علی

علی

@Al_Eisa

61 دنبال شده

81 دنبال کننده

            واقعا خسته ام
          
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
        بسم‌الله
« نبوغی که جنون شد »
بخاطر گیرایی داستان که قبل تر اشاره کرده بودم ،قصد داشتم تمام آثار رانپو را بخوانم ولی منصرف شدم. هنگام تحقیق درباره نام اصلی کتاب و سال انتشارش با چیز هایی روبه رو شدم که روحم را نخ کش کرد، مانند گربه‌ای که به پارچه ای چنگ بیاندازد. هنوز نمی دانم باید بگردم و نسخه انگلیسی اش را هم بخوانم تا کاملا مطمئن شوم متن اصلی چقدر سانسور شده. اما حتی  اگر این متن سانسور شده هم باشد میتوان تاریکی ذهن نویسنده را دید که تا کجا پیش میرود.
هر چه جلوتر میرفتم با خودم میگفتم چطور ممکن است این سناریو( از لحاظ رذالت، وحشی‌گری و پیچیدگی )به ذهن یک انسان خطور کند! حسی که این رمان به من داده خیلی عجیب و پیچیده است، درست مثل خودش( خود رمان).  همزمان که مغزم از  درهم تنیدگی گره ها و گلاویز شدن نویسنده برای باز کردنش لذت می‌برد ، احساس دلزدگی، تهوع و انزجار مرا ول نمی‌کند.  از لحاظ پیچیدگی رمان های جنایی بسیار جذاب و لذت بخش و گیرا بود ولی ... چطور بگویم ؟... نمی توانم توصیفش کنم فقط میتوانم  بگویم ... اگر به خواندن چنین رمان هایی ادامه دهم قطعا دچار اختلالات روانی خواهم شد. 
راستش را بخواهید نمیدانم چه امتیازی بدهم. 
باید درباره رانپو بیشتر تحقیق کنم . باید بدانم چطور چنین افکار پیچیده و روان پریشانه ای از ذهنش عبور میکند و چرا؟ باید بدانم چرا در زمانی که این کتاب منتشر شده ژانر مورد علاقه مردم ژاپن چنین ژانر وحشتناکی بود؟
به نظرم شوندی اوئه (ایچیرو هیراتا) تفاوت چندانی با خود رانپو (هیرائی تارو)  ندارد. سرتاسر این کتاب، تماما خود رانپو است.
      

10

باشگاه‌ها

قند پارسی

206 عضو

برگردان روایت گونه شاهنامه فردوسی به نثر

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

نمایش همه
فلسطین از منظر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 98

این کارهایی که امروز اسرائیل میکند، اگر کمتر از آن را دولتی انجام میداد که در خدمت منافع امریکا نبود، میدانید تبلیغات امریکایی با آن دولت چه میکرد!؟ در همین جریان شهادت دبیر کل حزب‌اللَّه لبنان - مرحوم سیّدعباس موسوی؛ این مجاهد شهید و بااخلاص - هلیکوپترهای صهیونیست وارد فضای کشور دیگری میشوند؛ آزادانه در آن رفت‌وآمد میکنند؛ نقطه‌یی را زیر نظر میگیرند و کاروان اتومبیلهای غیرنظامی را با موشک میزنند؛ مرد را میکُشند، زن را میکُشند، فرزند خردسال را میکُشند؛ اما شما ببینید در مقابل این جنایت واضح - که هیچ کس در جنایت بودن این رفتار نمیتواند کمترین تردیدی بکند - دنیای استکباری چه موضعی میگیرد!؟ مگر معنای تروریسم چیست!؟ مگر تروریسم غیر از این است!؟ به غیرمسلحی حمله کنند؛ به زن و فرزند مردم حمله کنند؛ به خانه‌ی مردم حمله کنند؛ از داخل خانه، صاحبِ خانه را بربایند؛ شکنجه کنند و بکُشند؛ مگر تروریسم چیست!؟ آیا رژیم ایالات متحده‌ی امریکا و سازمانهایی که دم از طرفداری از حقوق بشر و مخالفت با تروریسم میزنند، نمیفهمند که تروریسم یعنی این!؟ نمیدانند که تروریسم دولتی، یعنی آن کاری که چهل و چند سال است که رژیم غاصب صهیونیست دارد انجام میدهد!؟ یا میفهمند و به رو نمی‌آورند!؟ آیا وقتی ملتی میبیند که این‌طور فرهنگها و واژه‌ها و لغات، در قاموس استکبار امریکایی، نابجا و غلط مصرف میشود، جا دارد که از این‌که امریکا به او تروریست بگوید، تحاشی(۳) کند؟ امریکاییها عده‌یی را در لیست تروریستها قرار دادند؛ غلط کردند! اگر بناست کسانی در لیست تروریستها قرار بگیرند، اول خود رژیم امریکاست که تروریست‌تر از دیگران است و حامی خبیث‌ترین رژیمهای دنیا - یعنی رژیم صهیونیست - است.

