یادداشت فرشته سجادی فر

بسم الله ا
        بسم الله الرحمن الرحیم

جدیدا خیلی نوشتن یادداشت‌هام رو لفت میدم، نمیدونم منتظر چی می‌مونم ولی برای این کتاب نیاز داشتم خودم رو اروم کنم چون هیجانش تازه بعد از تموم شدنش خودش رو نشون داد!

گامبی سرباز، جلد دوم هرگز نمیره. داستان حول محور دائیو لینگسن، رزم‌آرای معروف می گرده که درهم شکسته و از پا افتاده زندگی گذشته‌اش رو دور می‌ندازه تا فراموش کنه چه کاری کرده. عذاب وجدان تصمیم‌های که گرفته و نتایجی که اون تصمیمات به بار آوردن روی شونه‌های نحیف دائیو زیادی سنگینی می‌کنن و اون هیچ راهی برای فرار از مشکلاتش نمی‌شناسه. خب تقریبا هیچ راهی جز مست شدن و شطرنج بازی کردن با پیرمردای که میخوان شانسشون رو امتحان کنن.

نقطه مقابل دائیو، ناتسوکو الهه فرصتهای از دست رفته و چیزهای گمشده است که توی مسابقه تیانجون شرکت کرده و اصلا قصد نداره دست از سر دائیو برداره. چون اون عزیزترین دارایی‌ش رو گرو گذاشته و دائیو هم خواستار پس گرفتن فرصتیه که از دست داده.

روند کتاب به نسبت جلد اول، سیر آروم‌تر و منسجم‌تری داره، اطلاعات زیادی می‌ده و حفره‌های رو هم نگه می‌داره تا خواننده خودش اطلاعات رو کنار هم بذاره و به  نتیجه‌ برسه. درسته خوندنش طول کشید اما واقعا چسبید، مخصوصا اخرش که دیگه اَشکم رو در آورد و نفرین کنان کتاب رو بستم.
واقعا کار راب جونی خوبه، خبرها حاکی از اینکه جلد سوم حتی از این جلدم بهتره که من برای خوندنش از خدا طلب مدد می‌کنم.
دیگه همه نفری یه دونه فیلم چینی یا انیمه ژاپنی دیدیم و می‌دونیم خیلی خداهایِ مهربون و گوگولی ندارن و کفه ترازو بیشتر به سمت خودخواهی و ظلم کردناشون مایله. ناتسوکو خدای این داستان واقعا رو اعصابم پیاده روی می‌کرد اما انصاف رو بخوام رعایت کنم تنها کسی بود که از پس دائیو بر اومد و مجبورش کرد از قالب یه جلبک صحرای بی خاصیت در بیاد و دوباره بشه همون رزم آرای معروف که لرزه به تن بزرگترین سپهسالارا مینداخت.
چندتا از شخصیت های جلد اول توی این کتاب بودن که بودنشون مایه مسرت قلبی ما بود( مخصوصا یانمی خوشگله که خداوند او را برای ما و قلوب دلدادگانش نگه دارد)

پ‌ن1: اگر از جلد اول خوشتون نیومد ازتون میخوام یه فرصت دیگه به این مجموعه بدید. قلم نویسنده به نسبت جلد اول خیلی بهتر شده بود و برای توضیح و توصیف واقعا تلاشش رو کرده بود.
پ‌ن2:من خیلی دلم نمیخواست دائیو به چیزی که میخواست برسه، اصلا معنی هم نداشتا ولی خب خیلی هم قرار نیست نویسنده باب دل من حرکتی بزنه.
پ‌ن3:شخصیت های مرد این جلد یکی از یکی نازنین تر بودن! از لی‌بانگ بگیر تا حتی ضرب الاجل که اسمشم تن ادم رو می لرزونه. دستمم نمی رسه از کارگردانای ژاپنی تقاضا کنم انیمه اش کنن ما یه چیز درست و حسابی ببینیم بعد از قرن ها.
پ‌4: من این کتاب رو موازی با جنگ تریاک خوندم، هیجان جنگ تریاک خیلی بیشتر بود اما منطق داستانی گامبی سرباز خیلی خیلی قوی تر بود و اصلا توی یه سطح نبودن. تازه هیجان این جلد وقتی شروع میشه که شما تمومش می کنید و زل می زنید به دیوار تا هضم کنید دقیقا چی شده و از فکر به جلد بعدی شب خوابتون نبره.
پ‌5: گذشته دائیو بغضیم کرد، اینقدر این بچه طفلی بوده و سختی کشیده که نتونستم اون بخشا رو همینطوری بخونم. دلم میخواست برم بغلش کنم بگم چقدر تو زجر کشیدی، فقط یه بچه بی پناه بودی! اما خب یانمی خوشگله اونجا بود و کارشم خوب بلد بود.

پ‌ن6: اگر یادداشتم باعث شد فکر کنید خیلی دارم تعریف میکنم و دارم گولتون می زنم اشتباه فکر نکنید، هدفم واقعا اینکه بخونید این کتاب رو. ولی هر چی نوشتم راسته( اصلا نیازی به اغراق نداره این جلد)
      
88

12

(0/1000)

نظرات

چرا تا من میام فراموش کنم و به زندگی برگردم براش یادداشت نوشتییی 
هر آنچه از سر گذراندم مقابل چشمانم تازه شد😕😂
1

0

چون  بحثش رو کشیده بودی تو گروه یادم افتاد ننوشتم 

0