فاطمه تخمه‌چی

فاطمه تخمه‌چی

@Tokhmechi

13 دنبال شده

12 دنبال کننده

            
          

یادداشت‌ها

        *یادداشتی بر رمان این وبلاگ واگذار می‌شود نوشته فرهاد حسن‌زاده*

دسته‌کلید عاشق و رازی که سر به مُهر نخواهد ماند!

یادآوری گذشته، آن هم گذشته‌های دور، قلب را به تپش می‌اندازد و دست آدم را می‌گیرد و هُل می‌دهد به آن زمان... . 
نمی‌شود آنجا ماند و زندگی کرد، زمان حال را اما می‌توان به زمان گذشته پیوند زد و ثمره این پیوند را به تماشا نشست.
رمان *این وبلاگ واگذار می‌شود* ماجرای نوجوانی است که پیوند گذشته و حال را به تماشا نشسته است.
ماجرای دختری ۱۶ ساله که وبلاگ نویس است و داستان می‌نویسد و شاید سودای شهرت در سرش جوانه زده.
درنا در پی آن است که ماجرای عشقی قدیمی را برای مخاطب روایت کند.
نویسنده ماجرای این عشق را ذره‌ذره و مطابق اصول داستان‌نویسی از زبان دختر نوجوان برای مخاطب تعریف می‌کند.
از دیگر شخصیت‌های تاثیر گذار این رمان می‌توان به آقای زال، قادر قناری، توران خانم، فریبا، فرشته، لطیف، لطیفه، آقا رضا اشاره کرد.
در این رمان نکات ظریف داستان‌نویسی هم لابه‌لای ماجرای اصلی آموزش داده می‌شود. نکاتی مثل *فلاش بک یا برگشت به گذشته*  *رمزگذاری در داستان* و...
ماجرا در سال‌هایی روایت شده که بازار وبلاگ و وبلاگ‌نویسی داغ بوده و نویسنده به صورت هوشمندانه داستان را در قالب وبلاگ بیان کرده و بازخوردهای مخاطبین را هم در کنار ماجرا آورده که این به جذابیت داستان اضافه می‌کند.
این داستان در کنار روایت عشق زال به فریبا به موضوعاتی مثل امانتداری، انسان‌دوستی، وطن‌دوستی، شجاعت، روبه‌رو شدن با سختی‌ها و مشکلات می‌پردازد.
پیرنگ داستان چیزی نیست جز روایت عشق یک‌طرفه پسری نوجوان به نام زال به دختر همسایه که موظف می‌شود در سال‌های جنگ و در نبود آنها دسته کلید خانه‌شان را حفظ کند و به خانه آنها رسیدگی کند...
سال‌ها از جنگ می‌گذرد و زال همچنان کلید خانه را بر دیوار مغازه و در قلبش حفظ کرده تا اینکه در نهایت ماجرای این عشق ختم می‌شود به....

و کم نیستند عشق‌هایی که گذر زمان نه تنها رنگشان را خاک‌آلود و محو نکرده، که شاید حتی جان‌دار‌تر هم کرده باشد... آن‌قدر که تنها کافی است نامی از معشوق برده شود تا رنگ به رخسار عاشق بازگزدد و قلب از تپش افتاده‌اش، بیشتر و بهتر از همیشه بتپد!
درست مثل حکایت زال و عشقش به فریبا!

عشقی ظریف سرتاسر داستان در جریان است و همین است که کلمات داستان نبض دارند و از تپش نمی‌افتند. عشق ظریف لطیفه... عشق لطیف... و عشق زال...

اینکه داستان در قالب وبلاگ بیان شده هم می‌تواند نقطه قوت داستان باشد و هم نقطه ضعف. در دوره‌ای که وبلاگ‌نویسی کمرنگ‌تر از گذشته شده، شاید بتوان گفت کاش داستان به گونه‌ای دیگر روایت می‌شد. درواقع مخاطب باید کمی صبوری کند و دو سه صفحه آغازین داستان را با صبوری بخواند تا ذره‌ذره داستان در قلبش بنشیند. آن‌وقت دیگر بی‌محابا داستان را تا انتها می‌خواند.
از توصیفات فوق‌العاده و ظریف و خوشخوان نویسنده نباید غافل شد که هم نمکین است و هم جذاب... فضای تلخ و گس جنگ را طوری به نمایش کشیده که تلخی‌هایش در دل‌ ته‌نشین می‌شود و شیرینی‌اش نمایان می‌شود. خانه توران خانم... مغازه قادر قناری و وانت سیمرغ و صحنه پرواز پرنده‌هایی که بی‌شناسنامه به دل آسمان می‌زنند، صحنه‌هایی است که تا همیشه در ذهن مخاطب خواهد ماند.
این رمان نوجوان ۱۴۳ صفحه‌‌ای که به قلم فرهاد حسن‌زاده و توسط انتشارات افق به چاپ رسیده
هم خوشایند مخاطب نوجوان است و هم خوشایند مخاطب بزرگسال.
      