0

فعالیت‌ها

فلسطین از منظر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 98

این کارهایی که امروز اسرائیل میکند، اگر کمتر از آن را دولتی انجام میداد که در خدمت منافع امریکا نبود، میدانید تبلیغات امریکایی با آن دولت چه میکرد!؟ در همین جریان شهادت دبیر کل حزب‌اللَّه لبنان - مرحوم سیّدعباس موسوی؛ این مجاهد شهید و بااخلاص - هلیکوپترهای صهیونیست وارد فضای کشور دیگری میشوند؛ آزادانه در آن رفت‌وآمد میکنند؛ نقطه‌یی را زیر نظر میگیرند و کاروان اتومبیلهای غیرنظامی را با موشک میزنند؛ مرد را میکُشند، زن را میکُشند، فرزند خردسال را میکُشند؛ اما شما ببینید در مقابل این جنایت واضح - که هیچ کس در جنایت بودن این رفتار نمیتواند کمترین تردیدی بکند - دنیای استکباری چه موضعی میگیرد!؟ مگر معنای تروریسم چیست!؟ مگر تروریسم غیر از این است!؟ به غیرمسلحی حمله کنند؛ به زن و فرزند مردم حمله کنند؛ به خانه‌ی مردم حمله کنند؛ از داخل خانه، صاحبِ خانه را بربایند؛ شکنجه کنند و بکُشند؛ مگر تروریسم چیست!؟ آیا رژیم ایالات متحده‌ی امریکا و سازمانهایی که دم از طرفداری از حقوق بشر و مخالفت با تروریسم میزنند، نمیفهمند که تروریسم یعنی این!؟ نمیدانند که تروریسم دولتی، یعنی آن کاری که چهل و چند سال است که رژیم غاصب صهیونیست دارد انجام میدهد!؟ یا میفهمند و به رو نمی‌آورند!؟ آیا وقتی ملتی میبیند که این‌طور فرهنگها و واژه‌ها و لغات، در قاموس استکبار امریکایی، نابجا و غلط مصرف میشود، جا دارد که از این‌که امریکا به او تروریست بگوید، تحاشی(۳) کند؟ امریکاییها عده‌یی را در لیست تروریستها قرار دادند؛ غلط کردند! اگر بناست کسانی در لیست تروریستها قرار بگیرند، اول خود رژیم امریکاست که تروریست‌تر از دیگران است و حامی خبیث‌ترین رژیمهای دنیا - یعنی رژیم صهیونیست - است.

0

فلسطین از منظر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی

0

علی پسندید.
قرآن کریم

7

علی پسندید.
ناقوس ها به صدا در می آیند

20

علی پسندید.
رب لوبیای شیرین

5

علی پسندید.
بابل

17

علی پسندید.
سلاخ خانه شماره 5

1

علی پسندید.
سلاخ خانه شماره 5
          سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج  
Slaughterhouse-Five

1)
"سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج" (Slaughterhouse-Five) نام داستان بلندی است از نویسنده‌ی آمریکایی؛ "کورت ونه‌گات جونیور" (Kurt Vonnegut Jr)؛ که در سال 1969 میلادی نگاشته شده است. عنوان فرعی کتاب عبارت است از: "جنگ صلیبی کودکان: رقص اجباری با مرگ" (The Children's Crusade: A Duty-Dance with Death).
این کتاب علاوه بر این‌که یکی از شاخص‌های ادبیات داستانی علمی با نگارش پسامدرن است، در زمره‌ی آثار سردمدار ادبیات آمریکایی ضد جنگ هم طبقه‌بندی می‌شود. در سال 1972 میلادی یک فیلم سینمایی با اقتباس از کتاب "سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج" و با همین نام توسط کارگردان آمریکایی؛ "جرج روی هیل" (George Roy Hill)؛ ساخته شد. "هیل" به‌خوبی "جریان سیال ذهن" (Stream of Consciousness) در داستان را به قالب "پرش به عقب" (Falsh Back) و "پرش به جلو" (Falsh Forward) سینمایی درآورده است.

