مینااا

مینااا

@Miina_e_

35 دنبال شده

49 دنبال کننده

miina_e_

یادداشت‌ها

نمایش همه
مینااا

مینااا

1403/5/29

        رِن همیشه می‌دونسته روزی می‌رسه که باید جایگاه خواهرش در قصر رو بدزده. اون از بچگی با این هدف بزرگ شده روزی به قصر، جایی که پدر و مادرش در اون به قتل رسیدن برگرده و با به دست گرفتن تاج و تخت از جادوگر‌ها محافظت کنه و اون‌ها رو دوباره به قدرت برسونه.
رز می‌دونه که قدرت به همراه خودش مسئولیت‌هایی میاره... رز در انتظار روز تاج‌گذاری و ازدواج از قبل برنامه ریزی شده‌ای هست که ویلیام راثبورن، دست راست پادشاه براش تدارک دیده.  ویلیامی که رز تمام عمرش اون رو به عنوان تنها فرد خانواده‌ش می‌شناخته...
فقط یک مشکل هست اونم این که یک روز رز به جای بیدار شدن توی اتاقش، وسط صحرا روی یه اسب از خواب پا می‌شه و تنها کسی که می‌بینه پسری هست که اونو دزدیده. رز قراره در این سفر با ماجراهای زیادی مواجه بشه و رازهای زیادی رو کشف کنه...
این دو خواهر که تمام عمر جدا از هم و به شکل‌های کاملا  متفاوتی بزرگ شدن قراره بیشتر با زندگی همدیگه آشنا بشن. روز تاج‌گذاری نزدیکه اما مشکلات زیادی هم سر راه هست... آیا این دو خواهر بعد از ۱۸ سال دوری و با شخصیت‌های متفاوت می‌تونند باهم دیگه به این مشکلات غلبه کنند؟

یک داستان فوق‌العاده فانتزی و جذاب. 
یعنی فانتزی بودن به معنای واقعی کلمه از این کتاب چکه می‌کنه. فضا و وایب داستان رو واقعا دوست داشتم. همچنین تاریخچه‌ای که این داستان داشت برام واقعا جالب بود.
نکت‌ی جذاب بعدی برای من اینه که ما دو خط داستانی داریم که می‌شه گفت کاملا از هم متفاوت هستند. رن که وارد قصر شده و تلاش می‌کنه تا به هدفش برسه و رز که داره از صحرا عبور می‌کنه و قراره از جادوگرهایی‌ که تمام عمرش از اونا می‌ترسیده بیشتر آشنا بشه.
چیز دیگه‌ای که توجه من رو جلب کرده شخصیت‌های داستان هستند.  به نظرم نویسنده‌ها خیلی خوب شخصیت‌های  کتاب رو به ما نشون دادن.

خوندن این کتاب خیلییییی چسبید.
به معنای واقعی ‌کلمه فانتزی بود.
داستان قشنگ با ریتم خوب و شخصیت‌های دوست‌داشتنی.
می‌شه یه سری ایراداتی بهش گرفت ولی در کل حس خوبی به من داد.
      

12

مینااا

مینااا

1403/5/28

        دلیل این که چرا کسی باید به این کتاب کمتر از ۴  ستاره بده رو می‌دونم. کاملا مشخصه. کاملا واضحه. 
ولی در حال حاضر برام اهمیتی نداره. 
خوش گذشت‌.

Merged review:

دلیل این که چرا کسی باید به این کتاب کمتر از ۴  ستاره بده رو می‌دونم. کاملا مشخصه. کاملا واضحه. 
ولی در حال حاضر برام اهمیتی نداره. 
خوش گذشت‌.

Merged review:

دلیل این که چرا کسی باید به این کتاب کمتر از ۴  ستاره بده رو می‌دونم. کاملا مشخصه. کاملا واضحه. 
ولی در حال حاضر برام اهمیتی نداره. 
خوش گذشت‌.

Merged review:

دلیل این که چرا کسی باید به این کتاب کمتر از ۴  ستاره بده رو می‌دونم. کاملا مشخصه. کاملا واضحه. 
ولی در حال حاضر برام اهمیتی نداره. 
خوش گذشت‌.

Merged review:

دلیل این که چرا کسی باید به این کتاب کمتر از ۴  ستاره بده رو می‌دونم. کاملا مشخصه. کاملا واضحه. 
ولی در حال حاضر برام اهمیتی نداره. 
خوش گذشت‌.