20

        رمان پنجشنبه فیروزه‌ای  به نویسندگی سارا عرفانی در ۲۹۱ صفحه توسط انتشارات نیستان هنر  به چاپ رسیده.
داستان، ماجرای چند دانشجوی شاگرد اول است که از طریق دانشگاه به اردوی مشهد رفته‌اند.
ماجرای عشقی سه، چهار ساله که هنوز در جریان است اما در لفافه...
سلمان عاشق غزاله است و غزاله هم متقابلا عاشق او، اما این وسط مهریه بالایی که توسط خانواده دختر پیشنهاد شده، به مسئله پیچیده‌ای تبدیل شده و  بین این دو جوان فاصله انداخته. فاصله‌ای به اندازه سه سال!
شخصیت غزاله از ابتدا تا انتها سیر تحول را پشت سر می‌گذرد. او که در آغاز سفر موقع زیارت از امام رضا می‌خواهد تا مسئله ازدواجش با سلمان حل بشود در پایان سفر و پس از پشت سر گذاشتن اتفاقاتی که در طی سفر رقم می‌خورد، متحول می‌شود تا جایی که به مقام رضا می‌رسد.
داستان دو راوی دارد. گاهی از دید غزاله روایت می‌شود و گاهی از دید سلمان.
این داستان دو شخصیت اصلی دارد و چند شخصیت که در کنار دو شخصیت اصلی داستان تاثیرگذار هستند.
نقطه قوت داستان ارتباط و حس زیبایی است که غزاله در حرم امام رضا و در لحظات زیارات تجربه می‌کند. لحظاتی که جامعه کبیره می‌خواند و با امام رضا خلوت می‌کند.
داستان توصیفات زیبایی دارد. توصیفاتی که تداعی کننده لحظات ناب زیارت امام رضا علیه السلام است.
      

