یادداشت فاطمه تخمهچی
1402/11/17
*وقتی عشق لابهلای غرغرهای پدرانه قایم میشود* رمان هستی نوشتة فرهاد حسن زاده از مجموعه رمانهای نوجوان است که اولین چاپ آن توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1389 انتشار یافت. این رمان در 224 صفحه نوشته شده و تا کنون به چاپ هفتم رسیده. هستی رمانی است با محوریت جنگ و موضوع آن راجع به دختری نوجوان با همین اسم است. هستی دختری است که خلق و خوی پسرانه دارد و مثل پسرها لباس میپوشد. او فوتبال بازی میکند و برخلاف سایر دخترها به عروسک و بازیهای دخترانه علاقه ندارد. پدر هستی در ظاهر رابطة خوبی با دخترش ندارد و همین موضوع باعث میشود هستی گمان کند او پدر واقعیاش نیست اما حقیقت چیز دیگری است چنانکه ما در پایان داستان شاهد رابطة صمیمانه پدر و دختر هستیم. به نوعی میتوان گفت این هستی است که به خانوادهاش هستی بخشیده. زاویه دید هستی، اول شخص یا همان من راوی است. هستی، راوی داستان، شخصیت اصلی و قهرمان داستان است. داستان در بازه زمانی چند ماهه و به شکل خطی پیش میرود. زبان داستان به شکل ساده و صمیمانه است و با وجود اینکه راوی داستان به شکل محلی و با گویش مردم خطة جنوب صحبت میکند، اما با هوشمندی نویسنده کلمات آنقدر ساده و بیآلایش انتخاب شدهاند که مخاطب با ابهام روبهرو نمیشود. یکی دیگر از ویژگیهای برجستة این رمان، طنزی است که سرتاسر داستان را زینت داده. طنز کلامی که بین صحبتهای شخصیتها دیده میشود و طنز موقعیت که گاهی در رفتار شخصیتها به وجود میآید. وجود طنز در این رمان، مخاطب را تا انتهای داستان میکشاند و میتوان گفت تا حدودی از شدت تلخی جنگ میکاهد. فرهاد حسنزاده به خوبی از عهدة خلق شخصیتهای داستان برآمده، به نحوی که هیچکدام از شخصیتها شبیه هم نیستند. او پدری آفریده که خلق و خویی تند دارد و دائما غر میزند. پدری که سوادش پایین است و نتوانسته کمبودهای شخصیتی خودش را رفع کند. در کنار این پدر، مادری را میبینیم که روشنفکر و مهربان است. مادربزرگی که مثل تمام مادربزرگهای دنیا گوشش سنگین شده و حرفها را یکی در میان میشنود. شخصیت دایی جمشید که قهرمان زندگی هستی است و خاله نسرینی که از شهر آرمانی هپروت برای هستی صحبت میکند. حسنزاده حتی از کنار شخصیتهای فرعی داستان مثل مهناز، راننده تاکسی و خواستگار خاله نسرین هم ساده عبور نکرده و آنها را هم با رفتارهای منحصر به فرد خودشان ساخته و پرداخته. یکی دیگر از ویژگیهای مثبت رمان هستی، توصیفات تر و تازة آن است که سرتاسر رمان را دربرگرفته. دریای پرتقال یکی از هزاران توصیف این داستان است. در این داستان شاهد عشقی کمرنگ اما عمیق هستیم. عشقی کوتاه که بین هستی و شاپور و شاید ولی همان پسرکی که جاشکول صدایش میزدند شکل میگیرد. عشقی سرسری و گاهی عمیق از جنس همان عشقهایی که بین نوجوانها شکل میگیرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.