مسیحای تلماسه

مسیحای تلماسه

مسیحای تلماسه

فرانک هربرت و 1 نفر دیگر
3.7
16 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

26

شابک
9786001823244
تعداد صفحات
320
تاریخ انتشار
1398/1/19

توضیحات

        دوازده سال پس از چیرگی پل مودب، پیشوای پیشگو، بر غاصبان ملک دوکی اش و تکیه زدنش بر سریر سیادت نه فقظ تلماسه که تمام کائنات جهان زخم خورده سرانجام از بستر بهت برخاسته و بنای انتقام می گذارد اختیه ی بنه جسریت محروم از حاصل دسترنجی چندین و چند نسله و تشنه ی بازپس گیری اش زیر سایه ی ساتر سکانداران اتحادیه ی فضاپیمایی دست یاری به برادر ناتنی اش تشکیلات علم محور و اخلاق گریز بنه تلایلکس می دهد تا بلکه بتوانند این دیو دنیا خوار را با دشنه ی دسیسه از پا درآورند و با مهره ی غریب دوستی بازگشته از عالم مرگ کیش و ماتش کنند غافل از آن که شاه در جدالی تلخ و شیرین با رقیبی به غایت قهارتر است: تقدیر...
      

لیست‌های مرتبط به مسیحای تلماسه

پست‌های مرتبط به مسیحای تلماسه

یادداشت‌ها

این کتاب ج
          این کتاب جلد دوم از مجموعهٔ تلماسه‌ست و من در ابتدای این مرور صرفا موارد کلی رو مطرح می‌کنم و چیزی رو از این جلد و جلد اول لو نمی‌دم. قسمت افشاکنندهٔ داستان رو بعد از این بررسی کلی آوردم و اگه نمی‌خواید داستان براتون لو بره می‌تونید از اونجا به بعد رو نخونید :)

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

من در واقع برای این شروع به خوندن تلماسه کردم که بفهمم بالاخره رویکرد این مجموعهٔ معروف علمی-تخیلی نسبت به دین دقیقا چیه، مخصوصا با توجه به فیلم جدیدی که ازش ساخته شده.
چون دفعهٔ اولی که رفتم سراغ کتاب این‌قدر اعصابم از استفادهٔ نابجای نویسنده از مفاهیم اسلامی خرد شد که اصلا نتونستم تا آخرش پیش برم.

جلد اول رو که خوندم یه حسی از رویکرد کتاب به دین پیدا کردم ولی به نظرم هنوز امکان نتیجه‌گیری کلی نبود.
کلا هم جلد اول علی‌رغم این تیکه‌های رومخ، به نظرم داستان جذابی داشت و برای همین بدم نمی‌اومد بفهمم در ادامه چه بر شخصیت‌ها میاد.

ولی این جلد دوم تقریبا از همون اول برام غیر قابل تحمل شد و به سختی تونستم تمومش کنم.

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

نویسنده اصلا نتونسته بود پاسخ درستی به سوالات براومده از داستان بده و دنیاسازیش حتی از جلد اول هم بدتر بود. نمی‌دونم چطور می‌شه به یه اثر علمی-تخیلی عنوان شاهکار داد وقتی تا پایان جلد دوم نتونسته تصویر روشنی از فضای دنیای داستان به خواننده بده و هنوز نیروهای عجیب و غریب قبلی رو از نظر علمی توجیه نکرده نیروهای عجیب‌تری وارد داستان کنه (نیروهایی اینقدر بزرگ و تأثیرگذار که شما تعجب می‌کنید چطور در جلد هیچ اثری ازشون نبود...). 

کلا کتاب پر بود از ابهام و ابهام و ابهام.
در بیشتر موارد من اصلا سر درنمی‌آوردم شخصیت‌ها دارن به هم چی میگن! یعنی یکی یه چیزی می‌گفت و اون یکی انگار یه برداشت خاصی می‌کرد و من این‌طوری بودم که الان این موضوع رو از کجای اون حرف برداشت کردی؟ 
انگار تو هر گفتگویی عناصر پنهانی وجود داشت که فقط شخصیت‌ها ازش سر در می‌آوردن و نویسنده زحمت وارد کردن خواننده به این جهان ‌پنهان رو به خودش نداده بود! 
من این موضوع رو از دوستان دیگه‌م که این کتاب رو خوندن هم پرسیدم و اون‌ها هم‌ همین حس رو داشتن (اونا ترجمه رو خوندن).

تازه این قضیه فقط شامل گفتگوها هم نبود.
یهو می‌دیدی نویسنده یه عباراتی مثل این پرت کرده وسط داستان:
«تودهٔ بی‌شکل جهان انسانی گرداگردش دچار تکانی ناگهانی شده با نوای مکاشفه‌اش به رقص درآمده و چنان زخمهٔ پرشوری به سازش زده بود که چه بسا طنینش تا ابد درگوش زمان می‌ماند.»

