معرفی کتاب جاده باریک آزادی: ادامه پاسخ به پرسش چرا کشورها شکست می خورند؟ اثر دارون عجم اوغلو مترجم جواد طهماسبی

جاده باریک آزادی: ادامه پاسخ به پرسش چرا کشورها شکست می خورند؟

جاده باریک آزادی: ادامه پاسخ به پرسش چرا کشورها شکست می خورند؟

دارون عجم اوغلو و 4 نفر دیگر
4.2
14 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

23

خواهم خواند

47

شابک
9786004970877
تعداد صفحات
684
تاریخ انتشار
1399/9/10

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        اثری دیگر از نویسندگان کتاب چرا ملت ها شکست می خورند، حاوی تصویری بزرگ از چارچوبی که توضیح می دهد آزادی چرا در برخی حکومت ها شکوفا می شود و در بعضی دیگر به اقتدارگرایی یا آشوب سقوط می کند – کتابی در مورد نحوه تداوم بخشیدن به حیات پویای آزادی به رغم تهدیدات جدید.«آزادی آسان به دست نمی آید. بسیاری از ملت ها از ناکارآمدی دولت هایشان رنج می برند و در قفس هنجارها و سنن گرفتارند. دیگران محکوم به لویاتان مستبدند. دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون در این تصویرسازی بسیار اصیل و سیراب کننده به سیاحت از میان تمدن ها در طول اعصار و امصار می پردازند. دستاوردی چشمگیر که تنها از پس آنها برمی آید و به نظر می رسد قرار است کارنامه درخشان کتاب چرا ملت ها شکست می خورند را تکرار کند.» درباره این کتاب بیشتر بخوانید
      

یادداشت‌ها

محمدرضا زائری

محمدرضا زائری

1400/9/16 - 17:51

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          چندسال پیش كتابی با نام «چرا ملت‌ها شكست می‌خورند؟» به بازار آمد و چند ترجمه از آن به فارسی منتشر شد. نویسنده کتاب به دارون عجم اوغلو، كه با دریافت یك جایزه مهم بین‌المللی در حوزه اقتصاد شهرت یافته بود، اقتصاددان جوانی بود كه در حوزه نقش اقتصاد در سیاست و جامعه دیدگاه‌هایی تازه و جالب‌توجه داشت و به‌عنوان یك دانشمند برجسته ترک‌تبار در آمریكا معرفی می‌شد. كتاب به‌سرعت دیده شد و بسیار فروخته شد و مورد توجه قرار گرفت.

با استقبال از آن كتاب، نویسنده با همراهی جیمز رابینسون كه در كتاب نخست نیز همكارش بوده است كتابی دیگر با عنوان «دالان باریك» منتشر كرده كه اینك با عنوان فرعی «دولت‌ها، جوامع و سرنوشت آزادی» به فارسی ترجمه شده است.

متن كوتاه معرفی كتاب به‌سادگی و اختصار به ما می‌گوید كه با چه كتابی روبرو هستیم؛ «تعامل دولت و جامعه، تكلیف وضعیت آزادی انسان و حفظ و تداوم آن را روشن می‌سازد. اگر دولت بیش از اندازه قوی و جامعه خیلی ضعیف باشد، مسیر استبداد طی می‌شود؛ چه بسا در قالب جباریت دیجیتال! اگر جامعه دولت‌ستیز و اقتدارگریز باشد، دولت غایب و هرج‌ومرج و آشوب و ناامنی فراگیر می‌شود؛ اما اگر دولت قوی، دربند یك جامعه قوی و در مقابل آن پاسخگو باشد، سرنوشت بشر این خواهد بود: آزادی و حرمت به آزادی. چگونه یك دولت دربند ساخته می‌شود؟ كتاب حاضر پاسخی است برای این پرسش مهم.»

نویسندگان می‌کوشند تا به خواننده نشان دهند كه چگونه می‌شود توازنی میان قدرت جامعه و قدرت حاكم ایجاد كرد و در دالان تنگ و باریك آزادی قدم گذاشت و از دو تهدید و خطر جدی؛ یكی ترس و سركوب حاصل از دولت‌های مستبد و یكی هم خشونت و بی‌قانونی ناشی از غیاب و فقدان دولت رهایی داشت.

