Bird box

Bird box

Bird box

3.9
26 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

60

خواهم خواند

52

ناشر
آمه
شابک
9780062259653
تعداد صفحات
224
تاریخ انتشار
1392/10/11

توضیحات

        چیزی آن بیرون است، چیزی ترسناک که نباید دیده شود. اگر حتی چشمتان به آن بیفتد، به خشونتی دیوانه وار دچار خواهید شد. هیچکس نمی داند که آن چیز چیست و از کجا آمده است. پنج سال پس از شروع این اتفاقات، هنوز تعدادی بازمانده وجود دارند که مالوری و دو فرزندش نیز جزو آن ها هستند. او که در خانه ای متروکه در کنار رودخانه زندگی می کند، رویای فرار از این جهنم و رفتن به جایی امن را در سر دارد. حالا که پسر و دخترش چهار ساله هستند، وقت رفتن فرا رسیده، اما سفر پیش رو، وحشت انگیز خواهد بود: بیست مایل در رودخانه در یک قایق—با چشمانی بسته—در حالی که مالوری به جز هوش خود و گوش های تعلیم دیده ی فرزندانش، هیچ چیز دیگری برای اتکا ندارد. یک تصمیم اشتباه، همه ی آن ها را خواهد کشت. اما چیزی در تمام این مدت، به دنبال آن هاست...
      

یادداشت‌ها

          راجع این کتاب باید بگم که سوژه‌ی خیلی خوبی داشت. وحشتو خیلی خوب پرورونده بود. لامصب خیلی قبول اینکه دیگه نمیتونی به دنیای اون بیرون نگاه کنی چون دیوونه میشی و به طرز وحشتناکی خودکشی میکنی سخته(اسپویل نکردم. اینو همون اول داستان میگه!) من خیلی جاها با داستان ترسیدم ولی خیلی جاها هم به نظرم نچسب یا خام بود. مثلا شخصیت پردازیا! به جز شخصیت گری که برای من کاامل قابل تصور و تجسم و درک بود و تا حدودی شخصیت مالوری، بقیه آدما خیلی عجولانه توصیف شدن.
از شانن بگیر تا شریل و فیلیکس و دان! جولز شاید کمی به واسطه ی سگش ویکتور در اومده باشه نقشش ولی باقی خیلی سطحی ان و این اصلاً خوب نیست. اونم به عنوان هم خونه های مالوری که مدت زیادی با هم زندگی میکنن.
مثلاً دان اونجوری در نیومده بود که بعداً رفتارش در قبال گری رو بشه چندان درک کرد.
فصل‌هایی که به سفر روی دریاچه‌ی مالوری و بچه ها می چرداختن گاهاً خوب بودن مثل اونجایی که مرد روی  قایق بهشون نزدیک شد یه اونجایی که پر از پرنده بود ولی خیلی جاها هم بیخودی طولانی و اضافه بود. زیادی از حد به افکار مالوری و گفتگوی های درونیش می پرداخت که به نظرم رنگ و بوی خامی داشت.

پایانش چندان تمیز و ریزبینانه طرح نشده بود. خیلی سرسری... ریک  و کنستانس و ... همه کم عمق. البته احتمالاً در جلد دوم این برطرف شده دیگه!

پ.ن 1: لامصب یه جاهایی حس واکینگ دد طور داشت.
پ.ن 2: ذهننم رو اونقد درگیر کرده که چند بار خوابشو دیدم. توی خواب جدیدمم مالوری بود البته با داستان کاملاً متفاوت که مالوری تنها آدم زنده ی روی زمین بود.
        

13

22