Merged review:

دلیل این که چرا کسی باید به این کتاب کمتر از ۴  ستاره بده رو می‌دونم. کاملا مشخصه. کاملا واضحه. 
ولی در حال حاضر برام اهمیتی نداره. 
خوش گذشت‌.

Merged review:

دلیل این که چرا کسی باید به این کتاب کمتر از ۴  ستاره بده رو می‌دونم. کاملا مشخصه. کاملا واضحه. 
ولی در حال حاضر برام اهمیتی نداره. 
خوش گذشت‌.

Merged review:

دلیل این که چرا کسی باید به این کتاب کمتر از ۴  ستاره بده رو می‌دونم. کاملا مشخصه. کاملا واضحه. 
ولی در حال حاضر برام اهمیتی نداره. 
خوش گذشت‌.
      

3

باشگاه‌ها

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

Powerless (The Powerless Trilogy, #1)

6

مینااا پسندید.
زمان کاغذی
        داستان حول زندگی یک خانواده با فرزند سرطانی بود.
تصویر جلد رو خیلی دوست داشتم و بنظرم زیبا بود. 
جمله اول کتاب آدم رو به فکر فرو می برد.
ایده شیشه تایم جالب و خلاقانه بود.
یکی از پیام هاش این بود که هر موفقیتی با
درد و تلاش و شکست به دست میاد و
اینکه همه آدم ها لزوما اونجوری که ما فکر
می کنیم نیستن. به اهمیت و ارزش دوستی
 اشاره داشت و وفق دادن خودمون 
با شرایط جدید.عشق به خانواده و اینکه این عشق
ممکنه جلو دید مارو بگیره و انقدر زیاد باشه که
تصمیم های نسبتا درستی نگیریم رو هم به تصویر کشیده بود.
و دیگه اینکه ممکنه خواسته قلبیمون اون چیزی که فکر 
می کنیم نباشه و بعضی اوقات بعضی چیز ها از خواسته
های ما مهم تر ارزشمند تر باشن. چند تا از نکته های 
روانشناسیش این بود که نباید بزاریم احساساتمون روی
هم انباشته بشن و به خودمون حق بدیم و در موردش
با دیگران صحبت کنیم و اینکه هر کسی یه روشی برای 
سرگرم کردن ذهن خودش داره.قسمتی که تایم زمان
 هاش رو به برادرش هدیه کرد فوق العاده زیبا بود.
در کل کتاب رو خیلی دوست داشتم و پیشنهادش می کنم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

11

مینااا پسندید.
داس مرگ؛ داس مرگ
بنظر من آدم باید دنبال کتابایی باشه که کلماتشون نه تنها هنرمندانه روی کاغذ جاری شده، بلکه واقعا آدمو به فکر فرو ببرن و بعد خوندنشون  برا آدم ملموس باشه که یه چیزی بهش اضافه شده یا به یه چیزی فکر می‌کنه که قبلا بهش اهمیت نمی‌داد و ساده از کنارش می‌گذشت. حدأقلش اینه که حس کنه بهتر می‌تونه احساسات یه طیف از آدما که تابه‌حال باهاشون رفتار خوبی نداشته یا نسبت بهشون بی‌تفاوت بوده رو درک کنه. دقیقا به همین خاطره که کتاب خوندن باعث می‌شه یه جهان قشنگ‌تر ساخته شه :)
بعله! داس مرگ هچنین کتابیه...

! Thou shalt kill
قضیه از جایی شروع می‌شه که مرگ دیگه تو جهان معنایی نداره و بشر به معنای واقعی کلمه دیگه هیچ مشکلی نداره جز  نیاز به مرگ! جمعیت مدام داره افزایش پیدا می‌کنه، پروژه زندگی تو مستعمره های ماه و مریخ هم با شکست مواجه شده و حالا این داس‌ها هستن که با گرفتن جون انسان‌ها کنترل جمعیتو به دست گرفتن؛ این وسط پای سیترا و روئن میاد وسط  که قراره کارآموز یه داس بشن ولی هیچ از اینکار خوششون نمیاد...

