معرفی کتاب Shirley اثر شارلوت برونته

Shirley

Shirley

3.7
31 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

52

خواهم خواند

67

ناشر
شابک
9780141439860
تعداد صفحات
624
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        Following the tremendous popular success of Jane Eyre, which earned her lifelong notoriety as a moral revolutionary, Charlotte Brontë vowed to write a sweeping social chronicle that focused on "something real and unromantic as Monday morning." Set in the industrializing England of the Napoleonic wars and Luddite revolts of 1811-12, Shirley (1849) is the story of two contrasting heroines. One is the shy Caroline Helstone, who is trapped in the oppressive atmosphere of a Yorkshire rectory and whose bare life symbolizes the plight of single women in the nineteenth century. The other is the vivacious Shirley Keeldar, who inherits a local estate and whose wealth liberates her from convention.

A work that combines social commentary with the more private preoccupations of Jane Eyre, Shirley demonstrates the full range of Brontë's literary talent. "Shirley is a revolutionary novel," wrote Brontë biographer Lyndall Gordon. "Shirley follows Jane Eyre as a new exemplar but so much a forerunner of the feminist of the later twentieth century that it is hard to believe in her actual existence in 1811-12. She is a theoretic possibility: what a woman might be if she combined independence and means of her own with intellect. Charlotte Brontë imagined a new form of power, equal to that of men, in a confident young woman [whose] extraordinary freedom has accustomed her to think for herself....Shirley [is] Brontë's most feminist novel."
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به Shirley

Marmar

Marmar

1402/12/1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 454

شرلی:مردها اگر مارا همین طور که هستیم میدیدند کمی تعجب میکردند.حتی زیرک ترین و تیزهوش ترین مردها هم خیلی وقت ها درباره زن ها تصور غلط دارند.زنها را انجور که هستند نمیبینند،یعنی واقعی نمیبینند.برداشت غلط میکنند،چه از خوبی ها چه از بدی ها.زن خوب از نظر انها موجود عجیب و غریبی است،نیمه عروسک و نیمه فرشته.زن بد هم از نظر انها تقریبا هميشه عجوزه‌ست.بعد هم کیف میکنند از مخلوقات ساخته و پرداخته خودشان،و زنهای این یا ان شعر و رمان و نمایشنامه را میستایند و والا و اسمانی میپندارند!والا و آسمانی هم شاید باشند اما من دراوردی اند،مصنوعی اند،مثل همین گل که روی بهترین کلاهم زده‌ام.اگر این فکرها را به زبان بیاورم،اگر درباره بعضی از شخصیت های مونث درجه یک در بعضی آثار درجه یک نظرم را بیان کنم چه بلایی سرم می آید!نیم ساعت طول نمیکشد که زنده به گورم میکنند زیر خروارها سنگ انتقام. لینا:قهرمان های مونث نویسنده های مذکر مثل قهرمان های مذکر نویسنده های مونث هستند

15

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

50 صفحه در روز

پست‌های مرتبط به Shirley

یادداشت‌ها

          واقعا عاشقانه های شارلوت برونته عالی هستند. قسمت‌های عاشقانه را جوری توصیف می‌کند که انسان با گوشت و پوستش درک می کند. 
این کتاب در حد جین ایر نبود اما عاشقانه هایش بدک نبود. شخصیت پردازی زنها خوب و قوی و برعکس شخصیت پردازی مردها کمی زنانه بود.
اما در کل مثل کتاب بینوایان و جنگ و صلح باید واقعا متنش کوتاه شود خصوصا قسمتهایی که بانو برونته شروع می کرد به اظهار فضل و دیگر ول نمی کرد.
شخصیت‌های اصلی این کتاب دو دختر به نام های کارولین و شرلی هستند. یکی آرام و فرشته گون و دیگری پر شر و شور و پر از شیطنت. شاید شخصیت شرلی را از روی خواهرش ساخته باشد، نمی دانم کدامشان، همان که می گویند تا اخر عمر مجرد بوده و کمی شخصیت پسرانه داشته.

با اینکه شرلی بعد از جین ایر نوشته شده ولی در مجموع کتاب ضعیف تری است ، هم بدنه داستان و اتفاقات و کندی ماجراها و هم حضور دائم و پررنگ نویسنده در داستان (سوم شخص مداخله‌گر) بسیار توی ذوق می‌زند. اما در مجموع از خواندنش خوشحالم ولی برعکس جین ایر بعید است هیچ وقت دوباره سراغش بیایم.
        

