جوانمرد، نام دیگر تو

جوانمرد، نام دیگر تو

جوانمرد، نام دیگر تو

عرفان نظرآهاری و 3 نفر دیگر
4.1
37 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

74

خواهم خواند

10

شابک
9789646181939
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1398/3/13

توضیحات

        هزاران معجزه میان آسمان و زمین معطل است. دستی باید تا معجزه ها را فرود آورد و آن دست جوانمرد است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به جوانمرد، نام دیگر تو

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به جوانمرد، نام دیگر تو

یادداشت‌ها

          همان طور که از نام کتاب پیداست، جوانمرد نام دیگر تو کتابیست در مورد جوانمرد و جوانمردی. نظرآهاری کتاب را با جست و جوی ردپای جوانمردی در زمین و زمان آغاز می کند و در این مسیر به تعاریف مختلف جوانمردی چون عیاران، سربداران، اخیان، لوتیان، پهلوانان، صوفیان و... می پردازد. و در نهایت با معرفی شیخ ابوالحسن خرقانی به عنوان جوانمردی راستین ، چهل روایت مختلف را درباره او با نثری دلنشین و کوتاه بیان می کند.

 

* این کتاب را برای بار سوم بود که می خواندم. نمی دانم جذاب بودن این کتاب را باید به نوع بیان دلنشین عرفان نظرآهاری نسبت بدهم یا آشنا بودن با ابوالحسن خرقانی و آرامگاه او از دوران کودکی و یا فرد بسیار عزیزی که خواندن این کتاب را به من پیشنهاد داد...

یادم می آید نادر ابراهیمی در یکی از قسمت های کتاب "چهل نامه ی کوتاه به همسرم " نوشته بود که با قاب کردن عکس ها و به در و دیوار زدن خاطره ها مخالف است. چون این کار تنها چهره ی عزیزان و خاطرات زیبا را برای ما عادی می کند. این بار بعد از خواندن این کتاب داشتم به این فکر می کردم که بارها با بعضی از روایات این کتاب در آرامگاه خرقانی روبه رو شده بودم ولی طبق عادت، به سادگی از آن ها گذشته بودم...  

 

- روایت سی و نهم

آن پیرمرد همیشه خاموش بود و هیچ وقت سخن نمی گفت. اما آن روز سخن گفت. آن روز که جوانمردان از او درباره ی خدا پرسیدند، درباره ی آنکه چگونه می توان خدا را به دست آورد. پیرمرد گفت: خدا هر روز چیزی به شما می دهد،تا شما را از سر خویش باز کند، تا خود را به شما ندهد. اما شما به هیچ به هیچ، به هیچ چیز مشغول نشوید. بروید و با خدا مصر باشید تا شما را به چیزی از سر خود باز نکند. از او تنها خودش را بخواهید و تنها با خودش خرسند شوید.


        

