌شود مرتبه‌ی مادی وجود انسان است. باید توجه داشت که هرچند در بسیاری از موارد انسان غربی مراتب غیر مادی انسان را انکار می‌کند ولی مقوم هویت غربی  لزوما انکار معنویت و ابعاد غیر مادی انسان نیست بلکه اصالت نبخشیدن به آن است بنا بر این ممکن است برای پیشرفت بیشتر در بعد ماده بشر به سمت نوعی از معنویت هم گرایش پیدا کند ولی این معنویت تا جایی ارزشمند است که به توسعه‌ی مادی زندگی بشر کمک کند.
شواهدی که شهید برای تلاش دیوانه وار بشر غربی برای تمتع هر چه بیشتر از لذت‌ها و بهره‌مندی‌های مادی بیان می‌کند همه مؤید این است که بشر غربی هویت خود را در اصالت دادن به ماده اعتبار کرده است.
سپس شهید بر اساس همین پایگاه تحلیلی و فکری به تحلیل نظام اقتصادی، نظام آموزش و پرورش و قضاوت داروینیستی غرب در مورد تاریخ تمدن و فلسفه‌ی تاریخ می‌پردازد و تلاش می‌کند تا امتداد اصالت ماده را در همه‌ی این شؤون تمدن غرب نشان دهد.
هر چند در میان مباحث کتاب اشاراتی به نقد علوم غربی هم به چشم می‌خورد ولی ظاهرا ایشان بنا داشته‌اند که این موضوع را هم مفصلا مورد بررسی قرار دهند ولی این اتفاق به دلایلی نیافتاده و در اواخر کتاب ایشان مخاطب را برای بررسی این موضوع به کتاب «سیطره‌ی کمیت و علائم آخر الزمان» اثر رنه گنون ارجاع می‌دهند.
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 47

این وضعیت فردی است که عقلش بر نفسش غالب شده و فهمش رو آمده است؛ مثل این کشور که مومن آن، بر فاسقش حاکم شد و امام آن، بر شاهش غالب شد؛ این می‌شود «انقلابی». بچه‌ی انقلابی بچه‌ای است که نور و عقل وفهمی که خدا به او داده، بر خود خواهی، نفسانیت، غرور و خودپسندی او غالب شده باشد؛ در یک کلام، امام باطنی او که نور عقل او باشد، بر شیطان باطنی و شاه باطنی او که خود خواهی و خودپسندی و نفسانیت او باشد، غالب شده باشد؛ یعنی ۲۲ بهمن در «او» پیدا شده باشد. بچه‌ی انقلابی بچه‌ای است که عقلش، پادگان‌های نفس را تصرف کرده باشد و ارتش و نیروهای مسلح نفسش، به تسلیم عقل درآمده باشند و به عقل، اعلام وابستگی کرده باشند. یعنی همان طور که امام در داخل این کشور موعظه کرد و موعظه کرد و موعظه کرد تا مردم را از خواب بیدار کرد و جوان‌ها و خانواده‌ها را از کارهای نفسانی و خودپسندی نجات داد و آنها دست به دست هم دادند و شاه را بیرون کردند و نیروهای مسلح را تابع خودشان کردند، اگر در وجود انسان هم چنین اتفاقی افتاد، به این می‌گوییم انقلاب؛ یعنی زیر و رو شدن، دگرگون شدن، عوض شدن.

2

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.