بله جملهٔ قشنگیه ولی اصلا یعنی چی؟! 
یعنی من انگلیسیش رو می‌خوندم و هیچی نمی‌فهمیدم، می‌رفتم همون تیکه رو تو ترجمه پیدا می‌کردم و بازم هیچی نمی‌فهمیدم. 
و این کتاب پره از چنین جملات و عباراتی، جملاتی که انگار فقط به قصد زیبایی ادبی وسط داستان جا خوش کردن و غیر از اون معنا و مفهومی ندارن.

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

مدل استفادهٔ نویسنده از دین و مفاهیم اسلامی هم به نظر من چیزی به جز یه حالت غرض‌ورزانه که به زور به داستان چسبونده شده نیومد.

مثلا نویسنده اسم حرکت جمعی افرادی رو که برای «زیارت» پل و خواهرش به سیارهٔ آراکیس می‌اومدن گذاشته بود حج (Hajj) (البته مترجم به جاش از واژهٔ «زیاره» استفاده کرده!)
و چقدر در جریان کتاب به این برمی‌خوریم که این مذهب از اساس من‌درآوردیه و این زائرها کلا ول معطلن.
غیر از این یه بار از واژهٔ القدس (El kuds) استفاده شده که مترجم به جاش گذاشته هاقداش! 
واژه‌های سنی و مهدی و این‌ها رو هم که تو مرور جلد اول بهش اشاره کردم.
و‌ البته گل سرسبد سانسوری‌ها، جهاد (Jihad)، که ترجمه شده کروساد! (در مورد نوع استفاده نویسنده از واژهٔ جهاد جلوتر توضیح می‌دم).

در مجموع، اینکه بگی دینی که تو کتابت داری ازش بحث می‌کنی اصالتا توسط صاحبان قدرت برای کنترل عامه اختراع شده و بعد برای توصیفش از مفاهیم یکی از ادیان مهم موجود در جهان امروز استفاده کنی و با همین دین من‌درآوردی در ساحت داستان، هم بخوای حکومت دینی رو نفی کنی از کارهای جالبی هست که آقای هربرت تو این مجموعه انجام داده.

(در باب معادل‌سازی‌ها، چیزی که اصلا برام قابل درک نیست معادل‌گذاری مجوس برای واژهٔ Qizaraست!
این در حالیه که بنا به گفتهٔ خود مترجم در پاورقی جلد اول، این کلمه از «قس» در زبان عربی گرفته شده به معنای کشیش.
دوست دارم یکی به من بگه چرا معادل Qizara که از قس به معنای کشیش اومده باید بشه مجوس؟! که لاجرم آدم رو یاد ایران و دین زرتشت میندازه در صورتی که هیچ ربطی بهش نداره؟ بگذریم...)

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

⚠️ از اینجا به بعد، مرور پایان جلد اول و مقادیر اندکی از جلد دوم رو لو می‌ده! ⚠️

داستان این جلد ۱۲ سال بعد از ماجراهای جلد اول اتفاق می‌افته، وقتی که پل‌ قدرت بلامنازع این سیارات و کهکشان‌های عدیده‌ست و دین رسمی امپراطوری هم پرستش پل و خواهرش آلیا به عنوان خداست!
در این ۱۲ سال، حره‌مردان با «جهاد» کل جهان رو به خاک و خون کشیدن، جهادی که ۶۰ میلیارد کشته به جا گذاشته!

و ما از همون اول با این سوال مواجه می‌شیم که چرا؟ چی شد که کار به اینجا رسید؟ مگه تمام همّ و غمّ پل تو جلد قبل جلوگیری از همین موضوع نبود؟ آیا پل دیگه اون آدم قبل نیست؟

در واقع هم آقای هربرتِ پسر تو مقدمهٔ کتاب (در خلال هندونه‌های بسیاری که زیر بغل پدرش گذاشته) کلی غصه خورده از اینکه چرا این جلد از مجموعهٔ پدرش درست درک نشده و اینکه تو این جلد فرانک هربرت می‌خواسته روی «تاریک» قهرمان داستان، پل، رو نشون بده و به ما یاد بده تبعیت از قهرمان‌ها چقدر بده!

در صورتی که قضیه اصلا این نیست! 

اینجا ما با پسری که به خاطر قدرت خراب شده طرف نیستیم، بلکه پل همچنان همونی هست که بود.
و تو این جلد بارها و بارها بهمون یادآوری میشه که پل چاره‌ای به جز به راه انداختن جهاد نداشت، چون در غیر این صورت اوضاع بسیار بدتر از اینی که هست می‌شد.
اینکه پل چاره‌ای جز دامن زدن به این مذهب من‌درآوردی و الوهیت بخشیدن به خودش و خواهرش نداشت، چون باز در غیر این صورت سرنوشت بدتری در انتظار بشریت می‌بود.

