خوبی کتاب های ژاپنی اینه که نویسنده به طور خیلی نامحسوس ولی خوشایندی سعی می‌کنه وقایع مختلف رو با استفاده از دیدگاه‌های متفاوت ، مثل حلقه های زنجیر بهم وصل کنه. حتی برای شخصیت ها هم این موضوع صادقه. شما باید کاملا انتظار این رو داشته باشین که اولین شخصیت داستانتون حتی تو اخر قصه هم نقش داشته باشه ، حتی اگه داستانش تموم شده باشه....
کاملا مناسب یه روز بی‌دغدغه‌است ( بماند که من تو یه روز پرتشویش خوندمش😅)... داستانی ساده با افت و خیز های مخصوص ماکوتو شینکای :))
یه فنجون شیرقهوه ، یه پتوی گرم چهارخونه و یه آسمون پراز ابرهای بارون زا..... تو و گربه‌ات ....
یا لااقل عروسک گربه ایت :)))
اگه دوست دارین تو دوران مدرسه یه رمان حال خوب کن بخونین که هم ریدینگ اسلامپ نشین و هم اونقدر مشغول نشین که درس و امتحانا رو فراموش کنین ، این کتاب پیشنهاد من به شماست...
دوباره میخونمش ؟ صد در صد...
به امید دیدار دوباره بین صفحات کتاب ♡
        

          داستان در مورد زندگی تعدادی دختر/پسر و گربه هست که همشون در توکیو زندگی می کنند که سیر داستان در طول یکسال اتفاق میافته و ما به واسطه ی گربه ها از زندگی اونا آگاه میشیم ⚡️ 
یکی از دلایلی که شروع کردم به گوش دادن کتاب، وجود پیشی تو عنوان و جلد کتاب بود( وی یکcat person است🥺🐈❤️‍🔥)
خیلی کتاب شیرین و دلچسب و بانمکی هست و مفهوم زندگی رو به خوبی می رسونه✨️💓
        

          شروع داستان اول به هیچ وجه آدم رو جذب نمی‌کرد برای همین مدتی کتاب رو کنار گذاشتم تا اینکه دیروز دوباره رفتم سراغش و با خوندن داستان های بعد بیشتر به کتاب علاقه مند شدم و ۳ ستاره ای که به این کتاب دادم به دو دلیل است یکی شروع خسته کننده کتاب و دیگر اینکه داستان ها میتونست جزئیات بیشتری داشته باشه مخصوصا در مورد شخصیت ها.
همونطور که در توضیحات کتاب نوشته شده ۴ داستان مرتبط به هم هستند و در هر داستان روایت یک گربه و صاحبش آمده است و به طریقی تمام این گربه ها و آدم ها با هم در ارتباط هستند.
در آخر باید بگم که به اندازه ای که توقع داشتم از این کتاب لذت نبردم.
        

          خیلی کتاب گوگولی و ناناسی بود اگ عاشق گربه ایننن بخونین و غرق شین تو کلمات🥲🐈‍⬛
        

          کتاب بسیار فوق‌العاده زیبای است و زیبای ان وصف ناپذیر است
        

          بسم الله
« آنها و گوربا هایشان »
داستان داستانهای چندین شخصیت بود که بصورت موازی پیش می‌رفتند و در آخر تمام انشعاب ها بهم می‌رسیدند و در قلب خواننده جاری میشدند. گوربا ها حلقه وصل انسان های داستان بودند.
انسان هایی که هر کدامشان دردهایی داشتند، درد تنهایی،  بی هدفی ، عذاب وجدان و... . دردهایی که یک شبه حل نمی‌شوند و نیاز  بود که در گذر زمان حل شوند. گوربا ها همان قهرمان های کوچک داستان بودند که به انسان کمک میکردند زمان طولانی درد را تحمل کنند تا به آرامش برسند.
 خیلی آرامش بخش و بسیار روان بود چندین نکته ریز اجتماعی هم داشت( به زعم خودم) ولی در آخر با خودم گفتم چه چیزی دامنم را گرفت؟
 شاید همین که باعث شد زمانم را صرف خواب و تلف کردن وقتم با کار های عبث نکنم، کتاب کار خودش را کرده و مفید بوده.