پتش خوآرگر: از ژرفای تاریکی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
گرشاسب برخاسته بود!بر دو پای کوه مانند خود ایستاده بود، با گرزی که چشمان سرخ هر چهارسویش می درخشید و بازوانی لرزان از حسرت و نفرتی که سال ها در جان خود انباشته بود و گیسوانی که به همان زودی خیس از عرق خشم بودند. باورکردنی نبود که او دیگربار روانش را در تن خویش با خود داشت و گرزش، آن گرز نیاکان دیرین خاندان سام و نریمان را، در میان پنجه هایش می فشرد!
لیستهای مرتبط به پتش خوآرگر: از ژرفای تاریکی
یادداشتهای مرتبط به پتش خوآرگر: از ژرفای تاریکی