در واقع در سرتاسر کتاب شما فقط با جبر و جبر و جبر طرفید، و به من بگید آیا می‌شه کسی رو برای قدم گذاشتن در تنها راه موجود سرزنش کرد؟ 

مسئله هم اینجاست که نویسنده تو این جلد اصلا زحمت توضیح این سرنوشت بدتر رو به خودش نمی‌ده (من البته چون خلاصهٔ جلدهای بعدی رو خوندم تقریبا می‌دونم این گزینهٔ جایگزین چی بوده، بماند که به نظرم چقدر مسخره بود).

و تازه نویسنده حتی زحمت توضیح شرایط این امپراطوری رو هم به خودش نداده بود.
اینکه اصلا برای چی پل این «جهاد» رو راه انداخت؟ مگه تا قبل از این تمام سیاره‌ها زیر نظر امپراطور قبلی نبودن؟ آیا این انتقال قدرت رو قبول نکردن و سر به شورش برداشتن؟ در این صورت اصلا برای چی اسم این تثبیت قدرت رو می‌ذاری جهاد و رنگ مذهبی بهش می‌دی؟! اونم وقتی هر کس دیگه‌ای هم بود برای مسلط شدن به بقیه همین روش رو در پیش می‌گرفت؟ 

یعنی من تا پایان کتاب منتظر بودم یه دلیل درست و حسابی یا توضیح کافی برای این گسترش «جهاد» ارائه بده، چیزی که پل هی غصه می‌خورد چرا نتونسته جلوش رو بگیره! ولی زهی خیال باطل.

دیگه غیر از این‌ها هم کلی اشکال منطقی ریز و درشت تو این جلد وجود داشت که باعث شد من و دوستم به جز صفت «خییییلی مسخره» عنوان دیگه‌ای برای بعضی اتفاقات پیدا نکنیم....
        

16

          دنیای ادبی «تلماسه» مجموعه‌ای چند جلدی است اما همه‌ی این کتاب‌ها را خالق این دنیای ادبی و کتاب «تلماسه» ننوشته است. اجل به «فرانک هربرت» -که خالق این دنیاست- فقط به انداز‌ه‌ی نوشتن سه جلد این مجموعه مهلت داد و «مسیحای تلماسه» کتاب دوم «دنیای ادبی تلماسه» محسوب می‌شود. «مسیحای تلماسه» به اندازه‌ی کتاب اول (تلماسه) جذاب نیست ولی بهتر از آن، تفکرات «فرانک هربرت» را بازتاب می‌دهد. این‌جا نویسنده بیشتر از واژگان «مهدی» و «سُنّی» استفاده کرده و مترجم محترم «مهیار فروتن‌فر» هم بیشتر مجبور شده تا با تغییرشان به «هوشیدر» و «ذن اباضی» از تیغ سانسور بگریزد! برداشت من، در حد سواد، درک و فهمم، این بود:
حرف اصلی «هربرت» این است که مذاهب اگرچه در ابتدا با نیاتی خیر به‌وجود می‌آیند ولی وقتی گسترش یافتند، راه سَبُعیَت و خشونت را در پیش می‌گیرند. «هربرت» از اساطیر و ادیان مختلفی برای خلق جهان داستانش استفاده کرده است ولی گاهی درهم‌آمیختن مفاهیمی از مسیحیت با اساطیر یونان و دین اسلام و برخی مظاهر فرهنگ عرب عصر جاهلیت، منجر به شلوغ شدن بی‌جای فضای داستان شده، چرا که این هم‌نشینی برای آن‌کس که از اشارات هربرت اطلاعی ندارد، سرگیجه‌آور است و برای کسی که این ارجاعات را می‌داند، جذاب نیست و گاه حتی بی‌معنی به نظر می‌رسد. حرف حساب نویسنده نیز، حسابی ناحسابی است! نحوه‌ی به رسالت رسیدن مسیح (علیه السّلام) یا بعثت محمد (صلی الله علیه و آله) و گسترش ادیان مسیحیت و اسلام بسیار پیچیده‌تر از وضعیت مشابه برای «پل مؤدب» -شخصیت اصلی کتاب- است؛ حتی اگر با غیرالهی‌ترین نگاه بررسی‌شان نماییم. اما از حق نگذریم «مسیحای تلماسه» جذاب و پرکشش است و در حجمی نه چندان زیاد، گستره‌ای از حوادث ریز و درشت و شخصیت‌های جذابی را خلق کرده که حداقل برای عشّاق ادبیات علمی-خیالی، خواندنش را واجب است. وضعیت ترجمه‌ی این کتاب هم مثل قبلی، چندان خوب نیست!
        

26