كتاب سرشار است از نمونه‌های متنوع و مثال‌های دقیق تجربه‌های حاكمیت و ملت در كشورهای مختلف جهان از تاریخ گذشته تا رویدادهای تاریخ معاصر كه به‌خوبی شواهدی برای ادعای نویسندگان و محتوای فصول گوناگون كتاب هستند.

 

در فصلی از كتاب با عنوان «موضوع فرگوسن چیست؟» به‌طور مفصل درباره تعدی پلیس به سیاه‌پوستان آمریكا می‌خوانیم؛ «چیزی كه در فرگوسن روی داده بود اتفاقی نادر نبود. موارد مشابه نقض حقوق اولیه آفریقایی-آمریکایی‌ها و استفاده از زور بیش‌ازحد در بسیاری از شهرها و شهرک‌های این كشور رواج یافته است. نتایج این بدرفتاری‌ها همراه با خشونت فراگیر در بسیاری از مناطق شهری فقیرنشین ایالات متحده، از رنجی كه اعمال نشدن مؤثر قانون در میان آسیب‌پذیرترین شهروندان به وجود آورده، قابل‌مشاهده است.»

گستردگی و تنوع مثال‌ها و شواهد تاریخی از افسانه‌های باستانی تا حوادث تاریخی در چین و روسیه یا كلمبیا و عربستان -همه در چارچوب دیدگاه مؤلفین و برای اثبات رویكرد نظری آنان- حیرت‌انگیز و قابل‌تحسین است.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990321175.html)
        

5

hashem koolivand

hashem koolivand

1403/10/23 - 14:21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب راه باریک آزادی اثر ارزشمند دارون عجم اغلو را چندسال پیش خواندم و به خواندن آن بسنده نکرده و پادکست دغدغه ایران از دکتر فاضلی را که در بخشهایی از آن به این کتاب پرداخته است را نیز گوش دادم و هنوز فکر می کنم که جا دارد بار دیگر آنرا مطالعه کنم. 
دارون عجم اغلو و جیمز رابینسون از نگاه نهادها ، اقتصاد و جامعه بار دیگر به مقوله آزادی پرداخته اند و نظریات مختلف را در اینخصوص بررسی کرده اند و درنهایت جوامع را از نظر نهادی تقسیم بندی کرده اند. جوامعی که قدرت حکومت بیشتر از قدرت جامعه است، جوامعی که قدرت جامعه بیش از قدرت حکومت بوده و جوامعی که هم حکومت و هم جامعه در یک پویایی مداوم بر قدرت خود توامان می افزایند و این تعامل رقابت گونه حکومت و جامعه، دالان باریکی از آزادی را در جامعه بوجود می آورد که مسبب حکومت قانون، احترام به آزادی فردی و اجتماعی همراه با حکومتی که توان حل مساله دارد می انجامد. 
مسلما نمی توانم تمام آنچه این برندگان جایزه نوبل اقتصاد در این کتاب گفته اند را بازگو کنم و تنها می توانم خواندن این کتاب برای من نگاه جدیدی در مقوله آزادی در جامعه بوده است. یکی از محاسن کتاب مثالهای بسیار و بررسی کشورهای متعدد بوده است که با استفاده از آن می توان درک درستی از آزادی در جوامع بدست آورد. 
پیشنهاد می کنم اگر این کتاب را مطالعه نکرده اید حتما آنرا بخوانید و اگر خوانده اید در پادکست دغدغه ایران پای صحبتهای دکتر فاضلی درباره این کتاب بنشینید.
        

0

علی قنبری

علی قنبری

1404/2/27 - 23:49

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یه توضیح مختصر از کتاب بدم اول:

اساس کتاب بر روی این عبارت هیت که باید جامعه و حکومت اولا ۲ ماهیت جدا باشن و ثانیا همیشه در تقابل هستن! برای همین یک نموداری خلق می‌کند که در محور عمودی قدرت حکومت و در محور افقی قدرت جامعه رو به تصویر می‌کشه.

به تناسب این مسئله و نموداری که ذکر شد کتاب برای اداره حکومت‌ها ۵ مدل مختلف رو در نظر می‌گیره و ادعا می‌کنه در جهان این ۵ مدل به صورت کلی در حال رخ دادن هستن!

