معرفی کتاب بیست و یک داستان اثر ارنست همینگوی مترجم نجف دریابندری

بیست و یک داستان

بیست و یک داستان

ارنست همینگوی و 1 نفر دیگر
4.2
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

26

شابک
9789644311253
تعداد صفحات
252
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        نجف دريابندري اولين مترجم ارنست همينگ وي به زبان فارسي نيست و آثار زيادي را هم از همينگ وي ترجمه نکرده اما گاهي از او به عنوان معرف همينگ وي در ايران ياد مي کنند اين که چه چيزي طناب همينگ وي را چنين محکم به قايق زندگي دريا بندري گره زده به سادگي قابل توضيح نيست. به نظر مي رسد که غير از توانايي خاص دريا بندري در ترجمه مقداري از اين رابطه مربوط مي شود به تشابه خصوصياتي از شخصيت دريابندري با همينگ وي و آشنايي خاص دريابندري با زبان دريا و زبان و نحوه زندگي مردم جنوب که در ترجمه هاي او به کار رفته است. ميتوان گفت دريا بندري با همينگ وي آغاز کرد و با همينگ وي تمام کرد اولين ترجمه او از همينگ وي زمان وداع با اسلحه است که آن را در بيست و چند سالگي ترجمه کرد کتاب ديگر رمان پيرمرد و درياست که دريا بندري چند بار آن را اثر مورد علاقه خود معرفي کرده بود و حالا در کتاب حاضر ترجمه بيست و يک داستان کوتاه از همينگ وي آمده است که جزو آخرين ترجمه هاي دريابندري است.
      

لیست‌های مرتبط به بیست و یک داستان

قاموس خزران: رمان - واژه نامهانیس تنهایی الیزابت

بهترین کتابهایی که در ۱۴۰۳ خواندم

10 کتاب

➖قاموس خزران: خلاقیت محض. نبوغ خالص. ماجرا بررسی تاریخ قوم خزر و تغییر دین آنها به سه روایت اسلامی، مسیحی و یهودی، در قالب یک دانشنامه است. نویسنده، داستان در داستان می‌آورد، شخصیتهای خیالی و تاریخ‌های ساختگی جور می‌کند، و با ایده‌هایی مطلقا حیرت‌انگیز در باب مفاهیمی مثل خواب، شیطان، جهنم و موسیقی، میخکوبتان می‌کند. ➖انیس: از وسط‌های داستان، می‌شود آخرش را حدس زد، ولی شیوه روایت به‌قدری سرخوشانه پیش می‌رود که باز هم ادامه می‌دهیم و می‌گذاریم داستان ما را با خود ببرد. عاشقانه‌ای در بستر تاریخ و جادو. ➖تنهایی الیزابت: رمان، خیلی پراتفاق نیست، ولی در نقب زدن به عمق جان شخصیتها، و بلکه آدمی، بی‌نظیر است. ➖بیست و یک داستان: این کتاب را باید باید ذره ذره خواند، مزمزه کرد و لذتش را برد. ترکیب همینگوی و دریابندری، ترکیب برنده است. ➖همه‌چیز از اینجا دور است: ۱۵ داستان کوتاهی که در این کتاب، انتخاب و ترجمه شده، همگی شاهکار هستند. اگر دوست دارید نویسنده شوید و فوت و فن نویسندگی را یاد بگیرید، یا اگر می‌خواهید خواننده حرفه‌ای شوید و سلیقه‌تان ارتقا یابد، این کتاب را از دست ندهید. ➖تاریخ کتابخوانی: امسال چاپ سوم و ویراست جدید کتاب آمد و من دوباره خواندمش و دوباره کیف کردم. بر هر کتابخوان حرفه‌ای است که این کتاب را دریابد و دُر یابد و ببیند که با خواندن هر صفحه از کتاب، چه کار مهمی دارد می‌کند. ➖آناکارنینای مشکل‌گشا: داستان خواندن به چه دردی می‌خورد؟ این کتاب، جواب همین پرسش است، با بررسی مصداقی رمان‌های روسی. ترجمۀ روان و خواندنی دارد. ➖شاهنامه بزرگ ایلخانی: ایلخان ابوسعید بهادرخان، دستور تهیه و تصویر نسخه‌ای از شاهنامه را داد که امروزه به نام تاراجگر آن، دموت معروف است. این کتاب با بررسی تصاویر بازمانده از آن شاهنامه نشان داده که چطور یک حاکم مغول هم متوسل به شاهنامه می‌شود. این کتاب عظیم هویتی ما ایرانیان. ➖پیامبران بومی‌گرای ایران در سده‌های آغازین اسلام: تعدد منابعی که از زبان‌های مختلف مورد مراجعه بوده و روشمندی بحث، در کنار روایت جذاب، تصور شما را از یک کتاب تاریخی و همین‌طور از کلیشه‌های رایج در مورد قرون اولیه اسلامی عوض می‌کند. ➖زرافه در تاریخ و هنر: تصور فرهنگها و آدمهای تاریخی مختلف از زرافه چی و چطور بوده؟ مصداق علم لاینفع و عیش حلال.

