The Angel's Game

The Angel's Game

The Angel's Game

4.4
18 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

35

خواهم خواند

34

ناشر
Doubleday
شابک
9780385528702
تعداد صفحات
531
تاریخ انتشار
1388/3/25

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        From master storyteller Carlos Ruiz Zafon, author of the international phenomenon The Shadow of the Wind, comes The Angel’s Game — a dazzling new page-turner about the perilous nature of obsession, in literature and in love.

The whole of Barcelona stretched out at my feet and I wanted to believe that when I opened those windows — my new windows — each evening its streets would whisper stories to me, secrets in my ear, that I could catch on paper and narrate to whomever cared to listen…

In an abandoned mansion at the heart of Barcelona, a young man, David Martin, makes his living by writing sensationalist novels under a pseudonym. The survivor of a troubled childhood, he has taken refuge in the world of books and spends his nights spinning baroque tales about the city’s underworld. But perhaps his dark imaginings are not as strange as they seem, for in a locked room deep within the house lie photographs and letters hinting at the mysterious death of the previous owner.

Like a slow poison, the history of the place seeps into his bones as he struggles with an impossible love. Close to despair, David receives a letter from a reclusive French editor, Andreas Corelli, who makes him the offer of a lifetime. He is to write a book unlike anything that has ever existed — a book with the power to change hearts and minds. In return, he will receive a fortune, and perhaps more. But as David begins the work, he realizes that there is a connection between his haunting book and the shadows that surround his home.

Once again, Zafon takes us into a dark, gothic universe first seen in The Shadow of the Wind and creates a breathtaking adventure of intrigue, romance, and tragedy. Through a dizzyingly constructed labyrinth of secrets, the magic of books, passion, and friendship blend into a masterful story.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به The Angel's Game

نمایش همه

یادداشت‌ها

10

          پس از خواندن سایه باد، بلافاصله خواندن بازی فرشته را آغاز کردم. 
سایه باد ۴۸۷صفحه‌ داشت و خواندنش۱۲روز به درازا انجامید، اما بازی فرشته با ۵۳۱صفحه در ۶ روز به پایان رسید. 
زافون در بازی فرشته من را میخکوب پای کتابش نگه داشت. 
من با یک نمره ارفاق برای سایه باد پنج ستاره کامل را درج کرده بودم، و دلیل ارفاقم: نشانه‌هایی بود که دیدم زافون در انتهای کتاب با تمام توان در حال تلاش جهت بازپس گرفتن اثرش از بورخس، اکو و گابو بود. 
آقای زافون، یادت گرامی و آن نمره‌ی ارفاق نوش جانت.
حدسم کاملا درست بود. زافون سبکش را در بازی فرشته تغییر داد، و رمانش را بر پایه‌ی یک رئالیسم جادویی تمام عیار نوشت. درسته که در انتهای کار با یک پاراگراف به بورخس ادای احترام کرد و ضدقهرمانش(کورلی) همان ابرقهرمان خانم سیمون دوبوار در شاهکارش «همه می‌میرند» بود، اما او در بازی فرشته خودش بود.  
با اذعان به این‌که سلایق مختلف است، به هیچ‌وجه درک نمی‌کنم چرا بازی فرشته به نسبت سایه باد مورد اقبال خواننده‌ها واقع نشده! دست‌کم آن‌طور که مشخصه خواننده‌ها موقع نمره دادن دست‌شان لرزیده و شاید هم دل‌شان خواسته کمی خسیس بازی درآوردند، اما من بر خلاف سایه باد، بدون ارفاق یا هرگونه لطفی، پنج ستاره برای بازی فرشته منظور می‌کنم. از ادامه دادن این مجموعه‌ خرسندم و قطعا بلافاصله به سراغ عنوان سوم مجموعه‌ خواهم رفت.
بازی فرشته دومین عنوان از مجموعه‌ی گورستان کتاب‌های فراموش شده است.
همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم یک رئالیسم جادویی تمام عیار است و نه نیم‌بند همانند آن‌چه در سایه باد خواندیم. داستان کتاب کاملا مستقل از سایه باد است، اما اگر بخواهم به دوستان خود پیشنهادی ارائه کنم: قطعا آن‌ها را به خواندن به ترتیب مجموعه دعوت خواهم نمود. 
وقایع داستان همچنان در بارسلونا به وقوع می‌پیوندد اما سال‌ها قبل از وقایع سایه باد. 
آقای سمپره(پسر) در بازی فرشته، همان آقای سمپره(پدر) در سایه باد است. جز شهر و المان‌های آن و کتاب‌خانه‌ی آقای سمپره، شخصیت‌ها کاملا متفاوت هستند و نویسنده نیز خط داستانی جدید و متفاوتی به نسبت سایه باد را جلو می‌برد.
جاودانگی، جاه‌طلبی، ایمان و تنهایی، خمیرمایه‌ی زافون برای داستانش هستند.
زافون برخلاف استادش گابو، در رئالیسم‌جادویی صاحب سبک نیست، و البته تلاشی هم برای شخصی‌سازی این سبک برای خود حداقل در این کتاب انجام نداد. آسمان، رد خون، آینه و چشم، المان‌هایی هستند که او برای سفرهای خود بین دو دنیا از آن‌ها بهره گرفت.
داوید مارتین، با اختلاف شخصیت محبوب من در داستان است.
داوید شخصیت اصلی و قهرمان زافون است، اما با دنیل تفاوت‌هایی دارد، که این تفاوت‌ها شاید با سلیقه‌ی برخی خواننده‌ها سازگار نباشد. او همانند دنیل همیشه مهربان نیست که همه به او دل ببندند و عاشقش شوند، خودسر است و تا حدودی مغرور، اما من دوستش داشتم چون شخصیتی استوار بود یا دست‌کم تلاش می‌کرد قوی باقی بماند و سقوط نکند. او من را به یاد کافکا(ابرقهرمان موراکامی در کافکا در ساحل) می‌انداخت.
بارسلونای زافون بوی غم می‌دهد و تنهایی...
هم‌چنان دلم می‌خواهد بارسلونا را ببینم، در کافه‌هایش بنشینم و به کتاب‌فروشی‌هایش سرکی بکشم، اما قطعا بارسلونا هرچه که باشد دیگر آن‌ بارسلونا نیست... شهر عیش است و شادی، شهر موسیقی‌ست و مشروب و رقص، شهری زنده که شب‌هایش زنده است، اما تفاوت قطعا وجود دارد همان‌طور که بندرلنگه‌ای که در واپسین‌ روزهایی که در ایران بودم با بندرلنگه‌ای که احمدمحمود توصیف می‌کرد یکی نبود.
حرف آخر
برای خواننده‌هایی چون من که شیفته و کشته مرده‌ی سبک رئالیسم جادویی هستند، این حرف تکراری‌ست و امیدوارم حرف‌های تکراری‌ من را ببخشند... خواننده‌ی داستان به این سبک نباید دنبال چرایی‌ها باشد. نویسنده حرف خود را می‌زند، در لا به لای حرف‌هایش کلید‌هایی برای اهل ایمان می‌گنجاند و برای همیشه کتابش را می‌بوسد و کنار می‌گذارد. این خواننده است که باید پس از اتمام کتاب با استفاده از کلیدهایی که یافته به دنبال پاسخ برای سوال‌های بی‌جوابش آن‌هم به کمک قوه‌ی تخلیلش باشد. اگر کلیدها را نیافت و یا همچنان سوال‌های بی‌جواب در ذهنش باقی ماند، ارجاعش می‌دهم به مصاحبه‌ی هاروکی موراکامی(نویسنده محبوبم)، دوباره بخوان، سه باره بخوان، چهار باره بخوان و ... .
اما اگر شخصی با این سبک بیگانه باشد، تا نویسنده از دنیایی به دنیای دیگر می‌پرد، خواننده به زمین و زمان فحش می‌دهد: یعنی چه؟ چه معنی داشت؟ این دیگه چیه؟ و ... .
پس اگر عزیزی دلش نمی‌خواهد از دنیای رئال خارج شود، پیشنهاد می‌کنم از خواندن چنین کتاب‌هایی دست بکشد و وقت خود را به بطالت نگذارند.
        