0

        *وقتی عشق لا‌به‌لای غرغرهای پدرانه قایم می‌شود*

رمان هستی نوشتة فرهاد حسن زاده از مجموعه رمان‌های نوجوان است که اولین چاپ آن توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1389 انتشار یافت. این رمان در 224 صفحه نوشته شده و تا کنون به چاپ هفتم رسیده. هستی رمانی است با محوریت جنگ و موضوع آن راجع به دختری نوجوان با همین اسم است. هستی دختری است که خلق و خوی پسرانه دارد و مثل پسرها لباس می‌پوشد. او فوتبال بازی می‌کند و برخلاف سایر دخترها به عروسک و بازی‌های دخترانه علاقه ندارد. پدر هستی در ظاهر رابطة خوبی با دخترش ندارد و همین موضوع باعث می‌شود هستی گمان کند او پدر واقعی‌اش نیست اما حقیقت چیز دیگری است چنانکه ما در پایان داستان شاهد رابطة صمیمانه پدر و دختر هستیم. به نوعی می‌توان گفت این هستی است که به خانواده‌اش هستی بخشیده.
زاویه دید هستی، اول شخص یا همان من راوی است. هستی، راوی داستان، شخصیت اصلی و قهرمان داستان است. داستان در بازه زمانی چند ماهه و به شکل خطی پیش می‌رود. زبان داستان به شکل ساده و صمیمانه است و با وجود اینکه راوی داستان به شکل محلی و با گویش مردم خطة جنوب صحبت می‌کند، اما با هوشمندی نویسنده کلمات آنقدر ساده و بی‌آلایش انتخاب شده‌اند که مخاطب با ابهام رو‌به‌رو نمی‌شود. یکی دیگر از ویژگی‌های برجستة این رمان، طنزی است که سرتاسر داستان را زینت داده. طنز کلامی که بین صحبت‌های شخصیت‌ها دیده می‌شود و طنز موقعیت که گاهی در رفتار شخصیت‌ها به وجود می‌آید. وجود طنز در این رمان، مخاطب را تا انتهای داستان می‌کشاند و می‌توان گفت تا حدودی از شدت تلخی جنگ می‌کاهد.
 فرهاد حسن‌زاده به خوبی از عهدة خلق شخصیت‌های داستان برآمده، به نحوی که هیچ‌کدام از شخصیت‌ها شبیه هم نیستند. او پدری آفریده که خلق و خویی تند دارد و دائما غر می‌زند. پدری که سوادش پایین است و نتوانسته کمبودهای شخصیتی خودش را رفع کند. در کنار این پدر، مادری را می‌بینیم که روشنفکر و مهربان است. مادربزرگی که مثل تمام مادربزرگ‌های دنیا گوشش سنگین شده و حرف‌ها را یکی در میان می‌شنود. شخصیت دایی جمشید که قهرمان زندگی هستی است و خاله نسرینی که از شهر آرمانی هپروت برای هستی صحبت می‌کند. حسن‌زاده حتی از کنار شخصیت‌های فرعی داستان مثل مهناز، راننده تاکسی و خواستگار خاله نسرین هم ساده عبور نکرده و آنها را هم با رفتارهای منحصر به فرد خودشان ساخته و پرداخته.
یکی دیگر از ویژگی‌های مثبت رمان هستی، توصیفات تر و تازة آن است که سرتاسر رمان را دربرگرفته. دریای پرتقال یکی از هزاران توصیف این داستان است.
در این داستان شاهد عشقی کمرنگ اما عمیق هستیم. عشقی کوتاه که بین هستی و شاپور و شاید ولی همان پسرکی که جاشکول صدایش می‌زدند شکل می‌گیرد. عشقی سرسری و گاهی عمیق از جنس همان عشق‌هایی که بین نوجوان‌ها شکل می‌گیرد.
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

این وبلاگ واگذار می شود
          *یادداشتی بر رمان این وبلاگ واگذار می‌شود نوشته فرهاد حسن‌زاده*

دسته‌کلید عاشق و رازی که سر به مُهر نخواهد ماند!

یادآوری گذشته، آن هم گذشته‌های دور، قلب را به تپش می‌اندازد و دست آدم را می‌گیرد و هُل می‌دهد به آن زمان... . 
نمی‌شود آنجا ماند و زندگی کرد، زمان حال را اما می‌توان به زمان گذشته پیوند زد و ثمره این پیوند را به تماشا نشست.
رمان *این وبلاگ واگذار می‌شود* ماجرای نوجوانی است که پیوند گذشته و حال را به تماشا نشسته است.
ماجرای دختری ۱۶ ساله که وبلاگ نویس است و داستان می‌نویسد و شاید سودای شهرت در سرش جوانه زده.
درنا در پی آن است که ماجرای عشقی قدیمی را برای مخاطب روایت کند.
نویسنده ماجرای این عشق را ذره‌ذره و مطابق اصول داستان‌نویسی از زبان دختر نوجوان برای مخاطب تعریف می‌کند.
از دیگر شخصیت‌های تاثیر گذار این رمان می‌توان به آقای زال، قادر قناری، توران خانم، فریبا، فرشته، لطیف، لطیفه، آقا رضا اشاره کرد.
در این رمان نکات ظریف داستان‌نویسی هم لابه‌لای ماجرای اصلی آموزش داده می‌شود. نکاتی مثل *فلاش بک یا برگشت به گذشته*  *رمزگذاری در داستان* و...
ماجرا در سال‌هایی روایت شده که بازار وبلاگ و وبلاگ‌نویسی داغ بوده و نویسنده به صورت هوشمندانه داستان را در قالب وبلاگ بیان کرده و بازخوردهای مخاطبین را هم در کنار ماجرا آورده که این به جذابیت داستان اضافه می‌کند.
این داستان در کنار روایت عشق زال به فریبا به موضوعاتی مثل امانتداری، انسان‌دوستی، وطن‌دوستی، شجاعت، روبه‌رو شدن با سختی‌ها و مشکلات می‌پردازد.
پیرنگ داستان چیزی نیست جز روایت عشق یک‌طرفه پسری نوجوان به نام زال به دختر همسایه که موظف می‌شود در سال‌های جنگ و در نبود آنها دسته کلید خانه‌شان را حفظ کند و به خانه آنها رسیدگی کند...
سال‌ها از جنگ می‌گذرد و زال همچنان کلید خانه را بر دیوار مغازه و در قلبش حفظ کرده تا اینکه در نهایت ماجرای این عشق ختم می‌شود به....