2)
"ونه‌گات" با زبان طنزآمیزش جمله‌ی شاهکاری دارد با مضمون زیر که خود به‌تنهایی بیان‌کننده نفرت او از جنگ و بانیان آن است:
"مي‌خواهم از شركت دخانيات براون و ويليام سون تولیدکنندگان سيگار پال مال، يك بيليارد دلار ادعاي خسارت كنم! دوازده سال بيشتر نداشتم كه سيگار را شروع كردم. سال‌هاي سال است كه اين شركت روي همين پاكت قول داده است كه مرا بكشد، اما حالا من 82 ساله‌ام! و واقعاً دستتان درد نكند اي حقه‌بازهاي پست با اين قول و قرارتان! هیچ‌وقت دلم نمي‌خواست زنده باشم و زماني را ببينم كه سه نفر از قدرتمندترین آدم‌هاي دنيا اسمشان باشد: بوش، ديك و كالين".
ظاهراً او داستان "سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج" را تحت تأثیر خاطرات خود از جنگ جهانی دوم و زمانی که در شهر "درسدن" (Dresden) زندانی بوده است، نگاشته. شهر آلمانی زیبا و تاریخی "درسدن" که به‌هیچ‌وجه جزو اهداف جنگی طبقه‌بندی نمی‌گشت، در بمباران سال 1945 توسط متفقین با خاک یکسان شد. در این بمباران بیش از هزار هواپیمای آمریکایی و انگلیسی حدود 3900 تُن بمب بر این شهر ریختند و "ونه‌گات" که خود در همان زمان در "درسدن" اسیر بوده، تعداد کشته‌های شهر را در کتاب "سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج"، صد و سی ‌و چهار هزار نفر اعلام کرده است. رقمی حتی افزون بر "هیروشیما" (Hiroshima). 
درنهایت "ونه‌گات" را که معتقد بود: "هميشه يك سر سيگار آتش است و يك سر ديگرش يك احمق"، سیگار نکشت، بلکه در سال 2007 و در سن هشتادوچهارسالگی در خانه‌ی خودش و براثر سقوط از ارتفاع درگذشت. 

3)
"بیلی پیل‌گریم" (Billy Pilgrim)؛ قهرمان داستان؛ که نام خانوادگی‌اش به معنی زائر و زیارت‌کننده است، دارای ذهنی است که می‌تواند در زمان سفر کند. او گذشته و آینده را مانند زمان حال درک می‌کند و از سیر داستان مشخص نیست که او واقعاً چنین توانایی منحصربه‌فردی را دارا است یا به‌واسطه‌ی آثار روانی جنگ دچار یک عارضه‌ی ذهنی توأم با توهم سفر در زمان شده است.
اما نکته‌ی جالب اینجا است که در ملاقاتی با ساکنان سیاره "ترالفامادور" (Tralfamador) می‌آموزد که چگونه با چنین قابلیتی کنار بیایید. او از ترالفامادوری‌ها یاد می‌گیرد که کلیت زمان را به‌عنوان یک خط‌راهه‌ی ثابت بپندارد که حتمی و نامنعطف است با این تبصره که همواره "رسم روزگار چنین است".

4)
شاید دستاورد خوانندگان  از داستان "سلاخ‌خانه‌ی‌ شماره‌ی پنج" درک این نکته باشد که تمام کشته‌شدگان فاجعه‌ی "درسدن" و از آن فراتر تمام انسان‌ها چه مرده و چه زنده، در مسیر تاریخ و در بازه‌ای از زمان همیشه حضور دارند و هیچ‌گاه نمی‌میرند. شاید نسخه‌ی "ترالفامادوری‌ها" بهترین درمان برای زندگی انسانی باشد:
“That's one thing Earthlings might learn to do, if they tried hard enough: Ignore the awful times and concentrate on the good ones.”
کتاب "سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج" در سال ۱۳۸۳ توسط "علی‌اصغر بهرامی (ع. ا. بهرامی)" ترجمه شد و در انتشارات "روشنگران و مطالعات زنان" به چاپ رسید. این ترجمه تاکنون به چاپ دهم و بیشتر رسیده است.
        

2