۱. لویاتان مستبد(نمودار به شدت در بخش قدرت حکومت پیش رفته)
۲. لویاتان غایب(نموداری که به شدت در سمت قدرت جامعه پیش رفته)
۳. لویاتان کاغذی(نمودار در بخش قدرت حکومت کمی پیش رفته اما همچنان در بخش جامعه زیاد پیش نرفته)
۴. لویاتان هندی(نمودار در بخش جامعه پیش رفته اما آنچنان بخش حکومت رشد نکرده)
۵. لویاتان مقید(جامعه و حکومت به اندازه‌ی کافی رشد کردند و همچنان در حال رشد هستند! در این مدل لویاتان جامعه و حکومت هر دو در جدال هستن که بزرگ بشن اما با هم برخورد مستقیم نمی‌کنن که منجر به سقوط جامعه بشن. در واقع در رقابت‌اند!)

کشورهایی که لویاتانشان مقید است، در واقع در دالان باریک آزادی قرار دارند!

نکته: لویاتان می‌شود نوع قَیِّمیَّت حکومت!

در آخر هم نویسنده(دارون عجم اوغلو) به این نتیجه می‌رسد که تنها راه رستگاری ملت‌ها این است که همه‌ی مردم جامعه بخواهند که کشور خود موفق شود.
و همچنین او معتقد است که لیبرال دموکراسی جایی‌است که موفقیت خود را بیشتر نشان می‌دهد.

این یک دید کلی نسبت به مطالب کتاب هست!
من خودم چندین نقد مهم نسبت به کتاب دارم در حالی که بعضا مواردی که می‌گه رو قبول دارم!

بزرگترین نقد من اینه که اساس جامعه بر محور این در نظر گرفته شده که هر شخص باید اولا به فکر خودش باشه و این رو به قامت جامعه هم می گیره! به طرزی که نظرش اینه که جامعه و حکومت باید با هم رقابت کنن!

در حالی که این جامعه‌ای خلق می‌کند پر از عدم اعتماد به دیگران!

بعد با این پیش فرض انتظاری که نویسنده دارد این است که کل آحاد جامعه وارد جنب و جوش بشن و بخوان برای کشور کاری کنند!

این در حالی‌ست که وضعیت فعلی کشور‌هایی که به قول نویسنده در دالان هستن بخاطر عدم اعتماد و اهمیت دادن آدم‌ها به هم، از لحاظ انسانی تاسف بار است.(اشاره دارم به اینکه وقتی کسی جلو دیگران مورد حمله قرار می گیرد، ولکنش دیگران غالبا ترک صحنه یا بهترین حالت فیلمبرداری است) اما همین مردم اگر مسئله پول یا نفع شخصی باشه حاضره دیگری رو زیر پا له کنه(اشاره به جمعه سیاه)

پس عملا همچین نظری درست در نمیاد و تنها راه اینکه جامعه به جای عدم اعتماد به هم، همه به هم اعتماد داشته باشن و حکومت و جامعه جنبه‌ی یک دستی بگیرد!
        

2

جاده باریک
          جاده باریک آزادی که با نام راه باریک آزادی بیشتر شناخته می شود، در ادامه کتاب چرا ملت ها شکست می خورند نوشته شده است. پرسش کلی عجم اوغلو، مسئله توسعه است.
 او در اثر قبلی خود بدین موضوع پرداخت که چرا برخی کشورها توسعه می یابند و چرا برخی دیگر شکست می خورند؟
حال این بار پرسشی دیگر ذهن او را جلب کرده است: کشورها چگونه به سعادت اقتصادی و آزادی می رسند؟ چرا؟
او ریشه اصلی همه بدبختی های جهان را نبود آزادی می داند و باز بحثی بسیار بنیادی در علم سیاست، یعنی رابطه میان امنیت و آزادی را بررسی می کند. او برای تبیین بحث امنیت و سرشت ستیزگرایانه انسان، به هابز رجوع می کند و بر لزوم وجود لویاتان(دولت)، برای حفاظت از انسان در برابر انسان تاکید می کند و اعلام می دارد که اصولا در وضعیت بدون دولت، انسان نمی تواند آزاد باشد و یرای نشان دادن آن، از مثال هایی درباره کشورها یا شهرهای آفریقایی مانند لاگوس استفاده می کند. اما این نکته را هم یادآور می شود که همین لویاتان که انسان را از هرج و مرج نشان داده، می تواند آزادی انسان را محدود کند یا حتی آن را کاملا زیر پا بگذارد و تبدیل به لویاتان مستبد شود.
پس باید گفت که:
آزادی بدون امنیت به وجود نمی آید، امنیت را دولت فراهم می کند، اما خود دولت می تواند باعث سلب آزادی مردم شود.
در اینجا عجم اوغلو به سه نوع وضعیت کلی اشاره می کند: 
١. جامعه ای که لویاتان در آن شکل نمی گیرد و در هرج و مرج به سر می برد
٢. جامعه ای که لویاتان مستبد در آن وجود دارد و آزادی شهروندان را سلب کرده
٣. جامعه ای که توانسته لویاتان را به غل و زنجیر بکشد.