از همین اول بگم اگه از دستش بدید ضرر کردید، چون این کتاب از همه نظر یه رمان دیستوپیایی بی نظیرهههه✨
فوق العاده جذاب، عمیق و تأمل برانگیزه؛ با شخصیتای منحصر‌به‌فردش دیوونتون می‌کنه و اون آخراش با چندتا پلات توییست بی نظیر باعث می‌شه که دلتون بخواد کلتونو بکوبید به دیوار🥲
از ترجمشم نگم که چقدر روون و عالیه و قلم نویسنده  هم که بدجوری خواننده رو گیر میندازه و تا ته کتاب با خودش همراه می‌کنه🌈
ایده بی شک نابی هم داره که با داستان پردازی عالی نیل شوسترمن همراه شده و دیگه نگم براتون که چه اتفاقای هیجان انگیز و رگباری ای در انتظارتونه...
رابطه پیچیده و قشنگ توی  این کتاب هم بنظرم دوست داشتنی ولی تا حدودی یهویی بود🔥
البته درمورد دنیاسازیش یه چند تا نکته داره که بنظرم باید بهش اشاره بشه. در کل دنیایی که ساخته کاملا زنده و باورپذیره ولی یه جاهایی نمی‌تونه آدمو قانع کنه؛ مثلا اینکه تو روال داستان آدم متوجه می‌شد که واقعا یه مشکلایی هست و اون دنیا اونقدرا هم بی نقص نیست یا اینکه ابر تندر که قدرت حل همه مشکلات بشرو داشت چرا مهم ترین مسئله رو سپرد به خود آدما؟

و اما درمورد درون مایش...
چرا می‌گم عمیقه؟ چون یه سری دیدگاه خیلی جالب درمورد آینده جامعه، مرگ، زندگی و اخلاق واقعی داره و میاد شما رو تو یه سری موقعیت قرار می‌ده که واقعا وجدان آدمو بکار می‌گیرن و حسابی آدمو احساساتی می‌کنن و بعد هم ازش می‌خوان که جبهه خودشو در این مورد با خودش مشخص کنه🤝🏻
تازه یه جورایی به سیاستم ربط داشت و میومد یه سیستم کاملا سیاسیو بررسی می‌کرد؛ از نقش قدرت و فساد توش بگیر تا...
یه چیز قابل توجه دیگش هم ارائه نظرات کاملا متفاوت از کلی شخصیت متفاوت توی بخشای مختلف و خصوصا دفترچه خاطراتشون بود (که من خیلی از ایدش خوشم اومد) که هم به جذاب شدن داستان و هم دیدن موضوعات مختلف از دید آدمای مختلف کمک می‌کرد.
دیدگاهش درمورد دین و ایمان هم به نوبه خودش قابل توجه بود که دیگه اگه درمورد اونم بنویسم خیلی طولانی می‌شه😅

خلاصه اینکه اولین پنج امتیاز کامل من تو بهخوان با عشق تقدیم به این کتاب و در نهایت اینکه به شدت پیشنهادش می‌کنم^^
          بنظر من آدم باید دنبال کتابایی باشه که کلماتشون نه تنها هنرمندانه روی کاغذ جاری شده، بلکه واقعا آدمو به فکر فرو ببرن و بعد خوندنشون  برا آدم ملموس باشه که یه چیزی بهش اضافه شده یا به یه چیزی فکر می‌کنه که قبلا بهش اهمیت نمی‌داد و ساده از کنارش می‌گذشت. حدأقلش اینه که حس کنه بهتر می‌تونه احساسات یه طیف از آدما که تابه‌حال باهاشون رفتار خوبی نداشته یا نسبت بهشون بی‌تفاوت بوده رو درک کنه. دقیقا به همین خاطره که کتاب خوندن باعث می‌شه یه جهان قشنگ‌تر ساخته شه :)
بعله! داس مرگ هچنین کتابیه...

! Thou shalt kill
قضیه از جایی شروع می‌شه که مرگ دیگه تو جهان معنایی نداره و بشر به معنای واقعی کلمه دیگه هیچ مشکلی نداره جز  نیاز به مرگ! جمعیت مدام داره افزایش پیدا می‌کنه، پروژه زندگی تو مستعمره های ماه و مریخ هم با شکست مواجه شده و حالا این داس‌ها هستن که با گرفتن جون انسان‌ها کنترل جمعیتو به دست گرفتن؛ این وسط پای سیترا و روئن میاد وسط  که قراره کارآموز یه داس بشن ولی هیچ از اینکار خوششون نمیاد...

