معرفی کتاب چایت را من شیرین می کنم اثر زهرا اسعدبلنددوست

چایت را من شیرین می کنم

چایت را من شیرین می کنم

4.1
449 نفر |
163 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

25

خوانده‌ام

1,103

خواهم خواند

215

شابک
0000000130676
تعداد صفحات
367
تاریخ انتشار
1398/9/30

توضیحات

کتاب چایت را من شیرین می کنم، نویسنده زهرا اسعدبلنددوست.

یادداشت‌ها

mavi

mavi

1401/6/9 - 18:25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        «حسام، سارای کافر را از آلمان به ایران کشاند و امیرمهدی شد و به کربلا برد»💚
داستانی روان و گیرا که بر خلاف قلم فانتزی نویسنده، محتوای خوبی داشت.
چیزی که زیاد به دل من نشست، هدایت خوب داستان توسط نویسنده بود.🌱
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

43

عاطفه مجیدی

عاطفه مجیدی

1401/4/7 - 13:20

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        قلم نویسنده و سیر داستان جذابه و می‌تونید یک سره واژه ها رو نوش جان کنید اما اگه مخالف سرسخت داستانِ صورتی، فانتزی و کلیشه ای هستید احتمال این که از یک جای داستان به بعد بر مذاقتون خوش نیاد، هست!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

24

زهرا

زهرا

1403/5/22 - 16:56

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

15

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        《حسام سارای کافر را از المان به ایران کشاند و امیرمهدی شد و به کربلا برد.
حالا من ماندم و گوش دادن های  شبانه به نجوای قرآنش...
تماشای عکس های پرشورش...
عطر گلاب مزار پر فروغش...
آنجا من ماندم و دو انگشتر.》
سیر کتاب طوری بود که فکر نمیکردم در اخر اینطوری بشه،  دوست‌داشتنی، دوست‌داشتنی و غم‌ناک، برای سارایی که تازه زندگی رو حس کرده بود:)
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

سید مهدی فاضلی

سید مهدی فاضلی

1402/11/24 - 17:55

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          چایت را من شیرین میکنم به قلم زهرا بلنددوست،داستان دختری به نام سارا است که در کودکی وطن را به مقصد آلمان همراه با خانواده اش ترک میکند. پدر او عضو گروهک منافقین و فدایی رجوی و مادر او مذهبی ساده ای که دینش در سجاده و تسبیح خلاصه میشود.سارا بزرگ می‌شود و همزبانی برای خود پیدا نمیکند جز برادر بزرگترش دانیال.مهر و محبت مثال زدنی بین این خواهر و برادر شکل می‌گیرد و به واسطه رفتار پدر و اخلاق مادر از هر مسلمانی متنفر میشوند.
اما روال زندگی سارا به واسطه مسلمان شدن ناگهانی دانیال و عضویت او به گروهک داعش شکل دیگری پیدا میکند. با غیب شدن دانیال و رفتن او از آلمان ،خواهر دلباخته به جستجوی برادرش میپردازد تا خبری از تنها دلیل زندگی اش پیدا کند که به این واسطه درگیر اتفاقات مختلفی میشود که سرانجام آنها عاشق شدن است.یک عشق حقیقی.

روان بودن و تغییرات ناگهانی در داستان باعث افزایش جذابیت کتاب شده است و برای افرادی که به ژانر احساسی علاقه مند هستند مناسب است.

برشی از کتاب:
-من از چایی متنفرم...جمعش کن..
لبخند زد.
+متنفرین...یا ازش میترسین؟!
ابروهایم گره خورد و صدایم خش برداشت.
-میترسم؟از چای؟
لبخند روی لبش پر رنگ تر شد.
+اوهوم..آخه ما مسلمونا زیاد چای میخوریم.
سکوت بر دهانم نشست.او از کجا می دانست که دلیل تنفرم از چای مسلمانان بودند؟ از این موضوع فقط دانیال خبر داشت.


        

9