استدلال کلی نویسنده این است که برای رسیدن به آزادی، هم دولت و هم جامعه باید قوی باشد. دولت قوی برای مهار خشونت، اجرای قانون و تامین خدمات عمومی و یک جامعه قدرتمند که بتواند دولت قوی را کنترل و مقید سازد.
عجم اوغلو معتقد است که آزادی در جاده باریکی که تعادل میان قدرت دولت و جامعه است، بروز می یابد و در این جاده، هم امنیت تضمین شده و هم بهروزی اقتصادی

        

6

بابک قائدنیا

بابک قائدنیا

1404/6/19 - 15:14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

چندی پیش ک
          چندی پیش کتاب "چرا ملت‌ها شکست می‌خوردند" از دارون عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون را خواندم، پس از شنیدن خبر اعطای جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۲۴ به عجم‌اغلو و دو اقتصاددانان دیگر، خواندن کتاب "دالان باریک" او را که مدتی در لیست، کتاب‌های مورد نظر برای خواندن، یادداشت کرده بودم، شروع کردم. 
✍️ کتاب با داستان گيلگمش که احتمالا همگی آن را خوانده‌اید، آغاز می‌شود، یکی از کهن‌ترین داستان‌های حماسی و اسطوره‌ای جهان. 
کتیبه‌های گیلگمش، مجموعه‌ای از لوح‌های گِلی سومری با پیشینۀ بسیار کهن هستند که سرگذشت گیلگمش، پادشاه شهر باستانی اوروک را روایت می‌کنند. در این حماسه آمده است که اوروک شهری شگفت‌انگیز و آبادان بود، با دیوارهایی باشکوه، مردمانی برخوردار از آسایش، کاخ‌ها و نیایشگاه‌های پرجلال، بازارهایی پرهیاهو و جلوه‌هایی بی‌مانند که در زیبایی همتایی نداشت.
با این همه، در پس شکوه اوروک، کاستی‌هایی نهفته بود. فرمانروای آن، گیلگمش، شاهی خودخواه و سرکش بود که با تکبّر و زورگویی بر شهر فرمان می‌راند. او جوانان را بنا به دلخواه خود از خانواده‌هایشان جدا می‌کرد و به بندگی، همسری یا خدمت می‌گرفت و اگر نافرمانی می‌کردند یا او را خشنود نمی‌ساختند، آنان را به کام مرگ می‌فرستاد.
ستمگری‌های گیلگمش مردم را به ستوه آورد. آنان به جای همبستگی و رویارویی با او، به درگاه خدای آسمان‌ها، آنو، دست به دعا برداشتند تا از بند ستم این فرمانروا رهایی یابند. آنو به ناله و فریاد مردم گوش سپرد و برای یاری ایشان، چاره‌ای اندیشید؛ آنو از الهۀ آفرینش، آرورو، یاری جُست. این دو با هم، همتایی برای گیلگمش آفریدند به نام انکیدو. انکیدو در اسطوره‌های سومری همزاد گیلگمش به شمار می‌رود؛ موجود نیرومندی که توان برابری با او را داشت و می‌توانست در برابر بیدادش بایستد. آرورو به یاری آنو، انکیدو را از خاک رس پدید آورد. انکیدو در آغاز، مانند یک جانور، در دشت‌ها زندگی می‌کرده و به دست حیوانات پرورش یافته بود. او قدرتی شگرف داشت و توانست تا مدتی از سلطۀ گیلگمش بر مردم بکاهد.
اما دیری نپایید که دشمنی میان گیلگمش و انکیدو به دوستی انجامید. آنان هم‌پیمان شدند و در بسیاری از نبردهای حماسی دوشادوش یکدیگر جنگیدند و فداکاری‌ها کردند. اتحاد این دو پهلوان چنان نیرومند شد که دیگر هیچ‌چیز توان مهار آنان را نداشت. از این رو، برخلاف امید مردم اوروک و خواست آنو، استبداد گیلگمش نه‌تنها پایان نیافت، بلکه با پشتیبانی همزادش بسی نیرومندتر گردید.