از همین اول بگم اگه از دستش بدید ضرر کردید، چون این کتاب از همه نظر یه رمان دیستوپیایی بی نظیرهههه✨
فوق العاده جذاب، عمیق و تأمل برانگیزه؛ با شخصیتای منحصر‌به‌فردش دیوونتون می‌کنه و اون آخراش با چندتا پلات توییست بی نظیر باعث می‌شه که دلتون بخواد کلتونو بکوبید به دیوار🥲
از ترجمشم نگم که چقدر روون و عالیه و قلم نویسنده  هم که بدجوری خواننده رو گیر میندازه و تا ته کتاب با خودش همراه می‌کنه🌈
ایده بی شک نابی هم داره که با داستان پردازی عالی نیل شوسترمن همراه شده و دیگه نگم براتون که چه اتفاقای هیجان انگیز و رگباری ای در انتظارتونه...
رابطه پیچیده و قشنگ توی  این کتاب هم بنظرم دوست داشتنی ولی تا حدودی یهویی بود🔥
البته درمورد دنیاسازیش یه چند تا نکته داره که بنظرم باید بهش اشاره بشه. در کل دنیایی که ساخته کاملا زنده و باورپذیره ولی یه جاهایی نمی‌تونه آدمو قانع کنه؛ مثلا اینکه تو روال داستان آدم متوجه می‌شد که واقعا یه مشکلایی هست و اون دنیا اونقدرا هم بی نقص نیست یا اینکه ابر تندر که قدرت حل همه مشکلات بشرو داشت چرا مهم ترین مسئله رو سپرد به خود آدما؟

و اما درمورد درون مایش...
چرا می‌گم عمیقه؟ چون یه سری دیدگاه خیلی جالب درمورد آینده جامعه، مرگ، زندگی و اخلاق واقعی داره و میاد شما رو تو یه سری موقعیت قرار می‌ده که واقعا وجدان آدمو بکار می‌گیرن و حسابی آدمو احساساتی می‌کنن و بعد هم ازش می‌خوان که جبهه خودشو در این مورد با خودش مشخص کنه🤝🏻
تازه یه جورایی به سیاستم ربط داشت و میومد یه سیستم کاملا سیاسیو بررسی می‌کرد؛ از نقش قدرت و فساد توش بگیر تا...
یه چیز قابل توجه دیگش هم ارائه نظرات کاملا متفاوت از کلی شخصیت متفاوت توی بخشای مختلف و خصوصا دفترچه خاطراتشون بود (که من خیلی از ایدش خوشم اومد) که هم به جذاب شدن داستان و هم دیدن موضوعات مختلف از دید آدمای مختلف کمک می‌کرد.
دیدگاهش درمورد دین و ایمان هم به نوبه خودش قابل توجه بود که دیگه اگه درمورد اونم بنویسم خیلی طولانی می‌شه😅

خلاصه اینکه اولین پنج امتیاز کامل من تو بهخوان با عشق تقدیم به این کتاب و در نهایت اینکه به شدت پیشنهادش می‌کنم^^
        

28

مینااا پسندید.
جین ایر

22

13

مینااا پسندید.
بیگانه

22

مینااا پسندید.

102

مینااا پسندید.
غرور و تعصب
          یادداشتی بر کتاب غرور و تعصب
۳۱ مرداد ۱۴۰۳

بخشش و گذشت، میل به خوبی ها، حقیقت جویی، دوست داشتن زیبایی ها، مراقبت برای رعایت حقوق دیگران و تمایل به رشد و ... همه صفات خوب، در انسان ها به صورت فطری وجود دارد و اگر خود یا دیگران مانع آن نشویم خود به خود رشد خواهد کرد! 
اما در مقابل کینه، نادیده گرفتن حقیقت، سطحی نگری، پایمال کردن حقوق دیگران، و حرص و طمع و ... تمایل به هر آنچه خلاف فطرت باشد، نیازمند تلاش انسان و جامعه های بشری برای خلاف فطرت تربیت کردن روح است!
می توان گفت این حجم از سطحی نگری و درگیر روزمره‌ی زندگی شدن بدون هیچ عمقِ فکری، یا ناشی از سطح فکری جامعه‌ی نویسنده است یا خود نویسنده که در حالت دوم هم باز به تاثیر جامعه برمی‌گردد!
در اصل ما داستان نمی خوانیم در این کتاب داریم خود را در جامعه‌ی نویسنده تصور می‌کنیم و مختصاتی از مردم آن جامعه به دست می آوریم!
که حالا جامعه چرا و چطور و طبق چه سیاست هایی به این حد از سطحی نگری رسیده بود خود جای بحث و پژوهش دارد!

به عنوان مخاطب با داستان ارتباط نگرفتم اگر بخواهم دلایلش را به طور کلی بیان کنم:

خط سیر داستانیِ بسیار کُند و خسته کننده و مملو از اضافه گویی 

سطحی نگری و نداشتن عمق در داستان و شخصیت ها

عدم درک فضای جامعه‌ی داستان توسط مخاطب

ناتوانی در انتقال احساس و ملموس نبودن قلم نویسنده

 


        

21

مینااا پسندید.

138