21

زینب

1403/7/16

          چند ماه پیش سایه‌ی باد رو خوندم، عاشقش شدم و با تموم‌شدنش خیلی غصه خوردم. برای همین هم تصمیم گرفتم تا مدت‌ها نرم سراغِ کتاب بعدیِ این مجموعه.
ولی خب آدم تا کی می‌تونه در برابرِ این وسوسه‌ طاقت بیاره؟🫠

«بازیِ فرشته» دومین کتاب از مجموعه‌ی گورستان کتاب‌های فراموش‌شده است.
داستانِ این کتاب درباره‌ی نویسنده‌ایه به اسمِ «داوید مارتین». پسری که تمامِ زندگیش تنها بوده ولی همیشه آرزوهای بزرگی برای خودش داشته. 

داوید هر جایی که تو زندگی احساس می‌کنه روزنه‌ی امیدی رو پیدا کرده، بدتر و سخت‌تر از قبل شکست می‌خوره. در واقع با خوندنِ این کتاب بیشتر از هر چیزی، با کابوس زندگی داوید همراه می‌شیم؛ با تمامِ احساسات تلخی که می‌شه تجربه کرد.
درست تو دورانی که داوید تو سراشیبیِ سقوط و غرق شدنه، وقتی کاملا از همه‌چیز ناامید می‌شه، پیشنهاد وسوسه‌کننده‌ای از یک ناشرِ مرموز بهش می‌رسه، درخواست نوشتنِ یک کتابِ عجیب…

تقریبا بخشِ پایانیِ کتاب، ارتباطش با سایه‌ی باد مشخص می‌شه که نمی‌دونم چرا انقدر با فهمیدنش هیجان زده شدم.
به نظرم دنیایِ این کتاب از کتابِ قبلی تاریک‌تر و حتی ترسناک‌تره، معماهاش هم پیچیده‌تر و هوشمندانه‌تره، ولی با این حال من سایه‌ی باد رو خیلی بیشتر دوست داشتم🫂

پی نوشت:
همون‌طور که ثافون هم تلاش می‌کنه بهمون بگه، ما تو یاد و خاطره‌ی آدم‌هایی که دوستمون دارن همیشه زنده می‌مونیم. این خیلی زیباست، هرچند غم‌انگیز هم هست.
        

28