170

یادداشت‌ها

          «بیست و یک داستان» یک مجموعه داستان کوتاه از ارنست همینگ وی است که توسط نجف دریابندری به فارسی ترجمه شده است. این کتاب شامل برخی از بهترین و مشهورترین داستان‌های کوتاه همینگ وی است که به خوبی سبک نوشتاری منحصر به فرد و تأثیرگذار او را به تصویر می‌کشد. ارنست همینگ وی به عنوان یکی از مهم‌ترین نویسندگان قرن بیستم شناخته می‌شود و سبک نوشتاری او که بر پایه اقتصاد در کلمات و عمق معنایی عمیق متکی است، او را به یکی از پیشگامان ادبیات مدرن تبدیل کرده است. این سبک، که به عنوان "کوه یخ" شناخته می‌شود، بر این اصل استوار است که بخش اعظم معنا و عمق یک داستان در زیر سطح آن، پنهان است و خواننده باید با استنباط و تفکر به آن دست یابد.
در این مجموعه همینگ وی موضوعاتی چون جنگ، عشق، فقدان، شکست، و شجاعت را با چیرگی کامل به تصویر می‌کشد. این داستان‌ها، با توجه به تجربیات شخصی به عنوان خبرنگار جنگ و شکارچی، غنی از توصیفات واقع‌گرایانه و دقیق هستند. هر داستان به نوعی بازتابی از درک همینگوی از زندگی و ماهیت انسان است.

نظر کاملاً شخصی من :::

همینگ وی پیش از نویسنده ای توانمند بودن، یک انسان بود. بازتاب انسانی با تموم زیر و بم ها که هیچ وقت نتونست در زندگی چیزی رو پیدا کنه که آرومش کنه و مدام در جنگ و تکاپو بود.
ترجمه عالی بود 🥰
خیلی از داستانها را دوست داشتم ولی وای از  حس و توصیفات داستان «برفهای کیلیمنجارو»
به نظرم بخونینش اگر داستان های کوتاه دوست دارید.
        

5

بهار ه.ف

بهار ه.ف

35 دقیقه پیش

          نه شغل، نه تحصیلات، نه دستاوردهای آکادمیک، نه ازدواج خوب، نه شهرت، نه چهره ی شایسته، نه رضایت والدین، نه لایک های فضاهای مجازی و نه هرچیزی که به عنوان افتخار جمعی از گذشته تا الان پذیرفته شده، شناخت و رضایت انسان از خودش رو تضمین نمی کنه. شاید به "زنده موندن" کمکی بکنه، اما ضمانتی برای "زندگی کردن" نیست..
خیلی از نویسنده های بزرگ، با وجود نبوغی که در نوشتن و تحلیل مسائل داشتند، دست به خودکشی زدند، آثارشونو سوزوندن و از بین بردن، هیچ کدوم از چیزهایی که باقیِ آدما به عنوان دستاوردی منحصر به فرد به اون اشاره می کنند، به کمکشون نیومد بلکه اون ها رو تنها و تنهاتر کرد جوری که عاقبت این بیگانگی و بی قراری رو تاب نیاوردن و به این زندگی پایان دادند. 

وقتی خیلی کوچکتر بودم و درباره ی ارنست همینگ وی خوندم، فکر می کردم اون گلوله ای که از تفنگ شکاری اش شلیک شد صرفا برحسب تصادف بود که منجر به مرگش شد. احتمالا یکی از روایت هایی که راجع به مرگش خوندم این تصور رو در من به وجود آورد. منم میل بیشتری داشتم که باور کنم شخصی که "پیرمرد و دریا" رو نوشت بهتره که تصادفی کشته شده باشه تا اینکه خودش با دستای خودش به زندگیش پایان بده. بعدها فهمیدم روایت دوم درسته: او خودش رو کشت.
اینبار بعد از چندین سال،این روایت با روال زندگی و تجربه هایی که داشتم بیشتر جور در میومد. 

