The Bear and the Nightingale

The Bear and the Nightingale

The Bear and the Nightingale

4.0
10 نفر |
5 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

30

شابک
9780399593284
تعداد صفحات
322
تاریخ انتشار
1395/10/20

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        At the edge of the Russian wilderness, winter lasts most of the year and the snowdrifts grow taller than houses. But Vasilisa doesn't mind—she spends the winter nights huddled around the embers of a fire with her beloved siblings, listening to her nurse's fairy tales. Above all, she loves the chilling story of Frost, the blue-eyed winter demon, who appears in the frigid night to claim unwary souls. Wise Russians fear him, her nurse says, and honor the spirits of house and yard and forest that protect their homes from evil.

After Vasilisa's mother dies, her father goes to Moscow and brings home a new wife. Fiercely devout, city-bred, Vasilisa's new stepmother forbids her family from honoring the household spirits. The family acquiesces, but Vasilisa is frightened, sensing that more hinges upon their rituals than anyone knows.

And indeed, crops begin to fail, evil creatures of the forest creep nearer, and misfortune stalks the village. All the while, Vasilisa's stepmother grows ever harsher in her determination to groom her rebellious stepdaughter for either marriage or confinement in a convent.

As danger circles, Vasilisa must defy even the people she loves and call on dangerous gifts she has long concealed—this, in order to protect her family from a threat that seems to have stepped from her nurse's most frightening tales.
      

پست‌های مرتبط به The Bear and the Nightingale

یادداشت‌ها

Hana

1403/4/26

          مثل آن بود که یخبندان جنگل های روسیه با سرنوشت تلخ فرزندان مارینا و برگ درخت های صنوبر و بلوط به هم گره خوردند.
من دشمن بزرگ کلیشه ها هستم اما چه بهتر از جنگ دیرینه ی دو برادر ،کسی خیر و دیگری شر؟! هنگامی که اهریمن ها میزبان ارواح محافظ برای جنگی سرنوشت سازمی شوند که کلیدش فداکاریست؟
شخصیتای کتاب برای من مفهوم های مختلفی داشتن
آلیوشا نمادی از صبر و دلسوزی،ایرینا نمادی از مهربانی و لطافت،پیوتر ولادیمیروویچ شرافت و از خودگذشتگی و ساشا و واسیلیسا آزادی انتخاب!
آنا،کنستانتین و برادره خبیث مرگ در یک کلمه برای من نماد«ترس»بودن
گاهی با آمدن اسم چیرت ها و زبان اسبی می خندیدم و از فرط گرما و سرمای شدید به ستوه می آمدم. و چه قدر قشنگ بود رابطه ی خواهر و برادریه آلیوشا و واسیا در کناره لحن دلنشین دنیا هنگام تعریف کردن قصه!
این افسانه همیشه توی قلب من جاداره،فکر میکنم با هر سن و سال و شرایطی این کتابو باید همین حالا توی لیست  TBR تون قرار بدین 🥲☘️

        

1

          این کتاب جلد اول از یه مجموعهٔ سه جلدیه، با عنوان شب زمستانی:
The Winternight trilogy
1- The bear and the nightingale
2- The girl in the tower
3- The winter of the witch

جلد اول الان ترجمه‌ش موجوده (با عنوان خرس و شباهنگ) و دو جلد بعدی تا جایی که می‌دونم در دست چاپ هستن.

داستان این مجموعه تو روسیهٔ قرون وسطی می‌گذره، قرن چهاردهم و خیلی قبل‌تر از روسیهٔ تولستوی و داستایفسکی!
سبک داستان میشه «فانتزی تاریخی»، چون اومده داستانهای واقعی تاریخی رو با روایت‌های فانتزی مخلوط کرده! (جدیدا به این نکته برخوردم که احتمالا این کتاب رو میشه تو سبک رئالیسم جادویی هم دسته‌بندی کرد).
قضیه واسه وقتیه که روسیه نه یه کشور واحد که مجموعه‌ای از حکومت‌های شهریه که زیر نظر مغول‌های «قبیلهٔ طلایی» اداره میشه (بچه‌هایی که نهرو خوندن می‌دونن دارم به کدوم بخش تاریخ اشاره می‌کنم 😉). تازه ۲۰۰ سال بعد از وقایع این کتابه که ایوان مخوف مغول‌ها رو شکست می‌ده و میشه اولین تزار روسیه!

بخش فانتزی کتاب هم برگرفته از داستان‌های اساطیری و افسانه‌های روسیهٔ اون زمانه و من خیلی دوستش داشتم. البته یه سری جاها شاید منطق چفت‌وبست‌داری نداشت ولی چون مبتنی بر افسانه‌ها بود و افسانه‌ها هم اصولا چندان منطقی نیستن این مقدار رو به نویسنده می‌بخشم 😄

تصویر‌سازی‌ها و توصیفات هم عالی بودن... من هنوز که هنوزه یهو می‌رم تو فضای یخ‌بندون روسیه با اون بخاری‌های بزرگی که میشد روش بخوابی 😍 خیلی تو دل‌برو و دوست‌داشتنی بود.

ماجرای عشقی کتاب رو هم دوست داشتم و سیر منطقی و قشنگی داشت به نظرم.