در اینجاست که پرسشی اصلی شکل می‌گیرد: چرا با همۀ تلاش‌ها و رویدادها، مردم اوروک، حتی به آستانۀ دالان باریک آزادی نزدیک نشدند؟
پاسخ روشن است: جامعه‌ای که می‌خواهد از بند استبداد و بیداد برهد، نخست به همبستگی نیاز دارد. مردم اوروک هرگز با هم یکی نشدند؛ پراکندگی و خودخواهی آنان را فراگرفته بود. آنان چشم به یاری خدایان دوخته بودند، بی‌آنکه خود گامی بردارند. همین اندیشه، گیلگمش را نیرومندتر ساخت و بند ستم را سخت‌تر بر گردنشان افکند.
افسانۀ گیلگمش در حقیقت تمثیلی است برای بیان این حقیقت که دستیابی به آزادی در یک جامعه، به تعادل میان "مردم" و "فرمانروایان" نیازمنداست. راه آزادی دشوار، تنگ و تاریک است؛ هیچ ملت و مردمی، یک‌شبه به آزادی نمی‌رسند.
در بخش دیگری از کتاب آمده است که "لِویاتان"، از دیدگاه هابز، نماد قدرت متمرکز و ابرقدرت مرکزی است. این واژه در اصل به موجودی اسطوره‌ای اشاره دارد که در افسانه‌ها و در برخی داستان‌های تورات ذکر شده است.
هابز معتقد است که لویاتان می‌تواند در سه شکل اساسی پدیدار شود:
👈 لویاتان غایب: هنگامی که حکومت از میان برود یا قدرتی برای اداره جامعه وجود نداشته باشد، جامعه دچار هرج‌ومرج می‌شود و انسان‌ها خوی انسانی خود را از یاد می‌برند.
👈 لویاتان مستبد: زمانی که لویاتان ظاهر می‌شود و خشونت را سرکوب می‌کند، اما با قبضه کردن قدرت، خود به استبداد و سرکوب روی می‌آورد.
👈 لویاتان مقید: حالتی میانه که در آن، دولت و ملت در توازن قرار می‌گیرند. در این وضعیت، حکومت توانمند با کمک مردم، خشونت را مهار می‌سازد، قانون را برقرار می‌کند و به جنگ‌های داخلی و خارجی پایان می‌دهد.
نویسندگان همچنین به پدیده‌ای اشاره می‌کنند به نام «قفس هنجارها»؛ عاملی که مانع از دسترسی همه اقشار جامعه به فرصت‌های برابر می‌شود یا آن را بسیار دشوار می‌سازد. علاوه بر این، مفهومی با عنوان «ابرقدرت پوشالی» معرفی می‌شود؛ حکومتی که حاصل ضعف هم‌زمان "دولت مرکزی" و "جامعه" است. چنین نظامی، هرچند ممکن است دارای ساختارهای اداری و نهادهای به ظاهر مدرن و مشروع باشد، اما در عمل توان سامان‌دهی اقتصادی و اجرای درست قوانین را ندارشته و حتی در تامین آب، خوراک،  مسکن و برق مردم نیز ناتوان است. در این وضعیت، مقامات عالی‌رتبه، مناصب دولتی را نه به افراد شایسته، بلکه میان دوستان و خویشاوندان خود تقسیم می‌کنند. نتیجه آن، گسترش فساد خانوادگی، رانت‌خواری، اختلاس‌های کلان و بسیاری نابسامانی‌های دیگر است. در عین حال، جامعه نیز در چنین حکومتی از نظر سیاسی و اجتماعی بی‌تحرک و منفعل باقی می‌ماند.
👎 لازم به ذکر است که کتاب به میزان زیادی شبیه به یک خلاصه نویسی از تاریخ تمدن است تا پژوهشی دقیق و تحلیلی.  به گمان من برخی موارد مطرح شده در بخش دوم کتاب، ارتباط کمی با هم و با موضوع کتاب دارند. البته تخصص من علوم سیاسی نیست ولی احساس کردم که تعریف ارائه شده برای آزادی، صرفاً به آزادی منفی و محدودسازی اَعمال دولت بر فرد، محدود شده و به آزادی مثبت یا همان توسعه فردی، چندان توجهی نشده است. 
در کل خواندن آن را به علاقه‌مندان پیشنهاد می‌کنم. 
        

9