(_ بابا اون چرا خودشو کشت؟ 
_نمی دونم نیک، گمونم طاقتش رو نداشت...
_مردن سخته بابا؟ 
_ نه، گمونم خیلی هم آسونه نیک...
در آن اول صبح روی دریاچه که در پاشنه ی قایق نشسته بود و پدرش پارو می کشید یقین داشت که "هرگز نخواهد مرد"..)
(خط پایانی داستان اردوگاه سرخپوست ها ص۷۳) 

همینگ وی، برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات، نویسنده ی نامدار آمریکایی، خودش رو کشت. وقتی باهاش تماس گرفتن که برنده ی نوبل شده، خیلی عادی و بدون هیچ هیجانی پرسید: ازین چیزهای براق سوئدی؟ 
 همینگ وی افتخارات و دستاوردهای عمرش رو در تعریف خودش ناچیز می دید ، چیزهای شناور در سطح او رو راضی نمی کرد، طالب عمق بود و عناوینی که دیگران بهش می دادن قانعش نمی کرد. به نظر میرسه که هیچ تعریف فلسفی قانعش نکرد.
اون پیش از نویسنده ای توانمند بودن، یک انسان بود. بازتاب انسانی با تموم زیر و بم ها که هیچ وقت نتونست در زندگی چیزی رو پیدا کنه که آرومش کنه و مدام در جنگ و تکاپو بود. جایی ضابطیان نوشت که به حال همینگ وی غبطه می خوره چرا که زندگی رو تمام و کمال تجربه کرد، اما ظاهرا خود همینگ وی از خودش هیچ راضی نبود. توی داستان برفهای کیلیمنجارو، که روایتی منحصر فرد از تنهاییِ عمیق انسان و حسرتهاست، همینگ وی افسوس میخوره که چرا راجع به خیلی از  آدمها و اتفاقاتی که دیده چیزی ننوشته و چقدر فرصت‌ها رو از ست داده و چه کارهای بیهوده ای رو دنبال کرده. برفهای کیلیمنجارو اولین داستانِ این مجموعه و دومین داستانیه که بعد از پیرمرد و دریا  جزو محبوبهای من از همینگوی بوده و خواهد بود.  داستان‌های  همینگ وی در این کتاب با وجود کوتاهی شون، مثل زهر تلخ اند وقتی به پایان می رسونیش انگار که یه چیز سنگین توی دلت ته نشین میشه... چیزی مشترک در همه ی آدمها_ در مقیاس کلان_ و متفاوت_در مقیاس کوچکتر_که توصیفش به سادگی ممکن نیست. 

این کتاب مجموعه ای از داستان‌های کوتاه همینگ وی ه که مفاهیمی رو مطرح می کنه که در روزمرگی های ما هم دیده میشه ولی ما به سادگی از کنارشون عبور می کنیم. همینگوی از کوچکترین ماجرایی که دید، ساده عبور نکرد، توصیفش کرد و سعی کرد مخاطب رو به مکث و تأمل در زندگی ای که به چشم میبینه، وادار کنه.  این دقتِ نگاه و طمانینه از روزی که همینگ وی خوندم تاثیر زیادی روی من داشت و مهم ترین دلیلش این بود که همینگ وی سعی نکرد وقایع رو از فیلتر دیدگاه شخصی خودش عبور بده و بخش بزرگی از برداشت از زندگی رو گذاشت به عهده ی مخاطب و تجربیات منحصر به فرد خودش. 

این دومین بار بود که این مجموعه داستان کوتاه رو می خوندم. اولین بار با ترجمه‌ی احمد گلشیری از نشر نگاه، بار دوم با ترجمه نجف دریابندری از نشر کارنامه. هر دو ترجمه، ترجمه های خوبی هستند با اینحال من ترجمه ی دریابندری رو بیشتر دوست داشتم. 
(در  ترجمه ی گلشیری مقدمه ی مفصلتری از همینگ وی هست ولی در ترجمه ی دریابندری این مقدمه وجود نداره، هرچند با مقاله ی مفصل، عجیب و پربار دریابندی در مقدمه ی پیرمرد و دریای نشر خوارزمی از همینگ وی بی انصافیه که نبودِ مقدمه راجب نویسنده در ترجمه ی دریابندری رو ایراد بدونیم).
اما برای نزدیک شدن و تفهیم بهتر "لحن کاراکترها" فکر می کنم بهتر باشه به متن اصلی داستان‌های کوتاه مراجعه کنید.

(The complete short stories  
Of  Ernest Hemingway, Scribner paper fiction, 1991) 

پ.ن۱: از بین داستان‌ها هم خیلی سخته که بگم کدوم داستان رو بیشتر دوست داشتم. یه سری از داستان‌ها نقل ماجراهای مختلف کاراکتری مثل نیک ادامزه و بقیه مستقل اند و جدا از هم . ولی از نظر من سرآمدشون داستان برفهای کیلیمنجارو بود. 

پ.ن۲: صوتی برفهای کیلیمنجارو توی ماه آوا با صدای بهرام ابراهیمی، بهناز بستان دوست و رضا عمرانی هم کار بسیار خوبی از آب در اومده. 

پ.ن۳ : فیلم کلاسیک the killers از رابرت سیودماک  از یکی از داستان‌های کوتاه همین کتاب به نام آدمکش ها ایده گرفته شده و بسط پیدا کرده که بد نیست بعد از خوندن داستان، ببینیدش.
        

2