و کم نیستند عشق‌هایی که گذر زمان نه تنها رنگشان را خاک‌آلود و محو نکرده، که شاید حتی جان‌دار‌تر هم کرده باشد... آن‌قدر که تنها کافی است نامی از معشوق برده شود تا رنگ به رخسار عاشق بازگزدد و قلب از تپش افتاده‌اش، بیشتر و بهتر از همیشه بتپد!
درست مثل حکایت زال و عشقش به فریبا!

عشقی ظریف سرتاسر داستان در جریان است و همین است که کلمات داستان نبض دارند و از تپش نمی‌افتند. عشق ظریف لطیفه... عشق لطیف... و عشق زال...

اینکه داستان در قالب وبلاگ بیان شده هم می‌تواند نقطه قوت داستان باشد و هم نقطه ضعف. در دوره‌ای که وبلاگ‌نویسی کمرنگ‌تر از گذشته شده، شاید بتوان گفت کاش داستان به گونه‌ای دیگر روایت می‌شد. درواقع مخاطب باید کمی صبوری کند و دو سه صفحه آغازین داستان را با صبوری بخواند تا ذره‌ذره داستان در قلبش بنشیند. آن‌وقت دیگر بی‌محابا داستان را تا انتها می‌خواند.
از توصیفات فوق‌العاده و ظریف و خوشخوان نویسنده نباید غافل شد که هم نمکین است و هم جذاب... فضای تلخ و گس جنگ را طوری به نمایش کشیده که تلخی‌هایش در دل‌ ته‌نشین می‌شود و شیرینی‌اش نمایان می‌شود. خانه توران خانم... مغازه قادر قناری و وانت سیمرغ و صحنه پرواز پرنده‌هایی که بی‌شناسنامه به دل آسمان می‌زنند، صحنه‌هایی است که تا همیشه در ذهن مخاطب خواهد ماند.
این رمان نوجوان ۱۴۳ صفحه‌‌ای که به قلم فرهاد حسن‌زاده و توسط انتشارات افق به چاپ رسیده
هم خوشایند مخاطب نوجوان است و هم خوشایند مخاطب بزرگسال.
        

20

شاهزاده خانومی در مترو

1

شاخ دماغی ها

1

پنجشنبه فیروزه ای
          رمان پنجشنبه فیروزه‌ای  به نویسندگی سارا عرفانی در ۲۹۱ صفحه توسط انتشارات نیستان هنر  به چاپ رسیده.
داستان، ماجرای چند دانشجوی شاگرد اول است که از طریق دانشگاه به اردوی مشهد رفته‌اند.
ماجرای عشقی سه، چهار ساله که هنوز در جریان است اما در لفافه...
سلمان عاشق غزاله است و غزاله هم متقابلا عاشق او، اما این وسط مهریه بالایی که توسط خانواده دختر پیشنهاد شده، به مسئله پیچیده‌ای تبدیل شده و  بین این دو جوان فاصله انداخته. فاصله‌ای به اندازه سه سال!
شخصیت غزاله از ابتدا تا انتها سیر تحول را پشت سر می‌گذرد. او که در آغاز سفر موقع زیارت از امام رضا می‌خواهد تا مسئله ازدواجش با سلمان حل بشود در پایان سفر و پس از پشت سر گذاشتن اتفاقاتی که در طی سفر رقم می‌خورد، متحول می‌شود تا جایی که به مقام رضا می‌رسد.
داستان دو راوی دارد. گاهی از دید غزاله روایت می‌شود و گاهی از دید سلمان.
این داستان دو شخصیت اصلی دارد و چند شخصیت که در کنار دو شخصیت اصلی داستان تاثیرگذار هستند.
نقطه قوت داستان ارتباط و حس زیبایی است که غزاله در حرم امام رضا و در لحظات زیارات تجربه می‌کند. لحظاتی که جامعه کبیره می‌خواند و با امام رضا خلوت می‌کند.
داستان توصیفات زیبایی دارد. توصیفاتی که تداعی کننده لحظات ناب زیارت امام رضا علیه السلام است.
        

0