معرفی کتاب آسیب مغزی اثر فریدا مک فادن مترجم مریم علیزاده میلانلو

آسیب مغزی

آسیب مغزی

فریدا مک فادن و 1 نفر دیگر
4.2
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

9

شابک
9786004616690
تعداد صفحات
336
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        دکتر چارلی مک‌کنا، ‌بعد از سال‌ها تلاش،‌ بالاخره همه‌چیز به دست آورده است. کسب‌وکاری موفق در جایگاه متخصص پوست؟ تیک. آپارتمان بزرگ مشرف به سنترال پارک؟ تیک. شوهر وکیل خوش‌تیپ؟ دو تا تیک.

بعد یک شب،‌ گلوله‌ای سمت راست جمجمه‌اش را می‌شکافد و او همه‌چیزش را از دست می‌دهد.

چارلی که تلاش می‌کند از آسیب مغزی‌اش بهبود یابد،‌ کم‌کم متوجه می‌شود اتفاقات آن شب سرنوشت‌ساز در سمت آسیب‌دیدۀ مغزش به دام افتاده‌اند. حالا او باید تکه‌های پازل را کنار هم بچیند تا هویت مردی را کشف کند که سعی کرد او را بکشد… پیش از آنکه مرد بتواند کاری را که شروع کرده به پایان برساند.
      

لیست‌های مرتبط به آسیب مغزی

نمایش همه

یادداشت‌ها

          این کتاب نسبت به سایر کتاب‌های فریدا مک‌فادن  هیجان کمتری داشت. در حقیقت، اصلا پلات‌تویست غافلگیرکننده‌ای نداشت و برای اولین، حدسم کاملاً درست از اب دراومد😁
با این حال، همچنان کتاب خیلی خوبی بود و از خوندنش لذت بردم. زندگی بیماری که ناتوان شده و از آسیب مغزی رنج می‌بره، صددرصد سخته ولی سخت‌تر از اون، اینه که در قالب کلمات  این رنج رو به تصویر بکشی. و فریدا مک‌فادن هنرمندانه این کارو انجام داده. روند کتاب طوری بود که با پیشرفت حرکتی شخصیت داستان، منم انرژی می‌گرفتم و اخر داستان هم به خوبی به پایان رسید.  پایان کتاب هم دوست داشتم.
خلاصه‌ی داستان بدون اسپویل: داستان این کتاب در مورد دکتر پوستی به نام  چارلیه که توی دهه‌ی سوم زندگیش قرار داره.
چارلی کاملا خودش رو وقف کارش کرده. به صورت کاملا عجیب، با مردی جذاب و خوشتیپ به نام کلارک آشنا و این آشنایی کوتاه مدت منجر به ازدواج میشه. ازدواجی که چارلی کم‌کم از انجامش پشیمون میشه. علاوه بر اون، چارلی توی محل کارش هم چند بار مورد تهدید قرار می‌گیره. 
تا اینکه یه شب، فرد ناشناسی توی خونه‌ی چارلی بهش حمله و با اسلحه بهش شلیک می‌کنه. چارلی به طرز معجزه‌آسایی از این حمله جون سالم به در می‌بره  ولی دچار آسیب مغزی سختی میشه. اصلا نمی‌تونه از سمت چپ بدنش استفاده کنه و به سختی حرف می‌زنه.
در حالی که چارلی توی بیمارستان مشغول انجام فیزیوتراپی و توان‌بخشیه،  پلیس به دنبال فردیه که بهش شلیک کرده. آیا چارلی می‌تونه دوباره روی پاهاش بایسته و  به یاد بیاره کی بهش شلیک کرده؟ آیا پلیس موفق میشه فرد ناشناس رو دستگیر کنه؟ 
        

0