معرفی کتاب گامبی سرباز اثر راب ج. هیز مترجم محمد عباس آبادی

گامبی سرباز

گامبی سرباز

راب ج. هیز و 1 نفر دیگر
4.8
4 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

7

ناشر
چترنگ
شابک
9786227342789
تعداد صفحات
356
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

کتاب گامبی سرباز، نویسنده راب ج. هیز.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به گامبی سرباز

یادداشت‌ها

بسم الله ا
          بسم الله الرحمن الرحیم

جدیدا خیلی نوشتن یادداشت‌هام رو لفت میدم، نمیدونم منتظر چی می‌مونم ولی برای این کتاب نیاز داشتم خودم رو اروم کنم چون هیجانش تازه بعد از تموم شدنش خودش رو نشون داد!

گامبی سرباز، جلد دوم هرگز نمیره. داستان حول محور دائیو لینگسن، رزم‌آرای معروف می گرده که درهم شکسته و از پا افتاده زندگی گذشته‌اش رو دور می‌ندازه تا فراموش کنه چه کاری کرده. عذاب وجدان تصمیم‌های که گرفته و نتایجی که اون تصمیمات به بار آوردن روی شونه‌های نحیف دائیو زیادی سنگینی می‌کنن و اون هیچ راهی برای فرار از مشکلاتش نمی‌شناسه. خب تقریبا هیچ راهی جز مست شدن و شطرنج بازی کردن با پیرمردای که میخوان شانسشون رو امتحان کنن.

نقطه مقابل دائیو، ناتسوکو الهه فرصتهای از دست رفته و چیزهای گمشده است که توی مسابقه تیانجون شرکت کرده و اصلا قصد نداره دست از سر دائیو برداره. چون اون عزیزترین دارایی‌ش رو گرو گذاشته و دائیو هم خواستار پس گرفتن فرصتیه که از دست داده.

روند کتاب به نسبت جلد اول، سیر آروم‌تر و منسجم‌تری داره، اطلاعات زیادی می‌ده و حفره‌های رو هم نگه می‌داره تا خواننده خودش اطلاعات رو کنار هم بذاره و به  نتیجه‌ برسه. درسته خوندنش طول کشید اما واقعا چسبید، مخصوصا اخرش که دیگه اَشکم رو در آورد و نفرین کنان کتاب رو بستم.
واقعا کار راب جونی خوبه، خبرها حاکی از اینکه جلد سوم حتی از این جلدم بهتره که من برای خوندنش از خدا طلب مدد می‌کنم.
دیگه همه نفری یه دونه فیلم چینی یا انیمه ژاپنی دیدیم و می‌دونیم خیلی خداهایِ مهربون و گوگولی ندارن و کفه ترازو بیشتر به سمت خودخواهی و ظلم کردناشون مایله. ناتسوکو خدای این داستان واقعا رو اعصابم پیاده روی می‌کرد اما انصاف رو بخوام رعایت کنم تنها کسی بود که از پس دائیو بر اومد و مجبورش کرد از قالب یه جلبک صحرای بی خاصیت در بیاد و دوباره بشه همون رزم آرای معروف که لرزه به تن بزرگترین سپهسالارا مینداخت.
چندتا از شخصیت های جلد اول توی این کتاب بودن که بودنشون مایه مسرت قلبی ما بود( مخصوصا یانمی خوشگله که خداوند او را برای ما و قلوب دلدادگانش نگه دارد)

پ‌ن1: اگر از جلد اول خوشتون نیومد ازتون میخوام یه فرصت دیگه به این مجموعه بدید. قلم نویسنده به نسبت جلد اول خیلی بهتر شده بود و برای توضیح و توصیف واقعا تلاشش رو کرده بود.
پ‌ن2:من خیلی دلم نمیخواست دائیو به چیزی که میخواست برسه، اصلا معنی هم نداشتا ولی خب خیلی هم قرار نیست نویسنده باب دل من حرکتی بزنه.
پ‌ن3:شخصیت های مرد این جلد یکی از یکی نازنین تر بودن! از لی‌بانگ بگیر تا حتی ضرب الاجل که اسمشم تن ادم رو می لرزونه. دستمم نمی رسه از کارگردانای ژاپنی تقاضا کنم انیمه اش کنن ما یه چیز درست و حسابی ببینیم بعد از قرن ها.
پ‌4: من این کتاب رو موازی با جنگ تریاک خوندم، هیجان جنگ تریاک خیلی بیشتر بود اما منطق داستانی گامبی سرباز خیلی خیلی قوی تر بود و اصلا توی یه سطح نبودن. تازه هیجان این جلد وقتی شروع میشه که شما تمومش می کنید و زل می زنید به دیوار تا هضم کنید دقیقا چی شده و از فکر به جلد بعدی شب خوابتون نبره.
پ‌5: گذشته دائیو بغضیم کرد، اینقدر این بچه طفلی بوده و سختی کشیده که نتونستم اون بخشا رو همینطوری بخونم. دلم میخواست برم بغلش کنم بگم چقدر تو زجر کشیدی، فقط یه بچه بی پناه بودی! اما خب یانمی خوشگله اونجا بود و کارشم خوب بلد بود.