20

مهسا

مهسا

1403/8/26

          یادداشتی بر شرلی:

شارلوت برونته در شرلی از یورک‌شر می‌نویسد. از جایی که زندگی کرده است؛ و از مردمانی می‌گوید که باید فقط و فقط برای خودشان تلاش کنند. این‌بار از قصه‌ای به شاعرانگی جین ایر خبری نیست، اما واقع‌گرایی بیش از پیش بر رمان و نوشتار او غلبه کرده است. هرچه جلوتر می‌روم، رئالیسم شمایل خود را کم‌کم از پشت پرده بیرون می‌آورد. 
شارلوت برونته دست می‌گذارد روی چند دهه پیش از زمان نوشتن کتابش. از عصر جنگ می‌نویسد و تاثیرش روی اقتصاد، کارگران و کارخانه‌داران. آیا طرف قشر خاصی را هم می‌گیرد؟ سعی کرده است که نگیرد. باوجود آن‌که برونته تا جایی که توانسته است، از کارگران و سهمی که صنعتی شدن کارخانه‌ها در بی‌کاری‌شان دارد نوشته است، به‌نظر می‌آید او با کارخانه‌داران هم‌راه‌تر است تا با کارگران. ما به زندگی کارخانه‌دار اصلی رمان یعنی رابرت مور نفوذ بیش‌تری داریم تا به زندگی کارگری مثل ویلیام فارن. هم‌چنین شخصیت‌های مور و فارن که تقریبا نماینده‌ی قشر کارخانه‌دار و کارگر در رمان‌اند، هردو شخصیتی برحق‌اند و خواننده به‌نوعی با هردو هم‌ذات‌پنداری می‌کند، و دلیلش این است که برونته می‌خواهد خواننده با هر دو قشر دل‌سوزی کند و بی‌طرف باشد. 
رمان درباره‌ی دو شخصیت زن است: کارولین و شرلی. کارولین شخصیتی منظم و وظیفه‌شناس است، ساده‌زیست، لطیف و حساس است. شرلی در نقطه‌ی مقابل کارولین، دختری جسور، حق‌طلب، پرانرژی و شادی‌طلب، باشکوه، و با این حال بسیار تودار است. 
شرلی دیرتر از کارولین وارد رمان می‌شود، اما با ورودش می‌توان گفت داستان تحت‌الشعاع او قرار می‌گیرد. دوستی کارولین و شرلی برای من جذاب‌ترین بخش رمان بود. 
در عین آن‌که بسیاری از اتفاقات قابل پیش‌بینی‌اند، بسیاری هم غیرمنتظره‌اند.
شخصیت‌پردازی شرلی، یکی از نقاط قوی رمان است. شاید آن‌قدرها شرلی را دوست نداشته باشم که جین ایر را دوست داشتم، اما شخصیت‌پردازی شرلی بیش‌تر به‌سمت یک شخصیت حقیقی حرکت می‌کند تا جین ایر. شخصیت شرلی گاهی من را به تحسین و گاهی به انزجار می‌کشاند، و با این‌که بخشی در من میل این را داشت که شرلی شخصیتی کامل باشد، بخشی هم می‌دید که شرلی شخصیتی تازه و خارج از کلیشه‌های «دختر خوب» در رمان‌های کلاسیک است. مسیری که شارلوت برونته در رمان‌هایش به سوی فمینیسم طی می‌کند، حائز اهمیت است.
در جمع‌بندی، شرلی رمانی طولانی‌ست که می‌تواند برای بعضی کسالت بار باشد و برای بعضی دیگر لذت‌بخش، چرا که برونته از ملودراما دوری می‌کند و اهدافش را گسترده‌تر می‌کند. برای شروع خواندن رمان‌های برونته‌ها، شرلی انتخاب مناسبی نیست. ما در شرلی بیش‌تر درباره‌ی یورک‌شر می‌خوانیم و مردمانش و تاثیر وقایع کشور به روی اقتصاد و وضعیت معیشتی آن‌ها، و شاید بعد از همه‌ی این‌ها، عشق.
با وجود آن‌که نام رمان شرلی است، آن‌قدرها هم درباره‌ی شرلی نیست.
        