1

          کتاب «جوانمرد نام دیگر تو» نوشته خانم «عرفان نظرآهاری» و تصویرگری آقای «سید میثم موسوی»، برنده جایزه ادبی «جعفر پایور» در سال 1387 است.
شورای عالی کتاب کودک به منظور تشویق بازنویسان و بازآفرینان ادبیات کهن فارسی مکتوب و شفاهی که آثار ارزشمندی را برای کودکان و نوجوانان آورده اند، جایزه‌ای با عنوان «جعفر پایور» ‌بنیان نهاده است.
گروه بررسی «آثار بازنویسی و بازآفرینی از ادبیات کهن برای کودکان و نوجوانان» با تایید فروغ الزمان جمالی (موسس جایزه و همسر مرحوم جعفر پایور» نامزد دریافت این جایزه را از میان آثار چاپ شده سال انتخاب و با ذکر دلیل به کمیته بررسی، پژوهش، و نقد شورای کتاب کودک معرفی می‌کند. کمیته بررسی، پژوهش و نقد، آثار را در اختیار کمیته جوایز شورا قرار می‌دهد و این کمیته مسئولیت تایید نهایی و معرفی بازنویس‌/‌بازآفرین به شورای برنامه و اجرای ادبیات کودکان و نوجوانان را برعهده می‌گیرد. (www.ketabak.org)
«عرفان نظرآهاری» نویسنده و شاعر، متولد 1353 در تهران. او دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی است. آثار متعددی از او منتشر شده است. کتابهای او به زبان انگلیسی، فرانسه، ترکی، عربی و ... ترجمه شده. وی تا کنون جوایز بسیاری را از آن خود کرده است. از جمله: جایزه ادبی پروین اعتصامی، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب فصل ... و نیز لوح افتخار IBBY  (دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان) در اسپانیا. او یکی از نویسندگان کتاب «داستان صلح» است که در کره‌جنوبی به چاپ رسیده است. نظرآهاری هم اکنون به تدریس در دانشگاه‌ها و مراکز علمی و آموزشی مشغول است. (www.nooronar.com)
این کتاب حاوی مطالب و نکاتی است که جوانمردان انجام می‌دهند. ولی نکته‌ای که باید مد نظر داشت این است که:
«این دفتر و جوانمرد این خطوط، نه عیار است و نه راهزن، نه زنجیر می‌گسلاند و نه معرکه می‌گیرد؛ نه بساط انداز است و نه مداح و نه داستان پرداز. نه «کاکارستم» است و نه «داش آکل». 
این جوانمرد، اما جوانمردی دیگر است. هم زن است و هم مرد، هم کودک است و هم کهنسال.
این جوانمرد شاید مردی هزار ساله است و شاید نوزادی که هنوز زاده نشده است، و شاید طبیبی که با دستهایش معجزه می‌آفریند.
این جوانمرد شاید پیرزنی است در همسایگی شما و شاید مادری است که تو فرزند اویی.»
در واقع به نظر من می‌خواهد بگوید که جوانمرد و جوانمردی چیزی نیست که در افسانه‌ها و داستان‌ها باشد. در همین زندگی عادی خودمان هم وجود دارد. خود ما هم می‌توانیم جوامرد باشیم. فقط باید راه و رسم آن را بلد باشیم.
این کتاب دارای چهل داستان یا روایت است که از چهل ویژگی و اخلاق جوانمرد و جوانمردی پرده بر‌می‌دارد و آن‌ها را بیان می‌کند.
ویژگی‌هایی مانند شاد کردن دل دیگران، کمک به دیگران بدون در نظر گرفتن نام و نشانی افراد، احساس مسئولیت و همدردی نسبت به تمامی افراد جهان، همیشه با خدا بودن و خدا را مد نظر داشتن، دوری از حسد و خود‌خواهی و ریا و ... . 
در وبسایت رسمی خانم نظرآهاری به نشانی www.nooronar.com در رابطه با کتاب اینچنین می‌خوانیم:
«این کتاب در پی آن است که در پیکر مفهوم جوانمردی که در این زمان نهفته و نیمه جان است، نفسی تازه بدمد. نویسنده پس از مقدمه‌ای درباره‌ی جوانمردی، به زندگی و شرح حال «ابوالحسن خرقانی» عارف بزرگ قرن پنج، در مقام جوانمردی ماندگار تاریخ، از حوزه جوانمردان صوفی پرداخته است. این کتاب شامل 40 روایت عرفانی است.»
شاید بتوان شعر زیبای سعدی را برای روایت یازدهم و یا کل کتاب آورد.
در اینجا روایت یازدهم را می‌آورم و پس از آن شعر زیبای سعدی را:
«مردی به نزد جوانمرد آمد و گفت: تبرکی می‌خواهم، جامعه‌ات را، تا من نیز از جوانمردی بهره‌ای ببرم.
جوانمرد گفت: جامه‌ی مرا که بهایی نیست. اما سوالی دارم، سوالم را پاسخ ‌گو، جامه‌ی من برای تو.
مرد گفت: بپرس.
جوامرد گفت: اگر مردی چادر زنی را بر سر کند، زن خواهد شد؟
مرد گفت: نه.
جوامرد گفت: اگر زنی جامه مردان بپوشد، چطور، مرد می‌شود؟
مرد گفت: نه.
جوانمرد گفت: پس در پی آن نباش که جامه جوانمردان را بر تن کنی که اگر پوست جوانمرد را نیز بر تن کشی، سودی نخواهد داشت؛ زیرا جوانمردی به جان است نه به جامه.»

تن آدمی شریف است به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی / چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت / حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد / که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی / که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد / همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند / بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت / به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم / هم از آدمی شنیدم بیان آدمیت

امین پازوکی ۱۳۹۲/۹/۲۴
        

4