پ‌ن6: اگر یادداشتم باعث شد فکر کنید خیلی دارم تعریف میکنم و دارم گولتون می زنم اشتباه فکر نکنید، هدفم واقعا اینکه بخونید این کتاب رو. ولی هر چی نوشتم راسته( اصلا نیازی به اغراق نداره این جلد)
        

13

فاطیما

فاطیما

1404/1/30

          " من دیگر یک مهره نبودم ، من بازیکن بودم " 

ایندفعه سوار بر اژدهای اساطیری بار دیگر پرواز کردیم تا به هوسا برسیم و داستان تنها بازمانده ی جنگی را پیدا کنیم که حال نقاب از صورت برداشته و سعی دارد هویت واقعی خود و میراثش را به فراموشی بسپارد.
دائیو لینگسن ، هنر جنگ ...
دائیو ، یا یو ، می‌خواست هر چقدر هم سخت ، از هنر جنگ بودن فاصله بگیرد. تاکتیک هایش را با قمار روی شراب روی صفحه شطرنج پیاده کند و تا عمر دارد ، متواری بماند و هنر جنگ را ، همانی که روی سرش جایزه بزرگی است ، به خاک بسپارد.
ولی خدایان همچین برنامه ای ندارند...
جنگ است بر سر حکمرانی بر بهشت. منطقی نیز هست ، باتو ، خدای جنگ ، تیانجون ( حاکم ) بهشت است و در یک قرن حکومتش ، زمین را به آشوب کشیده و حالا خدایان دیگر قصد دارند جای او را بگیرند. البته که با رای گیری نمی‌شود تیانجون بعدی را برگزید ، بنابراین مسابقه ای برگزار می‌کنند. هر یک از خدایان و الهه ها باارزش ترین شیء خود را گرو میگذارند تا باتو آنها را پنهان کند. سپس هر یک ، از میان فانیان زمینی قهرمانی برمی‌گزینند تا اشیاء را بیابد ( یا در صورت لزوم بدزدد ) .
ناتسکو ، خدای فرصت های از دست رفته ، دائیو را برمیگزیند.... 

چقدر دوستش داشتم ، حالا که تمام شده ، حس زمینی را دارم که با شمشیر اِسِن (خدای اساطیری رویاها) از بهشت جدا شده. برعکس کتاب اول که فقط هدف به تخت شاهی نشاندن وولونگ برای شخصیت اصلیمان مهم بود و خیلی اوقات انسانیت زیرپا گذاشته میشد ، در این کتاب ، دائیو لینگسن خود نماد سرباز شکست خورده بود. نماد مردم جنگ زده. جنگی که او را ، چه بسا متفاوت تر از بقیه ، نابود کرد و همه چیزش را از او گرفت. وقتی ناتسکو به سراغش آمد ، قول داد در ازای مسابقه چیزی را به او برگرداند که دائیو خیلی وقت پیش از دست داده و زندگی اش بدون آن به خماری و فلاکت افتاده بود ؛ و این شد هدف جدید یو.
دائیو بزرگ شد ، لحظه ای که فهمید دیگر نخ عروسک خیمه شب بازی به بازوانش وصل نیست. لحظه ای که پی برد می‌تواند میراثش را پشت سر بگذارد بدون نگرانی از عواقب دردآور آن... فهمید درد کشیدن راه خوبی برای به یاد سپردن آموزه ها نیست...
واقعا خوب بود ، شوکه کننده بود اما نه به اندازه جلد اول. ولی پایان شادتری نسبت به قبلی داشت و این موضوع دوست داشتنی ترش میکرد.
از دستش ندید.
به امید دیدار دوباره بین صفحات کتاب♡


        

15