جلد اول ضرب‌آهنگ کندتری نسبت به جلد دوم و سوم داشت ولی اونقدری جذابیت و راز و رمز داشت که آدم بخواد ادامه بده و کلا ضرب‌آهنگش برام زیادی کند و غیرقابل‌قبول نبود. کلا جلد دوم و سوم قوی‌تر از جلد اول بودن که به نظرم نکتهٔ خیلی مهمی تو یه مجموعه‌ست.

شخصیت اول داستان هم یه دختره و یه جنبهٔ پررنگ کتاب تقابل این دختر با کلیشه‌های جنسیتی اون موقع است که خب افتضاح بودن! اینکه زن فقط باید یه سری رفتارهای خاصی داشته باشه بعدشم سر به زیر ازدواج کنه و بشوره و بسابه و بچه بزرگ کنه! و رفتارهایی فقط یه ذره خلاف این عرف باعث میشه ننگ بخوره رو پیشونی اون دختر و خانواده‌ش! (مثلا یه نکتهٔ جالب اینکه زنان اشراف روسیه تو اون زمان تقریبا ۲۴ ساعت تو خونه‌هاشون بودن و اگرم می‌خواستن برن بیرون باید کامل خودشون رو می‌پوشوندن، حتی صورتشون رو، و در معیت n تا مرد و خدمتکار بیرون می‌رفتن! و دختر ازدواج‌نکرده همین مقدار هم حق خروج از خونه رو نداشت!!!)
من که از تصویری که نویسنده از این دختر ارائه داد لذت بردم، آدم کاملی نبود،‌ خیلی اشتباه داشت ولی تو این چهارچوب تنگ جا نمیشد و باهاش می‌جنگید، کلا بخش فمینست وجودم خیلی لذت برد 😄 اصولا هم کم پیش میاد از شخصیت‌های مونث کتابا خوشم بیاد 😅 ولی واسیا رفت جزو اون معدود شخصیت‌های دختری که خیلی دوستشون دارم 😍

در نهایت اینکه از اون کتابا است که خیلی دوستشون دارم و اگر فرصت می‌شد دلم می‌خواست دوباره یه سری به شخصیت‌های دوست‌داشتنیش بزنم و باهاشون تجدید خاطره کنم 🥲


⚠️ اخطار ⚠️

جلد اول و دوم کتاب به نظرم تمیز بود، بوسه داشت ولی بیشتر احساسی توصیف شده بود تا جنسی. یه چند تا آزار و اذیت جنسی هم داشت که اونم تقریبا در حد بوسه بود و به جاهای باریک کشیده نمی‌شد 😅
جلد سوم ولی متاسفانه صحنهٔ جنسی با توصیف نسبتا زیاد داره... با این حال ولی به نظرم خیلی کتاب خوبی بود و حتی این بخشش هم مثل یه سری از کتابای دیگه رو مخ نبود 😅 حالا نمی‌دونم این قسمت چقدر تو ترجمه سانسور شده باشه ولی سر همین موارد به نظرم بیشتر مناسب بزرگساله تا نوجوان (حداقل نوجوان کم سن و سال!)
        

8

Elias

1403/7/5

          کتاب: #شب_زمستانی ( مجموعه خرس و شباهنگ)
نویسنده: کاترین آدرن
مترجم: اشکان کریمیان
تعداد صفحات: ۴۰۸
نشر باژ 
⚠️ نوشته‌های داخل () نظر شخصی من 🙃
خلاصه داستان: مارینا هنگام به دنیا اوردن دخترش ، واسیا میمیرد. قبل از مرگ از همسرش پیوتر قول میگیرد که از واسیا مواظبت کند. چون واسیا دختری متفاوت نسبت به باقی بچه‌هایش است. واسیا بزرگ میشود و...

داستان کتاب از افسانه‌ها تشکیل شده، که از همون ابتدای کتاب خواننده رو در گیر خودش می‌کنه و پیش میبره.
روند داستان در توضیح اتفاقات تنده اما بعضی قسمتها روند از حد معمول اروم تر میشه( اینو جدی تا نخونید نمیشه گفتش.) 
( به نظرم نویسنده سعی داشته که از ادبیات روس تقلید کنه و کار رو به سبک روس بنویسه. بعضی جاها تونسته اما در کلیت نتونسته کار رو اونجوری در بیاره) 
فضای کتاب تماما برفی و سفید و سرد، برای من بعضی جاها قابل تصور بود و بعضی جاها نه. 
شخصیت پردازی کاراکترها جای کار زیادی داشت، کاراکترها قابلیت زیادی داشتند برای عمیق تر و قابل فهم تر شدن. خواهران و برادرانی که هرزمان از هم حمایت میکردند با تمام تفکر متفاوتشون. 
شخصیت پردازی واسیا از همه بهتر بود اما دوست داشتم بیشتر دیدگاه و افکار و شخصیت ساشا رو بشناسم.
کتاب در کلیت فانتزی بود اما اون وسط گذرهایی به دین و عقاید رهبری دینی( کشیش ) هم میزنه. کنستانتین کشیشی که فرستاده میشه به شهر شمالی و دیدگاه مردم رو عوض میکنه و به اسم خدا از اهریمن ها دستور میگیره تا اونها رو به هدفشون برسونه در واقع گول میخوره.( فهمیدید چی شد؟ بیشتر از بازش نمیکنم) 
در کلیت من از خوندنش لذت بردم اما در کنار داستان و افسانه ها و روایت اشکالهایی هم وجود داشت.
        

2