10

          من آدمِ بسیار کارولین هلستونی هستم! با این تفاوت که هیچ کس من رو‌ یه پرتره بی نقص از مریم مقدس توصیف نمی کنه ، و اساسا پرتره بی نقص یا حتی اتود اولیه یک پرتره بی نقص هم توصیف خوبی برایم نیست. کارولین نمودی از ظرافت و زیبایی به سلیقه غربی است ، با صورت سرخ و سفید و چشم های آبی آرام ...
بیشترین شباهتم به کارولین همین سخت گرفتن است! همین اجازه ندادن و امتناع کردن ... از این ها بگذریم شرلی داستانی تاریخی از صنعتی شدن انگلستان است ، بحران اقتصادی که با خودش بحران های هویتی فرهنگی و تغییر سبک‌زندگی هم به بار می آورد. موقع خواندن شرلی، بارها به این فکر کردم که چارلز دیکنز و‌ شارلوت برونته عجب زوج جالبی می شدند! ورژن انگلیسی سیمین دانشور و جلال آل احمد خودمان ... جدای از نمک شوخی، تاریخ انگلیس را _البته از دید‌ یک انگلیسی  که‌ حتی وقتی منتقد است وطن گریز یا وطن فروش نیست ! بلکه خیلی روایت ها و ماجراها از زاویه ای هستند که به نفع بریتانیا تمام می شود _ بهتر از هر منبع دیگری می شود در رمان هایشان جستجو کرد ، ورژن زنانه اش را شارلوت برونته می نویسد و‌  زاویه دید مرد را چارلز دیکنز و  می شوند نقش های مکمل محبوبم!
و سپس  برسیم به رابرت مور ، مرد مقبولی که در کنار همه ویژگی های خوشایندش ، آدم های اطرافش را _و شاید خودش را_آنقدرها خوب نشناخته! محبت هایی را می پذیرد که بیش از انکه مسیر زندگی اش را سامان بدهد یا راست و ریس کند به پیچ و خم آن اضافه می کند. آدم هایی که رابرت مور را به شرط تنهایی اش دوست دارند. و البته من به او حق نمی دهم... هرچند‌بخش لینای وجودم دوستش داشته باشد . و تمام ! دومین برونته خوانی 💫
        

15

          این سومین کتابی بود که از شارلوت برونته خواندم و در این میان «جین ایر» همچنان محبوبم است؛ نمی‌دانم دلیلش به‌خاطر وابستگی نوستالژیکی است که به آن کتاب دارم یا به‌نظرم واقعاً از لحاظ روایی، داستان منسجم‌تر و یکپارچه‌تری نسبت به «شرلی» دارد. اما نمی‌توانم انکار کنم که شارلوت در این کتاب شجاع‌تر و بی‌مهاباتر شده. همین که شخصیت اصلی کتاب که نام غریبی هم دارد (شرلی هیچ‌وقت نام کوچک نبوده، همیشه به‌عنوان فامیلی به‌کارمی‌رفته) در یک‌سوم اول کتاب نه تنها حضور ندارد، بلکه نامی هم از او برده نمی‌شود یکی از ویژگی‌های جالب کتاب است. در ابتدای کتاب که بیشتر با کارولین همراه‌ایم مدام گیج و البته کنجکاو بودم که بدانم پس این شرلی کیست، کی وارد کتاب می‌شود و چه ربط و نسبتی با این شخصیت‌ها دارد. اما فقط معرفی دیرهنگام شرلی نیست که غریبش می‌کند، شرلی دختر عجیب و غریبی هم هست و با تمام دختران دیگر فرق می‌کند -  حتی با کارولین؛ که این مشخصه‌ی مأنوسی در کتاب‌های این چنینی است. اما من نمی‌توانم مطمئن باشم که شرلی را دوست داشتم. مخصوصاً حرف‌هایی پایانی‌اش با لوئی در اواخر کتاب خیلی اذیتم می‌کردند و با روحیه‌ی عصیان‌گر، سرکش و شجاع شرلی مغایرت داشتند. انتظار داشتم آن حرف‌ها را از زبان کارولین بشنوم، اما از زبان شرلی نه. از این لحاظ با این‌که کارولین خیلی معمولی‌تر از شرلی است، دست‌کم به‌نظرم شخصیت یکپارچه‌تر و منسجم‌تری دارد. از این‌که خانم برونته به بحران‌های پس از انقلاب صنعتی، جنگ‌های ناپلئون و اروپای قرن نوزدهم هم در خلال روایت پرداخته بود خیلی لذت بردم (اما همچنان به‌نظرم کتاب «شمال و جنوب» الیزابت گسکل در این زمینه یک سروگردن بالاتر از «شرلی» بود.) در نهایت شاید به‌خاطر طولانی بودن کتاب، شاید به‌خاطر تعدد شخصیت‌ها، گاه احساس می‌کردم انگار شارلوت برونته سررشته‌ی کلام را گم می‌کرد. صفحات زیادی می‌گذشت و در حالی‌که با جزئیات از حال و روز یکی از کاراکترها آگاه می‌شدیم، انگار کاراکترهای دیگر به حال خود رها شده بودند. در کتابی همچون «میدل مارچ» هم شخصیت‌ها و روایت‌ها زیاد و درهم‌تنیده بودند، اما انگار خانم الیوت بهتر توانسته بود نخی میان این دانه‌های تسبیح رنگارنگ و گوناگون بکشد؛ اما به‌نظرم شارلوت برونته این کار را شاید به‌اندازه‌ی خانم الیوت ماهرانه انجام نداده بود. مثلاً شرلی و کارولین گرچه ظاهراً دوستان نزدیک هم بودند،‌ گاه انگار اصلاً در زندگی هم حضور نداشتند و ارتباط‌شان به‌خوبی به‌تصویر کشیده نمی‌شد.
        

0