محمد فروزش

محمد فروزش

@MohammadForoozesh

1 دنبال شده

4 دنبال کننده

            من با کتاب زندگی می‌کنم. 📚
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

0

0

0

محمد فروزش پسندید.

1

محمد فروزش پسندید.
          :

گاهی انسان نیاز به تنهایی دارد و این یک امر طبیعی و فراگیر و رایجی بین انسان‌ها است. انرژی مورد نیاز روان انسان گاهی در جمع و شور و نشاط اجتماعی و گاهی در تنهایی و سیر در عالم درونی خود پیدا می‌شود. برای من تنهایی و دوری و کناره‌گیری از هرگونه معاشرت و دوستی و رفاقت بیرونی گاهی بیشتر انرژی به همراه می‌آورد.
کتاب #خون_دلی_که_لعل_شد را در شرایطی خواندم که خودم به شدت احساس نیاز به تنها بودن را در خودم بالا می‌دیدم.
کتاب خوبی بود. مرا با خود به درونی‌ترین حالات و احساسات فردی برد که هم او را دوست دارم و هم تنهایی، دوری، حزن، شادی، ترس، امید، و ناامیدی و دیگر حالات روحی- روانی یک انسان را به شیوایی با من و با تمام مخاطبان این کتاب به اشتراک گذاشت...
با او نور تابیده شده از لای در سلول کاملاً تاریک شماره‌ی چهارده، لباس سفید و تمیزِ برفی پست قلعه‌ی سرخ تهران، رشته‌ی باریک نسیم لطیف شب‌های گرم ایرانشهر، دور از انتظار بودن هم‌دلی‌های برخی از مأموران دژخیم ساواک و تلخی روی‌برگرداندن بعضی از رفقای نزدیک را تجربه کردم.
توصیه می‌کنم خواندن این کتاب را.
بخوانید و با او سفر کنید به درونی‌ترین حالات انسانی که اگر خود شما را به این ضیافت دعوت نکند راه دیگری برای دستیابی به آن را ندارید.


        

1

محمد فروزش پسندید.
          :
کتاب مبهوت کننده‌ی #تنها_گریه_کن را خواندم. روایت گرم و زنده‌ی آدم‌های به شدت معمولی‌ای که #المراقبات و #رساله_لقاءالله را نخوانده‌اند ولی تحت تأثیر مغناطیس ولیِ زمان خود یه جایی رسیده‌اند که #المراقبات_خوانها و #رساله_لقاءالله_گوها رشک رسیدن به غبار پای‌شان را می‌برند.
بدون اغراق عرض می‌کنم؛ یادم نمی‌آید کتابی این‌گونه دگرگونم کرده باشد. کتاب‌هایی بوده است که پنج بار از اول تا آخرش را خوانده‌ام و بیش از بیست و پنج بار خریده و هدیه کرده باشم - مثل #من_او - و کتاب‌هایی بوده‌اند که تا تمامشان نکردم نخوابیدم - مثل #پس_از_بیست_سال - اما این کتاب چون مستند به تجربه‌ی زیسته‌ی عزیزانی است که ‌می‌توان دید و شنیدشان، بسیار اثرگذارتر از همه‌ی کتاب‌های انتزاعی از آب درآمده است.
من اگر بخواهم طرح جلدی برای این کتاب طراحی کنم پاهای زن میان‌سالی را طراحی می‌کنم که جوراب‌های ضخیم مشکی‌اش را بالا کشیده و پارچه‌ی سبزی به دور مچ پای راستش پیچیده شده و به گونه‌ای روی اسفالت‌ها افتاده است که انگار نفسی برای ادامه دادن ندارد... یعنی همان طرح جلد چاپ شده‌ی کتاب.
دوستان کتاب معرکه‌ای است این #کتاب_تنها_گریه_کن...
خواندنش را از دست ندهید...


        

1

محمد فروزش پسندید.
          :
ساعت چهارونیم بعدازظهر [روز ۲۲ بهمن] پیام دادند امام فرموده: همه‌ی مردم بریزند توی خیابان‌ها و حکومت نظامی را بشکنند. با شنیدن این خبر از خانه بیرون زدیم. مهم نبود کدام طرف و به کجا می‌رویم. فقط می‌دویدیم. و باز به جاهایی که فکر می‌کردیم صدای تیراندازی بیشتر می‌آید می‌رفتیم. از همه جا بوی باروت و لاستیک سوخته می‌آمد و صدای آژیر آمبولانس‌ها کم شده بود. خبر رسید پادگان جمشیدی سقوط کرده است. مراکز نظامی یکی یکی به دست جوانان انقلابی می‌افتاد و من احساس غرور می‌کردم.

ایرانی نبودم. از خاور دور، از سرزمین خورشید تابان آمده بودم. اما غرور شکسته شده‌ام در هیروشیما و ناکازاکی را این‌جا - هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین مادریم - بازیافتم.

آن‌چه خواندید خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران است.
کتاب فوق‌العاده‌ای است.
قلم روانی دارد. این‌که در این کتاب از لابه‌لای کلمات آن بتوانی احساسات زنی را کشف و درک کنی که به اقتضای نژاد و محیط زندگی و تربیتی که داشته است طبیعی است که با احساسات بیگانه باشد و یا ابزاری برای بیان آن نداشته باشد، خودش لذت فوق‌العاده‌ای دارد.
        

1

محمد فروزش پسندید.
          :
او آن‌جا می‌جنگید و من این‌جا می‌جنگیدم. کسی را ندیدم که بگوید خدا حفظ کند این جوان‌ها را که به خاطر ائمه‌ی طاهرین جنگی وحشیانه را تاب‌آور می‌شوند. نقل مجلس همه صحبت از سوریه بود و رزمندگان افغانستانی که آن‌جا رفته بودند. صحبت‌های توهین‌آمیز و تحقیر کننده. همه‌ی ارزش‌ها را با پول می‌سنجیدند:
«این‌ها به خاطر پول می‌روند...»
«بینشان شیرگی و دزد هم هست...»
«آنجا کیف می‌کنند...»
«سر کار رفتند از بیکاری خیلی بهتر است...» 
«و...»

آن‌چه خواندید بخشی از کتاب عزیز #خاتون_و_قوماندان است که به روایت زندگی و مجاهدت خاموش سرکار خانم #ام_البنین_حسینی همسر شهـiـد #علیرضا_توسلی فرمانده لشکر فاطمیون به قلم مریم قربان‌زاده چاپ و منتشر شده است.

کتاب را الان تمام کردم و برای او متن دیگری نوشتم. اما به احترام ایام عزاداری سید و سالار شهیدان ن متن را می‌گذارم و می‌گذرم. شاید در روزهای پیش رو آن را منتشر کنم.

#پست_های_معرفی_کتاب 
#معرفی_کتاب 
#معرفی_کتاب_خاتون_و_قوماندان
#کتاب_خاتون_و_قوماندان
#خاتون_و_قوماندان
#کتاب_خوب 
#کتاب_خوب_بخوانیم
        

1

5

3

3